به هردلیلی که باشد دو ماه از ریاست بایدن بر کاخ سفید و یک ماه نیز از اجرای بودجه ۱۴۰۰ سپری شده است. در این روزهای تازهسپریشده هیچ خبر رسمی از اینکه نفت ایران دیگر از رژیم تحریمها بیرون شده است شنیده و خوانده نشده است. از سوی دیگر خبرهای غیررسمی از سوی برخی نهادهایی که اطلاعات جابهجایی نفت از کشورها و کشتیها را بررسی و گزارش میدهند نشان میدهد ایران توانسته است نفت بیشتری از راههای گوناگون به کشورهای دیگر به ویژه به صورت انحصاری به چین بفروشد.
همین خبرهای غیررسمی نشان میدهد صادرات نفت تا حتی ۲۰ درصد زیر قیمت بازار به چین که به شکلهای گوناگون و بدون سختگیری آمریکاییها رخ داده و میدهد یک رخداد خطرناک برای منافع ایران است. به این معنی که معلوم نیست نفت با چه قیمتی به چین صادر میشود و در این دادوستد مخفیانه به چه شرکتها و بندهایی و به کدام کشتیها پول داده میشود تا اجازه صادرات داده شود. این روش که ادامه آن یعنی جشن و پایکوبی چینیهای حسابگراست مدیران ایرانی را نیز به اشتباه میاندازد که حالا که نفت صادر میشود چرا باید در گفتوگوها برای رفع تحریم نفت به آمریکا فشار بیاوریم.
به این ترتیب آمریکاییها نیز از زیر فشار برداشتن تحریم نفت که اصلیترین تحریم ایران است خارج میشوند و این تحریمها همچنان پا برجا خواهند ماند. در این راهبرد آنچه نادیده گرفته میشود این است که آمریکا و چین هر کدام برای منافع درازمدت خود ایران را به دادوستد پنهان و ارزانفروشی و میزان اندک صادرات در برابر سهم ایران از صادرات جهانی مطابق سهمیهای که در اوپک داریم عادت داده و ایران از صحنه تجارت آشکار نفت دور و دورتر شده و سهم آن با توجه به شتاب امارات و عراق در افزایش ظرفیت تولید که یکی از معیارها برای اندازه سهمیه است کاسته میشود.
از سوی دیگر این روش صادرات نفت به رانتخواران و فسادسازان اجازه میدهد به کار خود ادامه داده و سازوکارهای صادرات را به سویی ببرند که حتی با حذف تحریم نفت ایران راه صادرات نفت قاچاق باز بماند و صادرات موازی نفت در ابعاد گسترده ممکن باشد. آیا برای کشوری که بخش قابل اعتنایی از بودجه خود را روی درآمد حاصل از صادرات نفت و گردش مالی این درآمد در بخش فعالیتهای اقتصادی بنا نهاده است، ادامه وضعیت موجود ممکن است؟ تنها برنده این وضعیت چینیها هستند که در پنهان خود جشن راه انداخته و نفت ارزان را میبرند و پولش را هم معلوم نیست چگونه تسویه میکنند.