دو روز قطعی اینترنت همراه با دامنهدار شدن اعتراضات سراوان به سایر نقاط سیستان و بلوچستان، یکی از نتایج رخدادهای هفته گذشته بود، قطعی اینترنتی که خاطرات آبان سال 98 را زنده کرد و باز هم این سوال را به دنبال آورد که چرا باید اعتراض با محروم شدن مردم یک استان از ارتباطات همراه شود؟
در فضای مجازی نامه سرگشاده یک شهروند و فعال مدنی سراوانی دست به دست میچرخد. محمد صدیقدهواری در این نامه احمدعلی موهبتی، استاندار سیستان و بلوچستان را خطاب قرار داده و حادثه تیراندازی سال 1382 و زمان فرمانداری او را یادآوری کرده و البته او هم مانند همان حرفی که آقای«ب» به ما گفت در مورد نقش پاکستان در این ماجرا توضیح خواست: «ضمن تسلیت شهادت مدافع وطن و نیز به شهادت رسیدن حادثهدیدگان اخیر که از آنان به عنوان شهدای نان تعبیر شد، امید است اگر سخنان معاون امنیتی استانداری درست باشند که عامل به شهادت رساندن آنان را ماموران پاکستانی عنوان کردهاند و با توجه به اینکه شهروندان نظام جمهوری اسلامی توسط ماموران کشور بیگانه به شهادت رسیدهاند، به عنوان شهید اعلام شوند و وزارت امور خارجه رسما از دولت پاکستان پاسخ بخواهد!»
در این نامه از استاندار حال حاضر و فرماندار سابق سیستان و بلوچستان سوالات بسیار پرسیده شده است: «در کجای دنیا مادامی که ساختمان بازارچههای مرزی جالق و کوهک که از سال ۱۳۸۲ در زمان فرمانداری خود شما احداث شدهاند، هنوز تجارت قانونمند و سالم و تجارت چمدانی دایر نشده و امکان اشتغال مستقیم برای مردم و ساکنان نوار مرز از طریق این بازارچهها فراهم نشده است؟ در کجای دنیا بهرغم همه وعده وعیدها و حضور مسوولان ملی و استانی و ایالتی دو کشور ایران و پاکستان برای راهاندازی گمرک رسمی با این همه پیگیری محقق نمیشود تا مردم، نیازمند قاچاق سوخت نباشند و زندگی عزتمند و آبرومندانهای داشته باشند؟ گیر کار کجاست؟ در کجای دنیا به بهانه دشت ممنوعه سراوان امکان کشاورزی و اشتغال پایدار در این بخش صورت نمیگیرد؟»
مرز و منافع مرز همراه هم هستند
سبحان دهواری، فعال سیاسی و اجتماعی ساکن سراوان در توصیف دلایل آنچه جرقه اعتراضات را در سراوان زد، میگوید: «آنچه در چند روز اخیر در حوزه شهرستان سراوان اتفاق افتاد، عملا یک اعتراض خشمگینی علیه وضعیت معیشتی مردم بود. در شهرستان سراوان و اکثر مناطق بلوچستان، پیشینه اغلب مردم تجارت است. حتی در رژیم قبل هم پایانه مرزی رسمی داشتیم و این مساله به سنوات خیلی قبل بازمیگردد که مبنای اقتصاد و خانوادهها بر اساس آنچه مبادلات مرزی قلمداد میشود، میگذشت و الان هم بر همان اساس است.
در سنوات اخیر سیاستهایی اتخاذ شده که محدودیتهایی را برای افراد در این مبادلات ایجاد کرده. امروز غالب مبادلاتی که در مرز اتفاق میافتد مساله سوخت است که صرفا به دلیل همین مسائل معیشتی و ضمن پایین بودن مردم و عدم سرمایهگذری دولت در حوزه اشتغال و وجود نداشتن کارخانههای بزرگ رخ میدهد. کارخانههایی که در همه کشور وجود دارند اما نمیدانم به چه دلیل سیستان و بلوچستان غالبا از وجود چنین نعمتهایی محروم مانده. به همین دلیل سالهاست که مساله معیشت مردم بیشتر هم با مساله مرز و عموما سوخت گره خورده است.»
به گفته دهواری مساله از آنجا ناشی میشود که ساکنان و حافظان مرز باید بتوانند از منافع مرز هم بهرهمند شوند: «محدودیتهایی که در حوزه شمسر ایجاد شده با تجمع سوختبرانی که کیلومترها در راههای کوهستانی گذشته بودند و به گذر مرزی رسیده بودند و ممانعتهایی ایجاد شده بود که باعث اعتراض و حمله به پاسگاه شد، این البته روایتی است که آقایان میگویند، ما که آنجا نبودیم. به هر حال همه اینها منجر به الباقی ماجراهای خشونت و تیراندازی شد. در کلیت مساله ما معتقدیم که ساماندهی مرز با توجه به اولویت معیشت مردم مساله ممکنی است و خیلی سخت و ناممکن نیست، اما متاسفانه منافعی و انتفاعاتی برای برخیها وجود دارد که مانع میشوند از این ساماندهی مرزی با تکیه بر انتفاع اکثریت و عملا بهرهمندی اکثریت از منافع مرز سلب شده.»
