به نظر میرسد اقتصاد ایران در دوضلعی رفع تحریم و اصلاحات اقتصادی گرفتار شده است، به طوری که نه با وجود تحریم میتواند در مسیر توسعه حرکت کند و نه میتواند کشور را منتظر رفع تحریم نگه دارد. بنابراین راه چاره چیست؟ از نگاه برخی کارشناسان تحریم یک واقعیت غیرقابل انکار است و نمیتوان به راحتی از آسیبهای آن عبور کرد اما پنهان کردن سیاستگذاریهای نادرست داخلی پشت تحریم نیز نمیتواند راهی از پیش ببرد. آنطور که هاشم پسران، اقتصاددان مطرح ایرانی، میگوید اصلاحات اقتصادی در ایران نباید مشروط به رفع تحریم شود.
وی دو نکته را در این زمینه مطرح میکند؛ نخست آنکه اقتصاد ایران نباید منتظر رفع تحریم بماند و همه چیز را به این مساله گره بزند. دلیل این مساله نیز در پیش بودن انتخابات کنگره آمریکا و احتمال تغییر موضع این کشور در خصوص ایران عنوان شده است. مساله دوم اما تعمیق روابط با کشورهای منطقه به جای تاکید بر وجود رابطه با غرب عنوان شده است. بنابراین نکته اساسی که از سوی این اقتصاددان مطرح میشود این است که تاخیر در انجام اصلاحات و جراحی اقتصادی نهتنها کشور را به نقطه مطلوبی نمیرساند بلکه میتواند موجب تشدید فشارها و مشکلات داخلی نیز شود. بنابراین پرسش اصلی این است که ایران در دوضلعی تحریم و اصلاحات اقتصادی باید کدام ضلع را برگزیند؟ این پرسشی است که اقتصاددانان در گفتوگوی خود با «جهانصنعت» به آن پاسخ میدهند.
دام انزوای خودساخته
آنطور که یک اقتصاددان میگوید، سیزده دولت از ابتدای انقلاب تغییر کرده است، اما در ارتباط با موضوعات اقتصادی تغییری در سیاستهای کلی این دولتها دیده نشده است. روش و تاکتیک دولتها اما در طول این سالها تغییراتی به خود دیده است. بنابراین اگر بخواهیم منصفانه صحبت کنیم باید بگوییم که تفاوت زیادی بین سیاستهای کلی هیچ یک از دولتهای یادشده وجود نداشته است.حامد پاکطینت گفت: یکی از مشکلات اقتصاد ایران مداخله دولتها در اقتصاد است؛ علاقهای که حتی به دوره قبل از انقلاب نیز برمیگردد. به عبارتی نه تنها در چهار دهه گذشته علاقهمندی به مداخلات دولت در اقتصاد کم نشده بلکه در ده سال پایانی دولت پهلوی نیز شاهد چنین رویکردی بودهایم.
به گفته وی، بزرگترین آسیبی که در طول این چهار دهه با آن مواجه بودهایم انحصار و انزوای همزمان بوده است. با وجود مطرح بودن بحث مذاکرات وین در دوره فعلی که محور اصلی آن احیای برجام است اما به دلیل سیاستهای داخلی و وجود نگاه نه غربی نه شرقی از ابتدای انقلاب و تمایل زیاد دولتمردان به خودکفایی، امید چندانی به خروج کامل از انزوا وجود ندارد. بنابراین ما در یک انزوای خودخواسته گرفتار شدهایم که مسائل ایدئولوژیک و سیاسی را یدک میکشد و ناخودآگاه مسائل اقتصادی را نیز با خود به همراه میآورد. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که از بحث تحریمها عبور کردهایم، باید بپرسیم که نهادهای تصمیمگیر باید چه تمهیداتی در اقتصاد داخلی فراهم کنند که تحریم نیز مازاد بر علت نشود؟
آنطور که پاکطینت میگوید، برای این که پاسخ روشنی به این مساله بدهیم باید ابتدا بر بحث انحصار متمرکز شویم. انحصار محوریت مداخله دولتی است به طوری که هر دولتی که بر سر کار میآید خود را مالک اقتصاد میداند و تمایل دارد که در بزرگترین متغیرهای اقتصادی اعم از سیاستهای کلی و فضای کسبوکار تا ریزترین مسائل اقتصادی دخالت کند. تورم، فساد، وجود نهادهای امنیتی و نظامی در اقتصاد و دیگر آسیبهای اقتصادی نیز نتیجه همین رویکرد اشتباه بوده است. در کشورهای توسعهیافته مبنا درست برخلاف این است، به طوری که رقابت محوریت اصلی است و دولت تنها نقش ناظر را بر عهده دارد.
