نگاهی به آمار اتباع خارجی در کشور
بیشترین مهاجران به ایران را اتباع افغانستان، پاکستان و عراق تشکیل میدهند، آنطور که امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشور میگوید: تنها افغانستانیهای حاضر در کشور ۵ میلیون نفر تخمین زده میشوند. وزیر امور خارجه افغانستان، اما این تعداد را ۲.۵ میلیون نفر اعلام میکند. این آمار یعنی باید میلیونها نفر دیگر را به جمعیت ۸۵ میلیون نفری ایران اضافه کرد. روزنامه جمهوری اسلامی نیز مدعی شده که بر اساس آمارهای میدانی تعداد اتباع افغانستان ۸ میلیون نفر است.تناقض در آمارهای ارائه شده نشان میدهد که ارائه آمار دقیق از تعداد بیگانگان حاضر در ایران بسیار دشوار است چرا که این افراد عموما به صورت غیرقانونی وارد کشور شده و هویت و پیشینه آنها در دسترس نیست به علاوه آنکه این افراد در داخل کشور فرزندآوری زیادی داشته و فرزندانی را به دنیا میآورند که آنها نیز از داشتن اوراق هویت محروم هستند؛ بنابراین دور از ذهن هم نیست که آمار اتباع بیگانه اعم از افغانستانی، پاکستانی و عراقی در کشور از اعداد یاد شده بیشتر باشد.به ویژه آنکه مهاجران غیرقانونی در هیچ کمپی ساماندهی و شناسایی نمیشوند و اصولا کمپهای دارای امکانات برای مهاجران در ایران دری نایاب است.
وجود این تعداد از اتباع بیگانه در کشوری مانند ایران که در جامعه بینالملل به عنوان کشوری مهاجرفرست و نه مهاجرپذیر شناخته میشود و قطعا زیرساختهای لازم برای پذیرش و زندگیبخشی به این تعداد مهاجر را ندارد برای هر دو گروه مهاجر و میزبان خطرناک و خطرساز است. اما متاسفانه هنوز مشخص نیست کشور ما تا چه تعداد مهاجر را میتواند تحت پوشش خود درآورده و امکانات اولیه زندگی را در اختیار آنها بگذارد و حمایت از مابقی مهاجران را به کمیساریای عالی پناهندگان واگذار کند. ایران باید یک بار برای همیشه تکلیف خود را درباره تعداد مهاجرانی که میتواند بپذیرد مشخص کند.کشور ما بهویژه در سالهای اخیر با مشکلاتی نظیر کمبود منابع آبی و تبعات ناشی از آن، تخریب گسترده محیط زیست، ناکامی در تامین معیشت شهروندان خود، فقر لجام گسیخته ایرانیان در سایه بیتدبیریها، افزایش قیمتها در حوزه دارو و درمان و به دنبال آن افزایش بزه و آسیبهای اجتماعی مواجه شده است.
تبعات اجتماعی و زیستی حضور بیرویه اتباع غیرقانونی در کشور
حضور اتباعی که به صورت غیرقانونی و گروهی وارد کشور شده و دانش، مهارت و مکنت مالی کافی برای تامین معاش خود را ندارند و اضافه شدن آنها بر جمعیت فاقد شناسنامههای ایرانی، نیازمندان، متکدیان، کودکان کار، کودکان بازمانده از تحصیل (به دلیل نبود امکانات در مناطق محروم کشور)، زنان سرپرست خانوار فقیر و افراد بیکار و از سوی دیگر از دست رفتن فرصتهای شغلی و معمولا کارگری ایرانیان به نفع این گروه که عموما کارفرما تکلیفی برای بیمه و پرداخت حقوق تعیین شده از سوی وزارت کار به آنها را ندارد از عواملیست که باعث میشود میزان جرائم و آسیبهای اجتماعی در کشور رشد فزایندهای داشته باشد.
از سوی دیگر بحران آب و کاهش روز افزون منابع آبی کشور و به دنبال آن عدم توانایی کشور در کاشت و زراعت و نگهداری از دامها در آینده و وجود مشکل در تامین آب و خوراک مردم از دیگر عواملی است که باعث میشود نتوانیم به سیل بیرویه مهاجران در کشوری با محدودیت امکانات مانند ایران نگاهی خوشبینانه داشته و بتوانیم با نگاهی مثبت به این سوال پاسخ دهیم که آیا منابع زیستی کشور پاسخگوی خیلی عظیم جمعیت کشور به علاوه سیل مهاجران هست؟
ورود بیضابطه این افراد در شرایطی که عمدتا در کشور خود از شرایط بهداشتی لازم برخوردار نبوده و پس از مهاجرت نیز به تبع فقر فرهنگی، فقدان شناسنامه و گرانیهایی که گریبان مردم کشور را نیز گرفته است توجه کمتری به سلامت خود دارند میتواند چالشهایی را برای کشور میزبان ایجاد کند. شیوع سرخک طی هفتههای اخیر در کشور شاهدی بر این مدعاست، به این معنا که به گفته متخصصان درحالیکه طی سالهای گذشته کشور به سمت ریشه کنی بیماری سرخک حرکت کرده است، اما بار دیگر زنگ خطر این بیماری در کشور به صدا درآمده است.
