در بخش ثروتهای زیرزمینی و روی زمینی و امکانات فراوانی که ایران به عنوان یک کشور ثروتمند دارد، نکات زیادی وجود دارند که یکی از آنها خامفروشی و دیگری وجود مشکلات فراوان بر سر راه مردمی است که مایل به تبدیل ثروتهای بالقوه به ثروتهای بالفعل هستند. علاوه بر وجود قرطاسبازیها، مقررات دست و پاگیر، فساد نهادینهشده در سیستم پولی و بانکی و رانتخواریها، حتی به بخش مهمی از قانون اساسی که تشکیل تعاونیها را برای حضور اقشار خردهپا در نظام اقتصادی و تولیدی کشور توصیه میکند، عمل نمیشود. ایران ما، زمینه بسیار مساعدی برای کشاورزی دارد ولی بیتوجهی به نیازهای درازمدت کشور موجب شده زمینهای کشاورزی به ویلاهائی برای طبقات برخوردار تبدیل شوند و صاحبان خردهپای زمینهای کشاورزی با محروم شدن از این زمینها از تولیدکننده به مصرفکننده تبدیل شوند و کشور به تدریج به طرف یک جامعه مصرفیشدن به پیش برود و به بیرون وابسته شود.
ما به جای اینکه منابع و ثروتهای کشور را در اختیار دیگران قرار دهیم تا آنها را برای ما نقد کنند، باید راه را برای نیروهای انسانی مستعد و کاردان داخلی باز کنیم تا با تکیه بر خودمان ثروتهای بالقوه را نقد کنیم و در پرتو این کار، علاوه بر تولید ثروت، به اشتغالزائی هم کمک نمائیم. نگاه به درون را اینگونه میتوان محقق کرد نه سپردن منابع و امکانات داخلی به این و آن. تفاوتی هم میان شرق و غرب وجود ندارد، اگر قرار است نگاهمان به بیرون نباشد، نه باید به غرب تکیه کنیم و نه به شرق.
اگر مشکل ما نداشتن پول لازم برای سرمایهگذاری است، آن را هم به کمک مردم در داخل و ایرانیان خارج از کشور میتوان تامین کرد. کافی است موانع را برطرف و تضمینهای لازم را تامین کنیم. قطعاً در چنان حالتی سرمایههای فراوانی از خود ایرانیها به کشور سرازیر خواهد شد حتی بسیار بیشتر از آنچه چین وعده آن را داده است.
برخورداری از تعامل متوازن به معنای داشتن روابط بازرگانی و انواع روابط فنی و صنعتی و علمی با دیگران برای کشور لازم و اجتنابناپذیر است ولی سپردن کارها به بیگانگان، را نمیتوان با سیاست «نگاه به درون» توجیه کرد. امضاء سند ۲۵ ساله با چین، نگاه به درون نیست بلکه نگاه به بیرون است. ما با این اقدام، از ترس مار غاشیه به اژدها پناه بردهایم، آنهم اژدهای زرد!