ابتدا خالی از لطف نیست که به بهانه سفر سید ابراهیم رییسی به نیویورک و در آغاز دومین سال ریاست جمهوری او، مروری داشته باشیم به تاریخ سفر روسای دولت ایران به اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل.
از رجایی تا روحانی
اولین رییس دولت ایران محمدعلی رجایی بود که به نیویورک رفت. رجایی ۲۶ مهر ماه ۱۳۵۹ و چند هفته پس از برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، به نیویورک رفت تا در جلسه شورای امنیت سازمان ملل با موضوع جنگ عراق با ایران صحبت کند. او در این سفر عنوان نخستوزیر جمهوری اسلامی را داشت و رییسجمهوری آن زمان با ابوالحسن بنیصدر بود.
بعد از آن سفر رجایی تا سال ۶۶ علیاکبر ولایتی هر سال ایران را در مجمع عمومی سازمان ملل نمایندگی میکرد. در سال ۱۳۶۶ چند ماه به پایان جنگ مانده بود و در شرایطی که عراق جنگ شهری و جنگ نفتکشها را به اوج رسانده بود، مجمع عمومی سازمان ملل شاهد حضور آیتالله خامنهای رییسجمهوری وقت ایران بود. اما جنگ نفتکشها و ساقط شدن هواپیمای مسافربری ایرانی در آبهای خلیجفارس توسط موشک ناو آمریکایی سفر رییس جمهور ایران را نیمهتمام گذاشت و آیتالله خامنهای درست بعد از سخنرانی خود در مجمع عمومی، به نشانه اعتراض و برای حضور در کنار بازماندگان هواپیمای مسافربری، مقر سازمان ملل را به مقصد تهران ترک کرد. بعد از آن و در دوره ریاست جمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی باز این علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه ایران بود که به عنوان بالاترین مقام ایرانی در اجلاس سالیانه مجمع عمومی حاضر میشود.
خاتمی دوبار یعنی در سالهای ۷۷ و ۷۹ برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به نیویورک رفت و در اولین حضورش به عنوان رییس جمهور ایران یعنی سال ۷۷ ایده گفتوگوی تمدنها را به رای اعضا گذاشت و با رای اکثریت مجمع عمومی سال ۲۰۰۱ سال گفتوگوی تمدنها نامگذاری شد. محمود احمدینژاد بر خلاف اسلاف خود تلاش کرد شش مرتبه و هر مرتبه با هیات همراه پرشمار به نیویورک برود و برنامهریزیهای زیادی هم برای مصاحبه با رسانههای بینالمللی و همچنین شرکت در مجامع مختلف را در دستور کار خود قرار داد. رد ماجرای تاریخی هولوکاست از مهمترین مباحث پر حاشیه و قصه دیده شدن هاله نور بالای سر او از حاشیههای سفرهای احمدینژاد به نیویورک بود.
حسن روحانی هم دوبار به نیویورک رفت و مهمترین دستاوردش گفتوگوی تلفنی با باراک اوباما رییس جمهور ایالات متحده آمریکا بود. اولین بار بعد از انقلاب بود که روسای جمهوری ایران و آمریکا با هم گفتگو میکردند و این امر در دوره حسن روحانی عملی شد، ارتباطی که در دوره سیدمحمد خاتمی و بیل کلینتون نیز یک بار فرصتش مهیا بود، ولی مقامات ایران از بیم روبرو شدن با رییس جمهور آمریکا در سرویس بهداشتی مخفی شدند!
نوبت رئیسی
اما رئیسی درست زمانی وارد نیویورک شد که یک دختر ایرانی در بازداشت پلیس امنیت اخلاقی جان خود را از دست داد. درگذشت یک شهروند به خودی خود باعث نمیشود نخست وزیر یا رئیس یک دولت، ماموریت خارجی خود را لغو کند، اما ماجرای مهسا امینی همزمان با حضور سید ابراهیم رئیسی در مقر سازمان ملل ابعاد دیگری پیدا کرد و اعتراضات سراسری و دامنه داری را به دنبال داشت، به گونهای که ظرف ۲۴ ساعت عکسهای او در سراسر جهان مخابره شد و نام او از زبان چند رهبر خارجی در مجمع عمومی سازمان ملل جاری شد. این در حالی است که ماجرایی به این بزرگی و این سطح از حساسیت تاثیری بر رییس جمهور ایران نداشت و حتی حاضر نشد نام این دختر مظلوم ایرانی را به زبان بیاورد.رئیسی در اولین سال ریاست جمهوری خود به خاطر شیوع کرونا به شکل آنلاین سخنرانی کرد و امسال برای اولین بار راهی نیویورک شده است.
یکی از نکات قابل توجه در مراسم امسال قرار گرفتن سخنرانی رئیسی و بایدن در یک روز است. طبق معمول باید رئیس جمهور آمریکا در روز نخست اجلاس پشت تریبون میرفت، اما مراسم تدفین ملکه بریتانیا انگار برنامه را تغییر داده و سبب شد که او در همان روزی سخنرانی کند که رئیسی کرد! همین نکته گمانه گفتگو و دیدار رئیس جمهور ایران و آمریکا را پررنگ کرده بود. گمانهای که رئیسی آن را رد کرد و گفت برنامهای برای دیدار با بایدن ندارد.