اما در ایران نهتنها دولت ناظر نیست بلکه بنگاهداری هم میکند. ما میبینیم که حدود ۹۰ درصد شرکتهایی که در بورس ایران هستند و اسم خصوصیسازی را یدک میکشند در حقیقت شرکتهایی هستند که مدیران عامل آنها توسط دولت تعیین میشوند. بنابراین دولت در بخش بزرگی از اقتصاد فعالیت دارد و ذینفع اصلی به حساب میآید. در این حالت بسیاری از افرادی که به صورت خصوصی و مردمی دست به سرمایهگذاری زدهاند ناچار به رقابت با دولت در یک شرایط نابرابر هستند.
این اقتصاددان ادامه داد: در این فضای مسموم دولت پا روی موضوع نرخگذاری محصول گذاشته است و این مخربترین تصمیمی است که دولت میتواند بگیرد. در دوره شاه نیز این رویکرد وجود داشته و با فروش نفت تورم تولید میشد به طوری که تورم سال ۵۴ در هیچ یک از سالهای یک دهه قبل از آن وجود نداشته است. در آن زمان نیز به هر میزان که مداخلات در قیمتگذاریها بیشتر میشد تورم کماکان رو به افزایش میگذاشت و بازار سیاه نیز سیاهتر میشد، دریغ از آنکه در بانک مرکزی که محل تولید تورم است سیاستگذاری دیگری تدوین شود. این آسیب در اکثر کشورهایی که با منابع طبیعی حکمرانی میکنند دیده میشود.
در سالهای ۹۱ و ۹۷ در زمانی که به دلیل تحریمها درآمد نفتی ایران قطع شد فقر بر جامعه حاکم شد. اما باید بدانیم که واقعیت اقتصادی کشور همین فقری است که اکنون بدون روتوش مشاهده میکنیم حال آنکه در دورههای فروش بالای نفت در حال آرایش فقر با فروش نفت و دلارهای نفتی بودیم.وی ادامه داد: اگر بخواهیم به بحث خودکفایی بپردازیم باید بگوییم که هدف از طرح این مساله این است که هر چیزی را در کشور خودمان تولید کنیم حال آنکه ممکن است در تولید برخی کالاها مزیت نسبی نداشته باشیم. چنین تفکری رمز ایجاد رفاه نیست بلکه زمانی رفاه تامین میشود که تولید تخصصی شود و تولید زمانی تخصصی میشود که بر اساس مزیت نسبی تولید باشد.
