بر این اساس، علاوه بر اینکه در سالهای اخیر جمعیت زیر خط فقر رشد کرده و یکسوم جمعیت زیر خط فقر قرار دارند، اما خانوارهای بالای خط فقر، به لحاظ رفاهی و درآمدی نیز تفاوت قابل توجهی با خانوارهای زیر خط فقر ندارند و در عمل طبقه متوسط فاصلهای با فقیرشدن ندارد. این گزارش نشان میدهد که افول درآمد سرانه و تورم بالا، باعث شده است که در یک دهه اخیر سهم هزینههای خوراکی و مسکن افزایش یابد و درآمد خانوارها کمتر صرف موضوعاتی نظیر تفریح یا آموزش شود. مطابق این گزارش، سوءتغذیه کودکان و کاهش سرمایه انسانی و اجتماعی از آثار افزایش فقر و کاهش رفاه بوده و بهبود رشد اقتصادی اشتغالزا، تنها راه کاهش فقر در ایران است.
بررسیهای یک پژوهش نشان میدهد در دهه ۱۳۹۰ فاصله افراد غیرفقیر تا خط فقر به طور مرتب در حال کاهش بوده است. این به آن معناست که فقر تنها مختص گروههای ناتوان یا بازمانده از رشد اقتصادی نیست و میتواند به سایر گروههای مختلف با ویژگیهای مختلف تسری پیدا کند. در دهه ۱۳۹۰، عوامل مختلفی مانند تحریمهای اقتصادی و نابسامانیهای اقتصاد کلان دست به دست هم دادند و موجب شدند رشد اقتصادی و درآمد سرانه کاهش یابد.گسترش فقر در این دهه محصول این تحولات بوده است. میتوان گفت از ابتدای این دهه نرخ فقر روند افزایشی داشته و از ۴/ ۱۹درصد در سال ۱۳۹۰ به ۴/ ۳۴درصد در سال ۱۴۰۰ رسیده است. برخی از کارشناسان معتقدند با تداوم روند فعلی نرخ فقر در آینده افزایش خواهد یافت. مرکز پژوهشهای مجلس در گزارش «وضعیت فقر و ویژگیهای فقرا در دهه گذشته در دهه ۹۰» به بررسی ابعاد مختلف این مساله پرداخته است.
بررسیهای این گزارش نشان میدهد با گذشت زمان سالمندان و افراد با سن بالاتر که از درآمد ثابت برخوردارند، نسبت به جوانانی که احتمال یافتن شغل با درآمد ثابت را کمتر دارند، وضعیت بهتری پیدا کردهاند. نکته دیگر این است که درصد خانوارهای دارای کودک در بین فقرای شهر نشین ۱۴واحد درصد بیشتر از غیر فقرا بوده است.یکی از نکات دیگر این گزارش آن است که مستاجران به علت پرداخت هزینههای اجاره مجبورند از سایر هزینههای خود و بهطور خاص از خوراک بکاهند، به طوری که کالری دریافتی مستاجران به طور میانگین همواره پایینتر از مالکان بوده است.
جهش فقر در دهه ۱۳۹۰
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس بیان میکند فقط میتوان فقر مطلق را ناتوانی در کسب حداقل استاندارد زندگی تعریف کرد. فقر مطلق عدمدسترسی به حداقل معشیت را در جامعه بررسی کرده و تحتتاثیر توزیع درآمد در جامعه نیست. در مطالعات مربوط به این نوع فقر به موضوع تامین حداقل نیازهای اساسی پرداخته میشود، بنابراین در برخی از کشورهای پیشرفته حتی ممکن است فقیر مطلق وجود نداشته باشد. اما در کشورهایی که دچار فقر مطلق هستند، بخشی از جامعه هنوز امکان دستیابی به حداقلهای زندگی ندارند. زمانی که خطی به عنوان خط فقر بیان میشود به این معناست که با هزینهای کمتر از این مقدار نگرانیها در خصوص سوءتغذیه برای فرد وجود دارد. فقر مطلق حداقل استانداردهای زندگی را نشان میدهد و به این معنا نیست که با هزینه بالاتر از آن زندگی در رفاه خواهد بود.