صادق زیباکلام تحلیلگر سیاسی گفت: صحبتهای آقای رییسی نه نقطه ضعف و نه نقطه قوتی داشت؛ تکرار همان شعارها و کلیگوییهای همیشگی مسئولان جمهوری اسلامی بود. ایشان نه حرف تازهای و نه پیشنهاد جدیدی با خود به همراه داشت. در واقع همان حرفهایی بود که در این ۴۳ سال شنیده بودیم؛ استانداردهای دوگانه کشورهای غربی در زمینه حقوق بشر، صحبت از عدالت و برابری از جمله همان حرفهای تکراری است. این کارشناس مسائل سیاسی ادامه داد: نمیدانم چرا بسیاری از مسئولان ما فکر میکنند که اگر از عدالت، برابری و رعایت حقوق بشر صحبت کنند، مشکلات ایران و جهان در این زمینهها حل و فراموش خواهد شد؛ بر اساس این حرفها، جمهوری اسلامی ایران هیچگونه مشکلی ندارد و تنها دغدغه آن حقوق بشر و عدالت آن هم نه در ایران بلکه در دنیا است.
مهمترین ملاقات رییس جمهوری ایران، اما با امانوئل مکرون بود و با توجه به اینکه مکرون تنها رهبر غربی است که سعی دارد به دنیا بگوید همیشه باید با همه گفتگو کرد. کما اینکه او بیشترین ارتباط را با پوتین بعد از حمله آن کشور به اوکراین داشت و از این منظر نمیتوان ملاقات مکرون با سید ابراهیم رئیسی را آنچنان مهم و موثر در آینده دیپلماسی ایران و مواجهه ما با جهان قلمداد کرد. زیرا مبدا و مقصد سیاست خارجه ما تهران-واشنگتن و بالعکس خواهد بود، نه پاریس یا پکن.
با مروری بر تاریخ معاصر جهان مشاهده میکنیم که هر گاه در کشوری حادثهای به مراتب کوچکتر از اعتراضات جاری ایران اتفاق بیفتند، رهبران کشورهای جهان یا سفر خارجی از قبل برنامه برنامهریزی شده خود را لغو میکنند یا اگر در مقصد متوجه شود در کشورش حادثهای رخ داده، سفر خود را نیمهکاره گذاشته و به کشورش باز میگردد. نمونههای زیادی از این دست وجود دارد و نمونه داخلی آن خروج با عجله آیتالله خامنهای در سال ۶۶ ـ درست پس از پایان سخنرانی ایشان در صحن علنی مجمع عمومی سازمان ملل- از نیویورک و در پی حمله ناو آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایران و شهادت ۲۹۰ زن، مرد و کودک ایرانی بود.
درست در همان ساعاتی که خیابانهای بسیاری از شهرهای ایران از شدت التهاب دیگر شبیه خیابان نبود، هیات همراه رئیس جمهوری در سفر نیویورک داشتند سوغاتهای آمریکایی خود را برای ارسال به فرودگاه آماده میکردند، آن هم نه یک چمدان و دو چمدان؛ یک کامیون کامل. در ایران اعتراضات گسترده ۵ شب ادامه داشت و سید ابراهیم رییسی علاوه بر اینکه با خیال آسوده تا آخرین دقایق فرصت حضور در نیویورک را از دست نداد و زمانی هم که وارد تهران شد، در یک حرکت برنامهریزی و سازماندهی شده تعداد قابل توجهی از بدنه دولت در فرودگاه به استقبال او رفتند و کم مانده بود برای دستاوردهای فراوان این سفر! او را به مثابه قهرمان ملی روی سر بگذارند و سلام و صلوات بفرستند. سوغاتهایی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن پیدا میشد؛ از پوشک بچه و مکمل غذایی گرفته تا وسایل آشپزخانه.
او در اولین اظهار نظر خود در مورد اعتراضات سراسری در ایران گفت: زیربار اغتشاش نمیرویم! رئیس جمهوری پس از پایان سفرش به نیویورک و در بازگشت به کشور در فرودگاه مهرآباد درباره ناآرامیهای اخیر در کشور به دلیل فوت مهسا امینی در گشت ارشاد تهران، گفت: ما که بارها اعلام کردیم که اگر کسی سخن حقی و هرکسی حرفی داشته باشد حرفش شنیده میشود، اما اغتشاش؟ بهم ریختن امنیت کشور و مردم؟ نه این مورد را کسی زیر بار نمیرود.
حال به نظر میرسد در وقت مناسب رئیس جمهوری اسلامی ایران ضروری است به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
۱. خرید کالاهای آمریکایی توسط تیم پرتعداد همراهش چقدر صحت دارد؟
۲. چند نفر همراه ایشان به نیویورک رفتهاند و دستاورد آنها برای کشور چه بوده است؟
۳. یکی از کالاهای خریداری شده؛ پودر بدنسازی با برندی خاص بوده است؛ آن بستههای بزرگ و تجاری را چه کسی و با چه نیتی خریداری کرده است؟
۴. پاسخ دهند؛ چه حجمی (چه مقدار یا چند کامیون) کالا (به اصطلاح سوغاتی) خریداری و وارد کشور شده؟ و چه مقدار ارز هزینه شده است؟
۵. اگر صدای اعتراض مردم را شنیده است، چه پاسخ و اقدامی را در دستور کار دارد؟
۶. اگر هیات همراه ایشان در نیویورک کارمندان دولت جمهوری اسلامی بودند؛ توضیح دهد پول این خریدها از جیب خودشان بوده یا از جیب دولت؟