او میگوید بعد از این چند روز مطالبه اصلی این است که وقتی این مرز توسط مردم امنیتش را حفظ میکند باید اجازه دهند که انتفاع اقتصادی ناشی از مرز هم در اختیار همین مردم باشد: «هرچند در دولت دوم آقای روحانی نگاهی که مدیران کشوری و استانی داشتند انصافا روند را نسبت به سابق تسهیل کرد اما همچنان مسائلی هست، مصایبی هست که باید حل شود.» او اعتقادش بر این است که طی این چند روز یگانهای نظامی و انتظامی با «مدارا» رفتار کردهاند و «نگاه سرکوبگرانهای» نسبت به مردم نداشتهاند.
او فکر میکند که قطع شدن اینترنت نتیجه افزایش اعتراضها یا به قول او «خشونت» در شهرستانهای دیگر غیر از سراوان بوده است و بعد از 48 ساعت از جمعه شب این مشکل هم حل شده: «البته در سراوان خیلی زودتر اینترنت قطع شد اما چون اعتراضات به همه استان گسترش پیدا کرد، باعث شد که اینترنت در همه استان قطع شود. هر چند ما معتقد بودیم که این راهش نبود و در چنین مواقعی نباید به چنین ابزارهایی متوسل شویم. اگر بنا داریم رویکرد و روند را اصلاح کنیم باید به ساختار اجتماعی برگردیم و آنچه اشتباه بوده را اصلاح کنیم چون معیشت مردم وابسته به علتهای مختلفی است و اصلا هم شوخیبردار نیست.»
او اوضاع کنونی را دستکم در سراوان «آرام» توصیف میکند اما تاکیدش بر این است که همانگونه که در دهه هشتاد هم «مسائلی» در سراوان ایجاد شد اگر به دنبال حل ریشهای نباشیم، باز هم ممکن است چنین وقایعی را در این بخش کشور شاهد باشیم. هرچند اضافه میکند که در تمام عکسها و فیلمهایی که از ورود به فرمانداری سراوان هم وجود دارد این نکته قابل توجه است که کسی تعرضی به پرچم ایران نکرده و همین نمادی است از اینکه چنین اعتراضاتی نه جنبه «براندازی» دارد بلکه صرفا اعتراض به مساله معیشت است.
اما همه به اندازه دهواری به آرام بودم شرایط و اوضاع خوشبین نیستند. یکی از اهالی سراوان که اسمی از او برده نمیشود به «اعتماد» گفت: برخلاف دوره قبل از انقلاب که «سرداران» محل و مرجع مردم بودند از دوران پس از انقلاب اسلامی «مولویها و شیخها» در سیستان و بلوچستان همواره مرجع مردم منطقه بودهاند و پل ارتباطی میان آنها و چارچوب رسمی و حاکمیتی اما با توجه به گوشزدهایی که در چند روز اخیر به آنها شده است، بیم آن میرود که این مرجعیت نیز در معرض خطر باشد: «ائمه جمعه گویا دعوت شدهاند و به آنها گفته شده روی منبر حرفی در مورد این وقایع نزنند. آنها هم واکنش مناسب و مورد انتظار مردم را نشان ندادهاند و همین سبب شده مردم شاکی باشند.
آنها هم دارند اعتبار خود را از دست میدهند.» او میگوید چنین شکافهایی که در افکار عمومی ایجاد شده سبب میشود که آن ریشسفیدان و پلهای ارتباطی مردم هم فکر کنند اگر جلسهای با مقامات رسمی وجود داشته باشد همچنان میلی به شرکت و گفتوگو پیدا نکنند چون همین موضوع هم سبب بیاعتمادی برخی مردم میشود. در سیستان و بلوچستان، هر قدر به مناطق مرزی نزدیکتر شویم راحتتر میتوان فهمید که ریشه این حس بیاعتمادی در کجاست. دهواری هم در آن نامه سرگشاد دو سوال دیگر هم پرسیده بود، دو سوالی که وضعیت مرز و معیشت را آشکارتر بیان میکند: «در کجای دنیا برای دریافت ۵ قرص نان بیکیفیت همچون مردم سراوان ساعتها در صف ایستاده و با پایان زمستان هنوز سهمیه سوخت کشاورزان و مردم تحویل نمیشود و مردم از حداقلهای معیشت و زندگی بیبهرهاند و روستاییان نان خشک خود را از مرکز شهرستان تامین میکنند؟ در کجای دنیا همچون مردم سراوان برای یک سونوگرافی ساعتها و روزها در نوبت و برای کوچکترین خدمات پزشکی از روستاها به شهر و مرکز استان مراجعه میشود؟»