شاید تنها یک نفر هست که اصرار دارد با چراغ روشن نشان دهد می خواهد به آرزوی چندین ساله اش برسد و در کاخ پاستور لباس ریاست جمهوری برتن از همراهانش تشکر کند. به نظر می رسد این چراغ روشن شاید سرنوشتی روشن تر از علی اکبر ناطق نوری نداشته باشد که اونیز در زمستان و بهار 1376 لباس ریاست یکی از قوا را برتن داشت و کاندید بود .
اما سید محمد خاتمی ،رقیب او ناگهانی امد. در بهار 1384 نیز محمود احمدی نژاد به مثابه کم آوازه ترین سیاستمدار کاندیدا شده برای ریاست جمهوری در هفته های بسیار نزدیک به انتخابات ناگهان چهره شد و رودرروی نامدارترین شخصیت سیاسی کشور ایستاد و برنده شد. در بهار 1392 نیز هرگز کسی گمان نمی کرد شورای نگهبان وفادارترین عنصر سیاسی به نظام جمهوری اسلامی و از استوانه های انقلاب را واجد صلاحیت تشخیص ندهد و حسن روحانی ناگهان بیاید و نامدار شود. حالا نیز به نظر می رسد شاید در بهار 1400 یک نفر ناگهان از جایی اورده شود و ذینفعانی با نفوذ دورش جمع شوند واو رییس جمهورشود.
خاتمی ناگهان از کتابخانه ملی آورده شد
علی اکبر ناطق نوری حالا دیگر در وسط میدان سیاست نیست و ترجیح می دهد شاید با احتمال اندک از باجناقش عباس اخوندی در انتخابات سیزدهم حمایت کند. اما او در بهار 1376 هرگز گمان نمی کرد ناگهان یک سیاستمدار خزیده به کنج کتابخانه ملی به هردلیل به این تن دهد که بخواهد به نبرد با کسی بیاید که حتی گروهی از اعضای دولت شادروان هاشمی رفسنجانی نیز نامه حمایت از اورا امضا کرده بودند. سید محمد خاتمی درسوم مرداد 1371 و قبل از پایان دولت نخست شادروان هاشمی رفسنجانی زیر ضرب منتقدان هاشمی که می خواستند اورا بزنند و دم دستی ترین نفری که می شد زد همین خاتمی بود ،در مراسم خداحافظی اش از وزارت ارشاد حاضر شد. او رفت که رفت تا اینکه درزمستان 1375 گروهی از سیاستمداران که آن روزها چپ نامیده می شدند اورا کشف کردند و برای مبارزه با رییس مجلس وقت آماده اش کردند .
او که بنا به قول عیسی کلانتری از سوی وی برای این کار به چپ ها معرفی شده بود درمیان شهروندان عادی نام اشنا نبود ولی روشنفکران و هنرمندان و نویسندگان مانده در مام میهن جنس اورا می شناختند و دورش جمع شدند. او که یهویی امده بود یهویی هم اسم درکرد و هنگامه ای برپاشد . با اینکه شماری از استانداران اجازه ندادند اوبرای تبلیغ وشناساندن خود به مراکز برخی استانها بود اما شانس در خانه اورا زده بود. شعار بنویسیم خاتمی و بخوانیم ناطق، آن روزها در رای آوری او بسیار موثر بود. آن روزها صدا وسیما سهم اصلی در شناساندن کاندیداها داشت که محبت کمتری به خاتمی نشان می داد و البته رسانه های غیر مکتوب نیز حضور جدی نداشتند. اما شهروندان ،خاتمی را که ناگهان آمده بود برای ریاست جمهوری انتخاب کردند. دوران ریاست جمهوری خاتمی یکی از پرهیاهوترین دوران ریاست جمهوری به حساب می اید. او روزی گفت هر 9روز یک بحران برای دولت ساختند. با این همه وبر اساس اطلاعات در دسترس دوران ریاست جمهوری او در تاریخ نظام جمهوری اسلامی از نظر اقتصادی یکی از کامیاب ترین دوران بود.