از یک سو دانشگاه علوم پزشکی مشهد نسبت به شیوع گسترده سرخک در افغانستان و پیامدهای آن در ایران هشدار داده و از سوی دیگر مسعود مردانی، متخصص عفونی در گفتگو با رسانهها از بیش از ۱۰۰ مورد انتقال سرخک طی سال گذشته خبر داده که عمدتاً از بین مهاجران بوده است. او همچنین گفته است که اولین مورد ابتلاء به سرخک در استان کرمان توسط مهاجران شناسایی شده که با افزایش بار مهاجرتها این بیماری به بیشتر نقاط کشور منتقل شده است.
حضور اتباع غیرقانونی و خطرات مرتبط با امنیت اجتماعی و نظم عمومی
اما سیل مهاجرت غیرقانونی اتباع بیگانه که هیچ اطلاعی از هویت و بالطبع پیشینه آنها در دسترس نیست میتواند امنیت و نظم عمومی جامعه را به مخاطره بیندازد. اگر بپذیریم که در خوشبینانهترین حالت ۸ میلیون تبعه افغانستانی در کشور حضور دارند که بخش قابل توجهی از آنها غیرقانونی و ناشناس هستند یعنی میتوان گفت تقریبا به ازای هر ۹ ایرانی یک افغانستانی در کشور وجود دارد این درحالیست که از آمار تقریبی سایر بیگانگان ساکن در کشور نیز خبری در دسترس نیست.گروهی که از گذشته آنان و عدم داشتن سوءپیشینه یا تعلق آنها به گروهکهای تروریستی نیز اطلاعی در دست نیست. اتباع غیرقانونی و شناسایی نشده بیهیچ تعارفی میتوانند به صورت بالقوه خطری برای کشور باشند.
چند روز پیش بود که ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان ضمن توهین به ایرانیان و متهم کردن آنان به آزار و اذیت هموطنانش، ایران را تهدید کرد که به زودی ایران را فتح و تبدیل به یکی از ولایات خود میکند و همچنین آرزو کرد که به زودی ایرانیان به کشور او مهاجرت کرده و از رافت اسلامی آنها برخوردار شوند، لابد همان رافتی که طالبان در حق مردم خود روا میدارد! در این بین، اما سخنگوی وزارت امورخارجه ایران نیز عنوان کرد که طالبان باید به مسئولیت خود عمل کرده و موج آوارگان به ایران نمیتواند ادامه یابد. او گفت که ایران بیش از چهار دهه گذشته میزبان کریمانهای برای همسایگان و عزیزانش در افغانستان بوده و بهترین شاهد برای این رفتار کریمانه و میزبانی محترمانه، موج بلاانقطاع آوارگان افغانستانی است. متأسفانه برخی تلاش میکنند اینها نادیده گرفته شود و موج ایرانهراسی را در افغانستان ایجاد کنند یا برخی در ایران موج افغانستانهراسی ایجاد کنند.
به هر حال جامعه ایرانی درباره سیل بیرویه مهاجران دو رویکرد متفاوت دارد، رویکردی که هرگونه مدیریت، ساماندهی، انتقاد و بازگو کردن تبعات منفی، جرائم و آسیبهای ناشی از حضور غیرقانونی و فلهای اتباع خارجی و به ویژه افغانستانیها را محکوم و نشانی از نژادپرستی میداند و رویکردی دیگر که از خطرات حضور بیرویه، بیسامان و فاقد اوراق هویت اتباع ناشناس آگاه بوده و با نگاهی منطقی به این مساله نگاه میکنند. واگویه کردن شعارهای توخالی مادامی که با آسیبهای جبرانناپذیر یک پدیده آسیبزا مانند مهاجرت بیرویه و بیضابطه مواجه نشدهایم آسان است، اما اگر با این پیامدها مواجه شده و نگاهی واقعگرایانه به تبعات این موضوع خارج از مسائل نژادی و ملیتی داشته باشیم اوضاع اندکی متفاوت میشود، چرا که وقتی از حقوق بشر سخن میگوییم منظور حقوق همه افراد است و نه تنها یک گروه خاص اگر مهاجران قابل احترامند که حتما هستند، جامعه کشور میزبان نیز قابل احترام بوده و مهاجران درحین و پس از ورود به خاک کشور میزبان ملزم به رعایت قوانین آن هستند. در واقع رابطه مهاجران و میزبان رابطهای دو سویه است.
