محمدباقر قالیباف رییس مجلس عصر دیروز در حالی دست به قلم شد و خطاب به رییسجمهور قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» را ابلاغ کرد که هنوز بحث درباره مضر بودن یا مفید بودن این ایده به نتیجه نرسیده بود.
دولتیها که هیچ، حتی کارشناسان حوزه سیاست خارجی و روابط بینالملل هم هنوز از شوک تصویب این طرح دوفوریتی درنیامده و منتظر بودند که ببینند آیا شورای نگهبان بعد از آن ایراد شکلی درباره مهلت تعیین شده، حرفی برای گفتن دارد یا خیر. اسحاق جهانگیری معاون اول رییسجمهور که تازه خطاب به جناب جنتی نامه نوشته و منتظر اثرگذاری این قبیل رایزنیها بود احتمالا بیش از دیگران شوکه شده باشد! حال سایر اعضای دولت که به گفته محمود واعظی – در حاشیه جلسه دیروز هیات دولت – در این باره نگران بودند و یا مثل شخص روحانی این طرح را مضر میدانستند هم قطعا بهتر از او نیست. مثلا علی ربیعی و سایر کارشناسان و ناظرانی که در انتظار ورود شورایعالی امنیت ملی به ماجرا بودند، قطعا از این سرعت عمل مجلسیها برای بستن پرونده برجام متعجب شدهاند.
درست است که پایداریچیها نتوانستند کار را یکسره کنند، با ضربی بیشتر خدمت برجام برسند و ابلاغ قانون را مصادف کنند با خروج ایران از NPT، اما در اصل قضیه نیز تغییری اتفاق نیفتاده است. حالا دیگر دولت روحانی قانونا وظیفه دارد بر سطح کیفی و کمی غنیسازی در ایران اضافه کرده و اگر تا دو ماه دیگر تحریمها لغو نشد، اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی – پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای- را متوقف کند. این یعنی سطح بازرسی آژانس از تاسیسات هستهای به صفر خواهد رسید و خوشباورانه است اگر فکر کنیم آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اروپا و سایر طرفهای برجامی این اقدام ایران را بیپاسخ گذاشته و در واکنش به آن جانب آمریکا را نمیگیرند.
به نوشته جهان صنعت، قالیباف و همکاران و همفکرانش در مجلس و بیرون از مجلس، اما توجهی به این مهم نداشته و همچنان که در عوالم خود سیر میکنند، این طرح را مایه افزایش قدرت چانهزنی ایران شمرده و معتقدند که، چون توافق برجام تا این زمان به لطف ترامپ و سایر مخالفان آن در سراسر دنیا، به نتیجه مورد انتظار نرسیده است، خروج از آن و به باد دادنش نیز اهمیتی ندارد. آقایان مذاکره از موضع قدرت که بدون شک مطلوب هر ایرانی است را بهانه کرده تا با سنگاندازی در مسیر احیای برجام که حالا با روی کار آمدن بایدن بیش از گذشته میتوانست هموار باشد، راه هر گشایشی را ببندند؛ گشایشهایی که قطعا برای رسیدن به آن در فردای انتخابات ۱۴۰۰ و استقرار احتمالی خودشان در پاستور، برنامهها دارند. آنچه برایشان اهمیتی نداشته و ندارد، اما زندگی مردم است که روزبهروز سختتر میشود.
پیام مجلس
علی صارمیان نیز در یادداشتی در روزنامه اعتماد درخصوص طرح مجلس نوشته است: آیا در ایران دو دستگی کارشناسی وجود دارد یا دو خط مختلف برای مهمترین مسائل کشور در حال نزاعند؟ وقتی طرحی زمینه اجرا داشته باشد، مخالفت با آن وجاهت ندارد. اما واقعیت ایناست که طرح الزامی که مجلس شورای اسلامی آن را به تصویب رسانده، بستر اجرایی در دوماه آینده ندارد. پس چرا این طرح به تصویب میرسد؟ چون نتایج آن به تضعیف توافق برجام منجر میشود. احتمالا ما به شرایط دوران آقای احمدینژاد که وی آن را ماشین بیترمز مینامید برمیگردیم و نگرانی نیز در نتایج آن سیاست است. تصور میشد که پیشروی ما در غنیسازی، به نرمش امریکا و شرکا برای امتیاز منجر میشود. آن آزمون با دریافت چند قطعنامه منجر شد. فضای اجرای قطعنامهها، یک اجماع در بین اروپا و دموکراتهای امریکا به وجود آورد و ایران نهایتا به سمت برجام رفت. آیا قرار است دوباره این مسیر را برویم تا با گذشتن از برجام، به برجامی جدید برسیم؟ در آن برجام، ما چه داد وستدی با امریکا و شرکا خواهیم داشت؟ فضای التهابی پیش از برجام جدید که کمیسیون انرژی مجلس مد نظر دارد و از مذاکرهکنندگان جدید هم یاد میکند، ایران را در موضع ضعف قرار خواهد داد یا برگ برنده در اختیار مجلسیان خواهد بود؟ واقعیت ایناست که مجلس فعلی، به دو دلیل میخواهد از برجام و احتمال پیوستن امریکا در دولت بایدن عبور کند. اول اینکه با خروج از برجام، مذاکرهکنندگان فعلی را کنار بگذارد و آنها را در آن ور میز بیاعتبار سازد. مجلسیان نسبت به این مساله درحال اقدام هستند. مساله دیگر ایناست مجلس که نتوانسته در مسائل معیشتی و اقتصادی توفیقی حاصل کند، میخواهد یک دستاورد به نام خودش داشته باشد. آنها امیدوارند که به سرعت ۱+۵ تحریمها را بردارند و گشایش مالی برای معیشت به وجود آید. اما این محاسبه چقدر دقیق است؟ اگر نتایج دیگری داشته باشد و از چاله به چاه باشد، نظام سیاسی چطور میتواند مخاطرات این ریسک را کنترل کند؟ پیام مجلس، یک شتابزدگی در اواخر دوران ترامپ دارد که میتوانست در صورتی که تیم جدید سیاست خارجی امریکا، به نقض برجام پایان ندهد، مفید واقع گردد، اما فعلا نتایج این شتابزدگی به نوعی دهنکجی به هزینه استقامتی است که در دوران ترامپ، ملت و نظام پرداخت کرده است تا پیش از ترک کاخ سفید، خمیرمایه سیاست خارجی او و ستیزه با برجام، منبعث از بیمنطقی او باشد. مساله دیگر تضعیف طرف ایرانی در هر مذاکرهای است. چه کسی به سرباز خودی شلیک میکند و آیا انگیزه یابی برای تصاحب دولت آینده، این اجازه را به ما میدهد که منافع ملی را در این انگیزه نسیه قربانی کنیم؟ گذر زمان نتایج این بازیها را به تلخی نشان خواهد داد.