بعد از آن نیز باید زمینه مبادله تولیدات با دیگر کشورها فراهم شود. راز موفقیت کشور چین نیز این بود که تولید را تخصصی کرد و بهترین فروشنده، بهترین تولیدکننده و بهترین ارائهکننده خدمات را شناسایی کرد. به عبارتی سادهتر هرکسی که میتوانست با قیمت کمتری تولید داشته باشد فروشنده بهتری شد و نفرات بعدی نیز در قالب خریدار ظاهر میشدند. ما اگر این تصور را داریم که در تولید هرچیزی مانند خودرو و یا لوازم خانگی (بحث روز اقتصاد ایران) میتوانیم به خودکفایی برسیم باید بپرسیم که با وجود سالهای متمادی حمایتهای دولتی از بخش خودرو و یا حمایت یک سال اخیر از بخش لوازم خانگی چرا هنوز در این دو حوزه به جایی نرسیدهایم؟ سوال محوری این است که آیا ما در تولید خودرو و یا لوازم خانگی نسبت به رقبای بزرگی که در دنیا وجود دارند مزیت نسبی داریم؟ ما باید بپذیریم که تولیدکنندگان لوازم خانگی تنها قطعات وارداتی را مونتاژ میکنند و به اسم کالای ایرانی به فروش میرسانند و مزیتی در این حوزه نداریم؛ مسالهای که باعث شده قیمت کالای خارجی ارزانتر از کالاهای مشابه داخلی که با مواد اولیه وارداتی تولید میشود، باشد.
پاکطینت تصریح کرد: مداخله دولت در قیمتگذاری بنزین، گاز، برق و آب گرفته تا نهادههای دامی و گندم و تخممرغ و غیره و حتی در اصناف و تعیین نرخ ارائه کالاهای خدماتی همه و همه آسیبهایی است که از سوی دولتمردان نادیده گرفته میشود. تولیدکنندهای که مواد اولیه خود را با قیمت جهانی تهیه میکند اما میبیند که مسوول نرخگذاری دولت است دیگر انگیزهای برای ادامه تولید ندارد. بنابراین تولید کم میشود، سرمایهگذاری و اشتغال و دستمزد کاهش مییابد و میرسیم به جایی که هماکنون هستیم. بنابراین اینکه گفته میشود چرا آمارهای اقتصادی در دهه ۹۰ تا این حد نگرانکننده است حاصل اتفاقاتی است که در کنار تحریم وجود داشته است. بنابراین بار دیگر پرسش این است که حتی اگر تحریمها نیز کمرنگ شد مسوولیت نهادهای تصمیمگیر داخلی در کشور چیست؟
به گفته وی، یکی از محورهای اصلی این است که دولت خود را از قیمتگذاری رها کند. در این حالت فعالان اقتصادی وارد حوزههای مزیتدار میشوند و از حوزههایی که هیچ مزیتی ندارد خارج میشوند. ما با انبوهی از صنایع مواجه هستیم که در حال کار و فعالیت هستند حال آنکه در حوزه فعالیتشان هیچگونه مزیتی ندارند. نتیجه این مساله نیز شکلگیری رقابت شدید بین تولیدکنندگان یک کالای خاص میشود حال آنکه قیمت کالای مشابه چینی ارزانتر از همین کالای تولید داخلی است. نتیجه نهایی نیز این است که دولت شکست میخورد و با وجود نرخگذاریهای متعددی که انجام میدهد بازار سیاه بزرگتر و گرانتری ایجاد میکند. واکنش در نهایت نیز دولت به انتقاد از شبکه توزیع و درج قیمت تولیدکننده روی کالاهای مصرفی روی میآورد. هرچند دولت گمان میکند که با این رویکرد جلوی گرانفروشی را میگیرد، اما بدون شک آسیب این تصمیم در ماههای آتی خود را در حذف شبکه توزیع نشان خواهد داد. شکست دوباره دولت در قیمتگذاری دستوری منتج به پدیدار شدن نیروهای امنیتی و نظارتی میشود که تجربه مشابه آن را در کشورهای شوروی سابق و فروپاشی این کشور دیدهایم.