تاثیر مهاجرت بیرویه بر کیفیت جمعیت
دکتر علی پژهان، جمعیت شناس و استاد دانشگاه درباره حضور بیرویه اتباع خارجه در کشور به جامعه ۲۴ میگوید: مهاجرت همواره یکی از مواردی است که در حوزه مولفههای جمعیتی هم تاثیرگذار و هم تاثیرپذیر است. مهاجرت محصول، توسعه نامتوازن است و مسالهای تاریخی است. اما در واقع از قرن فعلی به عنوان قرن مهاجرت یاد میکنیم. مهاجرت به خودی خود بد نیست، اما باید آن را مدیریت و ساماندهی کرد. مهاجرت میتواند کارکردهای مثبتی برای کشور داشته باشد. قرن حاضر قرن حکمرانی دادهها و مهاجرت است.
وی با بیان اینکه مهاجرت بر ساختار جمعیت تاثیر میگذارد، عنوان میکند: مهاجرت همچنین بر ترکیب، میزان و در بلندمدت بر کیفیت جمعیت تاثیرگذار است. به عنوان مثال افرادی که از ایران به آمریکا مهاجرت میکنند غالبا نیروهای تحصیلکرده هستند که میتوانند تاثیری مثبت بر اقتصاد این کشور داشته باشند، اما مهاجرانی که به کشور ما سرازیر میشوند، غالبا افراد رانده شدهای هستند که اگر وضعشان خوب بود یا درگیر شرایط جنگ نبودند به جای کشور ما به کشورهای دیگر مهاجرت میکردند. در واقع این گروه از مهاجران از سر اجبار به کشور ما مهاجرت میکنند. این جمعیت شناس اظهار میکند: اینکه ما برای افغانستانیها تبدیل به کشور مهاجرپذیر شدیم به دلیل این است که مخرج مشترکهای فرهنگی زیادی با آنها داریم که برای آنها قابل هضمتر است. اینکه یک فرد افغانستانی فاقد سواد به کشورهای دیگر سفر کرده و مثلا انگلیسی صحبت کند بسیار سخت است به همین دلیل هم اولین نقطهای که برای مهاجرت انتخاب میکنند ایران است.
وی خاطرنشان میکند: ورود بیرویه مهاجران و تغییرات جمعیتی ناشی از آن در بلندمدت تمام مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را برهم زده و باعث دگرگونی اساسی در حوزه جمعیت میشود. وقتی سیل مهاجران به کشور سرازیر میشود و ما بسترهای لازم برای این پدیده را نداریم باعث چالشها و مشکلاتی میشود یعنی این پدیده در کوتاه مدت باعث بینظمی، بیهنجاری و اختلال در روابط افراد میشود همچنین بر خردهنظامهای اقتصادی و خرده نظامهای خانوادگی تاثیر میگذارد و تا این افراد بخواهند با کشور ما تطبیق پیدا کنند باعث ایجاد رعب و وحشت میشوند.پژهان میافزاید: این موضوع همچنین باعث سوءهاضمه فرهنگی میشود یعنی برخی از این افراد به فرهنگ کشور ما پشت پا زده و عملا نمیخواهند فرهنگ کشور میزبان خود را بپذیرند که این موضوع باعث مشکلات روحی و روانی برای فرد مهاجر و مشکلاتی برای جامعه میزبان میشود. اگر این افراد بتوانند میزان جامعهپذیری خود را بالا ببرند میتوانند مانند سایر شهروندان ایرانی در کشور ما زندگی کنند، اما در غیر اینصورت نمیتواند شهروند خوبی برای کشور ما تلقی شود.
این جمعیت شناس با تاکید بر اینکه با توجه به میزان ورود اتباع خارجی به کشور باید در این زمینه سیاستگذاریهایی را داشته باشیم، عنوان میکند: دولت ایران باید به این افراد آموزش داده و آنها را با فرهنگ و شرایط جامعه ایرانی آشنا کند، زیرا با این روند مهاجرت اتباع بیگانه و بهویژه افغانستانیها به ایران و با توجه به میزان بالای باروری آنها اگر برنامهریزی بلندمدتی در این خصوص نداشته باشیم این موضوع میتواند باعث ایجاد چالشهایی شود.