بررسیهای این گزارش نشان میدهد خط فقر متوسط کشوری در سال ۱۴۰۰ به طور سرانه یکمیلیون و ۶۸۰هزار تومان بوده که این عدد برای یک خانوار چهارنفره برابر ۴میلیون و ۵۰۰هزار تومان است. البته اعداد خط فقر سرانه، یعنی هزینه موردنیاز برای هر فرد و زمانی که این عدد برای خانوار محاسبه میشود، باید ضرب در بعد معدل خانوار شود. بعد معادل به این معناست که هر فرد جدید که به خانوار اضافه میشود، هزینه کمتری نسبت به یک فرد تنها خواهد داشت. با این اعداد نرخ فقر یعنی درصد جمعیت زیر خط فقر مطلق در کشور در سال ۱۴۰۰ برابر ۴/ ۳۰درصد بوده است. این در حالی است که نرخ فقر در سال ۱۳۹۰، ۴/ ۱۹درصد بوده است.
به صورت کلی میتوان گفت نرخ فقر از سال ۱۳۸۵ روند فزایندهای داشته و از سال ۱۳۹۷ به بعد به بالای ۳۰درصد رسیده است. نکته قابلتوجه دیگر آن است که شکاف فقر فاصله فقرا تا خط فقر را اندازهگیری میکند. این شکاف در سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به بالاترین مقدار خود یعنی ۲۷درصد رسید. بر اساس نرخهای فقر بهدستآمده، در سال ۱۴۰۰ در حدود ۶/ ۲۵میلیون نفر زیر خط فقر بودهاند که نسبت به سال ۱۳۹۹ کاهش ۷۰۰هزارنفری در جمعیت فقرا رخ داده است. به طور کلی در سال ۱۴۰۰ نسبت به سال ۱۳۹۰ حدود ۱۱میلیون نفر به جمعیت زیر خط فقر اضافه شده است.
نزدیکی غیرفقرا به فقر
یکی از نکات قابل توجه این گزارش آن است که در یک دهه مورد بررسی، فاصله غیرفقرا تا خط فقر نیز به طور مرتب در حال کاهش بوده است. حتی در سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۳ که نرخ فقر بیش از سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ بوده، فاصله غیرفقرا با خط فقر بیشتر بوده است. به عبارتی فقر در سالهای اولیه مورد بررسی، بیشتر مختص گروههای بسیار پایین درآمدی بوده و گروههای بالاتر هنوز فاصله بیشتری با خط فقر داشته و از رفاه نسبی برخوردار بودند. اما یک دهه کاهش در درآمد سرانه باعث شده از سال ۱۳۹۷ به بعد، فاصله غیرفقرا هم با خط فقر کم و کمتر شود. این بدین معناست که فقر تنها مختص گروههای ناتوان یا بازمانده از رشد اقتصادی نیست و میتواند به سایر گروههای مختلف و با ویژگیهای مختلف تسری پیدا کند. این به آن معناست که در پی کاهش رشد اقتصادی و کاهش درآمد سرانه، با گذشت زمان افراد بیشتری در معرض فقیر شدن قرار گرفتهاند.
۶ ویژگی فقرا
با بررسی مسئله فقر این پرسش مطرح میشود ویژگیهای فقرا چیست؟ در وهله اول میتوان گفت اول وضعیت کلی اقتصاد کلان است که باعث فقیرتر شدن همه مردم میشود. اتفاقی که در دهه ۱۳۹۰ در اقتصاد ایران رخ داده آن است که فاصله خانوار بالای خط فقر با خط فقر در طول زمان کمتر شده است. عوامل دیگر خرد و در سطح خانوار فقر است. برخی ویژگیهای خانوار باعث فقر شده و ممکن است به گرفتاری خانوار در تله فقر منجر شود. این ویژگیها شامل وضعیت شغلی سرپرست خانوار، وضعیت تحصیلی سرپرست خانوار، وضعیت سنی سرپرست خانوار، وضعیت جنسیتی سرپرست خانوار، وضعیت ساختار خانوار و در نهایت وضعیت مسکن خانوار است. بررسی ویژگی اول یعنی وضعیت شغلی سرپرست خانوار نشاندهنده آن است که صرف برخورداری از شغل در مناطق روستایی با احتمال زیاد میتواند باعث خروج از فقر شده، اما در مناطق شهری تاثیر معناداری ندارد. از سوی دیگر برخورداری از شغل رسمی با احتمال زیاد فقر را کاهش میدهد. همچنین میتوان گفت برخورداری از شغل غیرساده احتمالا میتواند فقر را کاهش دهد.