اقتصاددان در ادامه گفت: یکی از بحثهای روز اقتصاد ایران بحث انرژی است. طبق آمارها دولت حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه گاز پرداخت میکند که به اندازه کل کسری بودجه است. یارانه بنزین و نفت کوره و گازوییل نیز حدود ۱۲۰ هزار میلیارد تومان است. در این شرایط پایین نگه داشتن قیمت انرژی به معنای سوزاندن سرمایه داخلی است، حال آنکه این مساله حاشیه سود مناسبی برای شرکتهایی ایجاد میکند که این منابع را میسوزانند. در مقابل اگر قیمت را بالا ببریم و به قیمت واقعی نزدیک کنیم شاهد کم شدن حاشیه سود شرکتهایی میشویم که سهامداران آن در بورس معترض میشوند. بنابراین در زمان برداشتن یک گام درست اقتصادی ذینفعانی در بین مردم پدیدار میشوند که بلندگوی ذینفعان اصلی میشوند حال آنکه همین ذینفعان خود را پشت مردم پنهان کردهاند.
درست است که با این اصلاح قیمتی برخی سهمهای بورسی ارزش خود را از دست میدهند، اما آیا باید این بیمار را به حال خود رها کنیم تا ذینفعان آن آسیبی نبینند؟ بنابراین چاره اصلی این است که نه قیمت جهانی باشد و نه قیمت کنونی، بلکه قیمت عرضه و تقاضا باشد تا همه آسیبها مرتفع شود.به گفته پاکطینت، بسیاری از مشکلات ما با قیمت تعادلی و قیمتی که در بازار خریدار دارد مرتفع میشود. در این حالت مزیتهای واقعی اقتصاد پدیدار میشود و سرمایهگذار نیز منابع خود را در حوزههای درستی وارد میکند و حمایتهای دولت نیز به بخشهایی میرسد که مزیت نسبی دارند و میتوانند ترسیمگر مسیر توسعه باشند. بنابراین آنچه نباید فراموش کنیم این است که حتی اگر از انزوای خارجی نیز رهایی یابیم تا زمانی که در دام انزوای داخلی گرفتار باشیم امیدی به حرکت اقتصاد در مسیر صحیح آن نخواهد بود.
تحریم، واقعیت انکارناپذیر
به گفته یک اقتصاددان دیگر، مساله تحریم اهمیت زیادی برای اقتصاد ایران دارد. درست است که تحریم یک واقعیت است، اما توصیه هر اقتصاددانی باید این باشد که تحریمها هرچه سریعتر از سر اقتصاد ایران برداشته شود تا وضعیت نه جنگ و نه صلح بین ایران و غرب و به ویژه آمریکا یک روزی به پایان برسد. اقتصاد ایران باید چند سال دیگر بار این شرایط را به دوش بکشد و خسارتهای بیحدوحصر آن را بپذیرد؟ این اختلافات لطمهای به اقتصاد آمریکا و غرب نمیزند و تنها برای اقتصاد ایران فاجعهبار است و حتی برای اقتصاد برخی کشورها از قبیل روسیه و چین نیز چندان ناخوشایند نیست.
غلامرضا سلامی گفت: باید بپذیریم که تحریم نقش بسیار پررنگی در مشکلات اقتصادی ایران دارد. اینکه بخواهیم غرب را فراموش کنیم و روابط مستحکمی با کشورهای منطقه ایجاد کنیم با وجود تحریمها شدنی نیست. هیچ یک از کشورهای منطقه تا زمانی که ما با غرب اختلاف داریم نه تنها به ایجاد رابطه با ایران روی خوش نشان نمیدهند بلکه از ضعف ایران نیز به نفع خودشان استفاده میکنند. برای مثال کشور چین که روابط نسبتا خوبی با ایران دارد سرمایههای خود را از ایران خارج کرده و یا کشور روسیه به دلیل نگرانی از آمریکا در ایران هیچگونه سرمایهگذاری انجام نداده است. بنابراین کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز تا زمانی که ایران گرفتار تحریم باشد از برقراری روابط اقتصادی با ایران خودداری میکنند.
