به گزارش پایگاه خبری اقتصاد میهن، دیگر هیچ چیز ارزان نیست، برای کارگر شاغل یا بازنشستهای که ده یا ۱۱ میلیون تومان حقوق میگیرد، دیگر گزارههایی مانند «نان و تخم مرغ» و «نان و پنیر» هم به معنای دشواریهای بنیادینِ دنیای سختِ واقعیت است؛ نان، به تنهایی بخش قابل توجهی از حداقل حقوق یا مستمری را میبلعد. در ماه های اخیر، قطار گرانیها با سرعت به راه خود ادامه داده و از یک ایستگاه به ایستگاه دیگر رسیده؛ ایستگاه اول، گرانیِ «نان» بود، بعدی، گرانی لبنیات و بعدتر گرانی گوشت و سایر اقلام… پاندول قیمت لرزان دلار در بازه ۶۵ تا ۶۸ هزار تومان در حال نوسان است و لاجرم همه چیز، دقیقاً همه چیز برای یک خانواده ایرانیِ حقوقبگیر گران است.
در این میان، مسئولان گاهی با گفتاردرمانی قصد تسکین موقت بازار را دارند و مدعی میشوند در نظام عرضه کالاها و سیاستهای ارزی هیچ مشکلی نیست؛ برای نمونه، در روزهای ابتدای آبان، وزارت جهاد کشاورزی گرانی کالای ناممکنِ سفرههای فرودستان یعنی گوشت قرمز را تکذیب کرد و وزیر جهاد کشاورزی اعلام نمود «خبر حذف ارز ترجیحی گوشت قرمز شایعهای بیش نیست» و « ما دام مازاد آماده پروار زیادی برای کشتار در کشور داریم» اما یکی دو روز قبل از این تکذیبیه، افشین صدردادرس، مدیرعامل اتحادیه دام سبک، در گفتگویی تصریح کرده بود «اکنون قیمتها به مرز تمام شده رسیده؛ به طوری که دامداران با زیان دام خود را عرضه میکنند، در حالی که قیمت گوشت در بازار داخل نهتنها کاهش پیدا نکرده، بلکه افزایش یافته است».البته نیازی به این جدلهای رسانهای نیست؛ قیاس قیمت گوشت قرمز در روزهای پایانی اسفند با قیمت همین کالا در روزهای ابتدایی آبان، نشان از افزایش بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار تومانی دارد؛ برای مثال ۲۶ اسفند سال قبل، هر کیلو گوشت سردست ممتاز گوسفندی ۶۹۹ هزار تومان بوده اما سوم آبان امسال قیمت آن به کیلویی ۷۸۸ هزار تومان رسید. در همین مدت، دیگر نمونههای گوشت قرمز بیش از اینها گران شدهاند.
«گوشت» کالایی لاکچریست و در سبد خرید فرودستان و کارگران نمیگنجد؛ لاجرم این قلمِ زینتبخش سفرههای ثروتمندان را کنار بگذاریم؛ در همین یکی دو ماه اخیر، نان بیش از ۲۵ درصد و لبنیات ۳۰ درصد گران شده است؛ ۲۸ مهرماه، محمدحسین مولاخواه، مدیرکل بازرسی اقلام مصرفی سازمان حمایت درخصوص افزایش قیمت لبنیات گفت: «تغییرات قیمتی این اقلام بین ۱۵ تا ۳۰ درصد متفاوت است و تغییرات قیمتی سایر اقلام لبنی نیز باید در همین بازه باشد.». و این یعنی مُهر کاملاً رسمی پای گرانی لبنیات، کالایی که فقدان آن در سبد خرید مردم، موجب بروز بیماریهای ریز و درشت میشود و رشد نرمال کودکان را به خطر میاندازد.و نکته اینجاست که دادههای بسیار محافظهکارانهی تورم نیز شتاب قطار گرانیها و عدم توقف آن را تایید میکند؛ براساس اعلام مرکز آمار ایران، در مهر ماه سال جاری، شاخص قیمت مصرف کننده خانوارهای کشور نسبت به ماه قبل، ۲.۷ درصد افزایش، نسبت به ماه مشابه سال قبل، ۳۱.۶ درصد افزایش و در ۱۲ ماهه منتهی به ماه جاری نسبت به دوره مشابه سال قبل، ۳۳.۶ درصد افزایش داشته است.به این ترتیب، در مهرماه بازهم قیمت همه کالاها و خدمات افزایش داشته است؛ براساس اعلام مرکز آمار، تورم ماهانه برای گروههای عمده «خوراکیها، آشامیدنیها و دخانیات»، ۲.۳ درصد بوده است.در مهرماه کمترین قیمت خوراکیها، آنهم براساس سبد رسمی و حداقلی مرکز آمار ایران، ۲.۳ درصد به نسبت شهریور افزایش داشته است.برای درک بهتر از اوضاع، اقلامی مانند گوشت، تخم مرغ و مرغ را کنار میگذاریم، گرانی یک قلم بسیار ساده یعنی «نان» به تنهایی دمار از روزگار کارگران و بازنشستگانِ فرودست درآورده است.
«خسرو رنجبری امجد» بازنشسته حداقلبگیر کارگری با بیان اینکه «مگر ما بازنشستگان به جز اجرای قانون و افزایش حقوق به اندازه این تورم سرسامآور چه میخواهیم» میگوید: فقط از یک قلم ساده به نام «نان» که جدیداً افزایش قیمت داشته سخن میگویم. مصرف ماهانه نان سنگک در خانواده چهارنفره حدود ۱۰۰ دانه است. قبلاً هر نان سنگک در محلهای که ما ساکن هستیم (طرشت تهران) ۵۰۰۰ تومان بود و حالا ۱۰۰۰۰ تومان شده است و این در حالیست که حقوق منِ مستمری بگیر حدود ۱۰ میلیون تومان است.او ادامه میدهد: یک ضرب و تقسیم ساده کفایت میکند؛ منِ بازنشسته قبلاً یکبیستمِ مستمریام صرف خرید نان میشد اما حالا یکدهم مستمریام برای خرید نان هزینه میشود. یعنی تورم نان ده درصد حقوق من را بلعیده است. نان فقط یک قلم خیلی ابتدایی از سفره منِ بازنشسته است که قاعدتاً نباید در محاسبات هزینههای زندگی به حساب بیاید!
«در این چند ساله سبد معیشت من و امثال من را آنقدر محدود و غیرقابل دسترس کردهاند که قابل تصور نیست». رنجبر با بیان این جمله اضافه میکند: روزگاری نه چندان دور نان جزو کف سبد معیشت بود، قیمتش به حساب نمیآمد، اما حالا با تورم سنگین، بیست درصد حقوقم را به تنهایی میبلعد.وقتی یکبیستم حقوق یک بازنشسته صرف خریدِ نان به تنهایی میشود، چطور انتظار داشته باشیم گوشتِ کیلویی ۷۰۰ تا ۹۰۰ هزار تومانی سر سفره داشته باشد یا به طور مرتب برای یک بطری شیر حداقل ۲۵ هزار تومانی هزینه کند؟ زندگی این گروههای فرودست و کمدرآمد، زندگی نه، فقط «خوراکشان» چطور قرار است تامین شود، دقیقاً چه معجزهای باید برای گذران امور بلد باشند؟!