ناگهانی تر از احمدی نژاد نداریم
اگر سیدمحمد خاتمی ناگهانی برای نبرد با علی اکبر ناطق نوری آمد و از کتابخانه ملی آمد با این همه سابقه وزارت داشت و یکی از ارکان تبلیغاتی دوران جنگ بود و در میان روحانیون مبارز که حزب دوم روحانیت سیاسی به حساب می آمد صاحب نام ورای بود، اما محمود حمدی نژاد ناگهانی آورده شد. او که در دوره ریاست شادروان هاشمی رفسنجانی بر دولت به استانداری استان تازه تاسیس اردبیل منصوب شده بود در دولت خاتمی منصب دولتی نداشت و در همین سالها توانست با اصولگرایان پیوند بخورد. او به همراه گروهی از همفکرانش در یک دوره تاریخی پر از غروذ اصلاح طلبان که سنگر انتخابات شورای شهررا رها کرده بودند در یک بعد از ظهر توفانی انتخابات شورای شهر تهران را بردند.
احمدی نژاد در دوره ریاست بر شهرداری تهران نیز هنوز ناشناخته بود اما در جریان انتخابات سال 1384 خود را به مثابه یک عنصر سیاسی انتحاری به قلب هواداران و یاران هاشمی رفسنجانی کوبید وسرانجام نیز توانست مهر خود را در دل نهادهایی بازکند و قالیباف را کنار بگذارد. احمدی نژاد از یک فرد شکایت کننده از مطبوعات اصلاح طلب توانست ناگهانی به ریاست جمهوری برسد. ایرانیان تنهاتر از او در شروع کارمبارزه انتخاباتی ندیده بودند اما او با مهارتی شگفت انگیز خودرا تحمیل کرد و 8 سال رییس جمهور ایران بود.
روحانی هم ناگهانی آمد
در زمستان 1391 میزان محبوبیت سیاسی شادروان هاشمی رفسنجانی از همه کسانی که می خواستند درنبرد یازدهم به میسدان بیایند بیشتر بود. هاشمی رفسنجانی خود را از صف اصولگرایان جداکرده و در صف مقدم اصلاح طلبان ایستاده بود و روشنفکران و طبقه متوسط ایران نیز برگشت اورا پذیرفته بودند . در حالی که آیت الله عزم خود را برای انتخاب آماده کرده بود شماری از سیاسیون از جمله اسحاق جهانگیری ، محمد رضا عارف ونیز حسن روحانی هم خود را اماده کاندیداتوری کردند. در وضعیتی که هرگز باور نمی شد شورای نگهبان سرمایه سیاسی نظام جمهوری اسلامی را واجد صلاحیت برای انتخابات تشخیص ندهد این اتفاق افتاد.
حسن روحانی که کارنامه و سابقه اش بیشتر به طیف هایی از اصولگرایان نزدیک بود ناگهان سر از اردوگاه اصلاح طلبان دراورد. یاران هاشمی نیز اورا بر عارف ترجیح دادند و با ترفندهایی عارف را به کناره گیری کشاندند. ناگهان حسن روحانی شد کاندیدای اصلاح طلبان و طبقه متوسط شهری به او رای داده و او بدون اینکه اثبات کند اصلاح طلبی را قبول دارد به ریاست جمهوری رسید.
این بار ناگهان از کجا؟
آیا ایرانیان در بهار 1400 نیز با یک کاندیدای ناگهانی وپس از آن با یک رییس جمهور ناگهانی روبه روخواهند شد؟ تا امروز 27 بهمن و در حالی که 120 روز به روز انتخابات زمان داریم هنوز احزاب ایرانی به این جمع بندی نرسیده اند نفر اصلی حزب خودرا برای ریاست جمهوری کاندید کنند. اصلاح طلبان دوباره دنبال جبهه ای کردن مبارزه هستند و با وجود اختلاف نظرهای شدید می خواهند به اجماع برسند و اصولگرایان از اینها بدترند. به نظر می رسد اگر تا روزهای آینده وضعیت روشن نشود باید در تاریکی دنبال کاندیدا باشیم.آیا شهروندان ایرانی مراقبند ناگهان از جایی برای آنها رییس جمهور نیاورند؟