به گفته وی، با وجود اهمیت بالای تحریم براقتصاد ایران، نباید بیکفایتی دولتها و مسوولان را گردن تحریمها بیندازیم و سعی در لاپوشانی کردن آن داشته باشیم. فرصتهای بسیاری را به دلیل بیبرنامگی و ضعف تصمیمات اقتصادی دولت از دست دادهایم و لطمات شدیدی به اقتصاد وارد کردهایم. در دورهای که ذخایر ارزی بسیاری در اختیار دولت بود، هیچ مانعی بر سر راه واردات وجود نداشت و بسیاری از کالاهای مصرفی از خارج وارد کشور میشد. در عین حال دولتها برای اینکه بتوانند قیمت دلار را تثبیت کنند و ارزش پول ملی را حفظ کنند، علیرغم تورم دورقمی در جهت تخریب تولید داخلی برآمدند. اما آیا اینها به دلیل تحریم بوده یا بیکفایتی مسوولان؟ دولتها نه تنها هیچگاه نتوانستند وابستگی خود را به ارز نفتی قطع کنند بلکه در مسیر کاهش این وابستگی نیز حرکت نکردهاند. در حالی که قرار بود نفت منبعی برای مخارج سرمایهای در کشور باشد هر سال اثر آن در مخارج جاری بیشتر شده است.
اقتصاددان تصریح کرد: سیاستهای پولی و ارزی نادرستی که در این سالها اتخاذ شد و نقدینگی بیحدی که در این سالها ایجاد شد، سرکوب نرخ ارز و نرخ بهره به دفعات متعدد در کنار یارانههای بسیاری که در حوزههای مختلف پرداخت میشود لطماتی است که خارج از تحریم به اقتصاد ایران وارد شده است. برای مثال برنامهریزان در ابتدا تصمیم گرفتند که حاملهای انرژی با قیمت فوب خلیجفارس تعیین شود، اما این مساله با رای منفی مجلس هفتم مواجه شد. بدیهی است اگر این رویه ادامه مییافت از فشاری که از لحاظ کسری بودجه به دولت وارد میشود کاسته میشد، حال آنکه میبینیم در دهههای گذشته این فشارها همواره وجود داشته است. با همه اینها تحریم تاثیر زیادی در نابسامانیهای اقتصادی ایران داشته و نمیتوانیم به راحتی از آن عبور کنیم. تا زمانی که اختلافاتمان را با غرب و آمریکا برطرف نکنیم با هیچ یک از کشورهای منطقه نیز نمیتوانیم رابطه منطقی داشته باشیم.
وی در پاسخ به این پرسش که اقتصاد ایران باید در برابر تغییر مواضع دولتهای آمریکا چگونه عمل کند، گفت: ایران باید همان راهی را برود که بسیاری از کشورها رفتهاند. خیلی از کشورها بدون آنکه سیاستهای آمریکا را تایید کنند با این کشور رابطه برقرار کردهاند و از این رابطه نفع میبرند. نمونه بارز این مساله نیز کشور ویتنام است. بلایی که آمریکا بر سر این کشور آورد موضوعی نیست که بتوان آن را به تاریخ سپرد، با این وجود دولت ویتنام بدون آنکه ظلمهای آمریکا در حق کشورش را فراموش کند با این کشور رابطه منطقی برقرار کرده و هیچگاه هم سرسپردگی آمریکا را نپذیرفته است. باید بدانیم که آمریکا یک بلوک متشکل از بسیاری از کشورها اعم از استرالیا، نیوزیلند، ژاپن و کره و اروپاست که با سیاستهای اعلامی همراه میشوند. هیچ یک از کشورها حاضر نیستند منافعی که در روابط خود با آمریکا دارند را فدای برقراری رابطه با ایران کنند. بنابراین قرار نیست که ایران سرسپردگیهای آمریکا را بپذیرد بلکه آنچه ضروری است در وهله نخست مذاکره و در وهله دوم نیز برقراری یک رابطه منطقی بین ایران و بلوک غرب است تا بتوانیم مزاحمتهایی که برای توسعه کشور وجود دارد را از بین ببریم. بنابراین بحث فقط تحریم نیست بلکه موضوع اصلی خروج از حالت نه جنگ و نه صلح چهل ساله ایران با کشورهای غربی است.