ویژگی دوم یعنی وضعیت تحصیلی سرپرست خانوار نشان میدهد که صرف باسوادی احتمالا فقر را کاهش میدهد. میتوان گفت در سال ۱۴۰۰ نرخ باسوادی در بین سرپرستان خانوار فقیر و غیر فقیر به ترتیب ۷۲ و ۸۷درصد بوده که اختلاف ۱۵واحد درصدی دارند. نکته قابلتوجه بعدی در این زمینه آن است که افزایش سالهای تحصیل احتمالا فقر را کاهش میدهد. بررسیها نشان میدهد غیرفقرا به طور متوسط ۳ سال بیشتر از فقرا تحصیل میکنند. توصیه سیاستی در این زمینه این است که سیاستهای سوادآموزی و نهضتهای سوادآموزی گسترش یابند و امکان تحصیل بهخصوص در نواحی روستایی افزایش یابد.
در زمینه ویژگی سوم یعنی وضعیت سنی سرپرستان خانوار میتوان گفت در مناطق شهری به مرور زمان سن سرپرست خانوار غیرفقیر از خانوار فقیر پیشی گرفته است. با بدتر شدن وضعیت اقتصادی همه گروههای درآمدی سالمندان و افراد با سن بالاتر از درآمد که از درآمد ثابت برخوردارند، نسبت به جوانانی که احتمال یافتن شغل با درآمد ثابت را کمتر دارند، وضعیت بهتری پیدا کردهاند. با این حال در مناطق روستایی به علت پوشش کمتر بیمههای تامین اجتماعی و همچنین نوع مشاغل که نیازمند فعالیت بدنی است، با افزایش سن و ازکارافتادگی، احتمال فقیر شدن میتواند افزایش پیدا کند.
در این زمینه میتوان گفت که افزایش پوشش بیمه روستاییان یکی از سیاستهایی است که میتواند افزایش یابد. در زمینه ویژگی چهارم، یعنی وضعیت جنسی سرپرست خانوار، میتوان گفت در مناطق شهری درصد زنهای سرپرست خانوار در فقرا در سالهای قبل در مناطق شهری بیشتر از غیرفقرا بوده اما به مرور زمان این فاصله کاهش یافته و در سال ۱۴۰۰ تفاوتی بین نرخ زن سرپرستی در فقرا و غیرفقرا مشاهده نمیشود. با این حال در مناطق روستایی نرخ سرپرستی به طور معناداری در بین فقرا بیشتر بوده و در سالهای میانی دهه۱۳۹۰ اختلاف بین زن سرپرستی در بین فقرا و غیرفقرا حتی به ۱۱واحد درصد هم رسیده است. در سال ۱۴۰۰ این اختلاف ۵واحد درصد بوده است. در زمینه وضعیت ساختار خانوار نکته قابلتوجه آن است که درصد خانوارهای دارای کودک در بین فقرای شهر نشین ۱۴واحد درصد بیشتر از غیر فقرا بوده است. در سالهای گذشته جهش هزینههای مربوط به مسکن باعث شده نسبت قابلتوجهی از مستاجران در مضیقه قرار بگیرند. این گزارش بیان میکند که برخورداری از مسکن استیجاری یکی از مواردی است که رفاه خانوار را کاهش میدهد.
نرخ برخورداری از مسکن استیجاری در بین فقرای شهری در حدود ۴ واحد درصد بیش از غیرفقراست. همچنین مستاجران به علت پرداخت هزینههای اجاره مجبورند از سایر هزینههای خود و بهطور خاص از خوراک بکاهند؛ به طوری که کالری دریافتی مستاجران به طور میانگین همواره پایینتر از مالکان بوده است. با توجه به موارد فوق این گزارش پیشنهاد میدهد که سیاستگذاری مبتنی بر فقر بر ویژگیهای فقرا دلالت داشته باشد. برای مثال سیاستگذاریهایی نظیر پوشش بیمه فراگیر، توانمندسازی و آموزش مهارتهای شغلی، تداوم برنامه سوادآموزی، حمایتهای مرتبط با دوران سالمندی، توانمندسازی زنان و تسهیل اشتغال زنان، پوشش بخشی از هزینههای کودک و حمایت از مستاجران در دستورکار قرار بگیرد.