این رخداد غمانگیز تا اندازهای داستان تلخ نفت در برابر غذای عراق در دوره حکومت حزب بعث و صدامحسین است. شاید در نگاه نخست این اتفاق چندان هم بد نباشد و برخی بگویند به هر حال تحریم صادرات نفت و انتقال ارز را به این ترتیب دور زدهایم و بهتر از این است که دست روی دست بگذاریم و نفت صادر نکنیم، اما به نظر میرسد دور کردن ایران از بازار عادی نفت و عادت دادن ایران به فروش نفت از راههای غیرعرفی و دور کردن ایران از کشورهای عضو اوپک و کشوری که روزگاری دومین صادرکننده نفت بوده است بدترین اتفاق تاریخ معاصر اقتصاد ایران باشد.
از سوی دیگر اگر قرار باشد هر کشوری هر کالایی که در آن مازاد تولید دارد را به عنوان ارز معتبر به جای بهای نفت به ایران پرداخت کند به اعتبار ایرانزمین آسیب میزند و ایران را کشوری ناتوان و مستاصل معرفی میکند که نمیتواند بهای کالای خود را براساس عرف و عادت و تجارت جهانی بگیرد. از سوی دیگر معلوم نیست در این دادوستد کالا به کالا که دهههاست منسوخ شده، سازوکارها چگونه است و چه میزان نفت با چه میزان چای تهاتر میشود و قیمت هر کدام چقدر است و نهاد تصمیمساز برای این تهاتر کدام است؟ آیا وزارت نفت نقش میانجی را بازی میکند یا این کار به وزارت صمت سپرده شده یا اینکه وزارت خارجه نهاد متولی این دادوستدهای تهاتری است.
ابهام دیگر این است که به طور مثال آیا چای سریلانکایی از سوی دولت و نهادی که دولت معرفی میکند از سریلانکا دریافت و سپس به بازرگانان چای فروخته میشود یا اینکه از تهران کسانی به سریلانکا معرفی شدهاند و به اندازه دلاری که باید از سریلانکا دریافت شود چای را دریافت میکنند. در این صورت ابهام دیگر این است که نرخ دلار آیا همان نرخ بازار آزاد دلار یا هر ارز دیگری است یا اینکه به قیمت نیمایی است؟ در هر صورت احتمال رانت و فساد در این بخش یعنی تهاتر نفت با کالا از جمله چای سریلانکا، برنج هندی و شکر پاکستانی و دهها کالای دیگر چینی وجود دارد. از دست دادن اعتبار تجارتی ایران و نیز ضایع شدن ارزش صادرات نفتخام ایران در تهاتر با هر کالایی نشان از ضعف و درماندگی ایران دارد.