پیشبینی مطالبه افغانستانیها برای داشتن نماینده در مجلس ایران
این استاد دانشگاه تصریح میکند: بر اساس مقررات بینالمللی وقتی درصدی خاص شاید حدود ۱۰ درصد از جمعیت یک کشور را اقلیتهای دیگر تشکیل میدهند حتی اگر این موضوع به وسیله مهاجرت باشد بعد از مدتی باید به رسمیت شناخته شده و شهروند تلقی شوند. بعد از مدتی هم باید برای آنها کرسی نمایندگی مجلس در نظر گرفت. حال اگر ۱۰ تا ۱۵ نماینده افغانستانی در مجلس حضور داشته باشند میتوانند در اصلاح و تدوین قوانین در بلندمدت تاثیرگذار باشند.به باور وی، مسائل جمعیتی را باید از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داد تا در آینده کمتر موجب مخدوش شدن روابط میان مهاجران و جامعه ایرانی شود. آنچه در کشور ما رخ داده آن است که سالانه ۱۰۰ تا ۱۸۰ هزار نفر نیروی تحصیلکرده و کارآمد از کشور خارج میشود و به همین تعداد اتباع بیگانه و بهویژه افغانستانی به کشور ما سرازیر میشوند که از دانش، مهارت و… مناسبی برخوردار نیستند.
پژهان میگوید: در ایران ما با مهاجرت نسبی یا خویشاوندی اتباع بیگانه مواجهیم یعنی فردی که به ایران آمده افراد خانواده خود را نیز با خود به همراه میآورند. همچنین ما با مهاجرت پلهای مواجهیم یعنی این افراد ابتدا ایران را به عنوان مقر خود انتخاب میکنند، اما بعد از اینکه در ایران سروسامان گرفتند به سایر کشورها مهاجرت میکنند درواقع ایران برای برخی از اتباع بیگانه سکویی برای پرواز است و در نهایت آنهایی در ایران باقی میمانند که ضعیفند.این جمعیت شناس در پاسخ به این سوال که آیا حضور بیرویه اتباع بیگانه که معمولا از اقشار ناآگاه، کم سواد و فاقد مهارت هستند میتواند بر میزان جرائم و آسیبهای موجود در کشور بیافزاید، عنوان میکند: چنین مسالهای طبیعتا رخ میدهد، زیرا جایی نیست که به این مهاجران قوانین و فرهنگ کشور را آموزش بدهد، قطعا مهاجرت بدون آموزشهای لازم آسیبزاست. از سوی دیگر هیچ نهادی شرایط مهاجران را رصد و مدیریت نمیکند و آنها به صورت ولنگار در جامعه پراکنده هستند، عدم مدیریت مهاجرت قطعا باعث بروز آسیبهای اجتماعی مضاعف شده و میزان تخلفات را افزایش میدهد.
به مهاجران در کمپها آموزش بدهید
این مدرس دانشگاه میافزاید: به عنوان مثال مهاجرت بیرویه و بدون مدیریت باعث میشود که این گروه صاحب مشاغل شده و جوانان ایرانی بیکارتر شوند. اتباع بیگانه، کارگر ساختمانی و کارگر داخل باغات و… میشوند. به عنوان مثال تا ۱۰ سال آینده و با این سیل مهاجرت، کفه وزنی ترکیب جمعیتی لواسان به سمت افاغنه خواهد بود زیرا در تمامی باغات این منطقه کارگران افغانی همراه با خانواده و زاد و ولد بالا حضور دارند. وی با بیان اینکه مهاجرت بدون برنامه در کوتاه مدت و بلند مدت تبعات زیادی دارد، اضافه میکند: باید مهاجران را ساماندهی کرد نه به این معنی که برای ورود بیرویه آنها فرش قرمز پهن کنیم بلکه باید سیاستهای مهاجرتی را در دستور کار قرار دهیم. از سوی دیگر آنها را مورد آموزش قرار داده و فرهنگ جامعه ایرانی را به آنها آموزش بدهند. زندان و پس زدن مهاجران از نظر من کار درستی نیست، اما تعلیم و تربیت و اجازه تحصیل به آنها و تبدیل کردنشان به شهروندانی خوب و علاقهمند به ایران راهکاری مناسب است.
پژهان خاطرنشان میکند: امروز جمعیت افغانستانیها ۸ میلیون نفر است، اما در آینده این جمعیت به ۱۵ میلیون نفر هم میرسد یعنی کفه ترازو در بلند مدت به نفع مردم این کشور در ایران میشود و این مساله میتواند امنیت را به خطر بیندازد. این جمعیت به تدریج مطالباتی در کشور ما خواهند داشت صاحب نماینده در مجلس میشوند؛ بنابراین مهاجران باید شناسایی شوند و بدون خشونت جمعآوری و در کمپها تحت آموزش قرار گرفته و ساماندهی شوند، اما نباید نسبت به آنها بیتوجه بود.