اقتصاد میهن: پیرزن از ماشین وانت بهسختی پیاده شد. از تمام چهرهاش با ماسک و چادر مشکی فقط چشمهای کمسویش پشت عینک تهاستکانی پیداست. وارد یکی از مغازههای سنگ مزار فروشی میشود. با دستهای لرزان چادرش را به دندان میگیرد، فیش حقوقیاش را از داخل نایلون بیرنگی بیرون میآورد و به سمت یکی از فروشندهها میرود. برای مزار همسرش سنگ میخواست.