به نظر می رسد این مطالبه نیز مانند دیگر موضوعات مورد درخواست جامعه ورزشی زنان صرفا عامل یا شعاری برای رسیدن اشخاص به سِمت های بالای مدیریتی باشد و این مشکل از دوره ای به دوره بعد منتقل می شود بی آنکه بهبودی حاصل شود.
نواب رئیس؛ تشریفاتی و صرفا برای نمونه!
مدت زمان زیادی از ادغام بخش زنان هر رشته با فدراسیون مربوطه خود می گذرد و دیگر یک فدراسیون برای کل رشته های زنان تصمیم نمی گیرد اما هنوز هیچ جایگاهی درخور زنان در بخش مدیریتی این فدراسیون ها ایجاد نشده است. تقریبا می توان گفت بیش از ۸۰ درصد نواب رئیس زنان هیچ دخالتی در تصمیم گیری های کلان بخش خود ندارند و گوش به فرمان رئیس هستند. در اینکه رئیس فدراسیون تصمیم گیر نهایی باشد نمی توان خرده گرفت اما این در صورتی است که نواب رئیس به عنوان نفر اول بخش زنان هم قدرت ارائه نظر داشته باشد و هم اینکه در مواقعی مستقل عمل کند. به نظر می رسد نه تنها نواب رئیس زنان استقلال ندارند بلکه روسا در بسیاری از فدراسیون ها هیچ مجالی برای ارائه نظرات آن ها نمی دهند؛ حتی در مواردی نایب رئیس تا زمان اجرا شدن یک تصمیم در زیرمجموعه خود از آن خبر نداشته و رسانه ها موجب خبردار شدن او شده اند! همین تشریفاتی بودن این جایگاه سبب شده که حتی بعضی از نواب رییس به صورت منظم در محل کار خود حاضر نشوند و بیشتر وقت شان را به تدریس در دانشگاه ها بگذرانند!
عدالت جنسیتی، اصلاح اساسنامه فدراسیون ها، دادن حق امضا به نواب رئیس زنان از جمله مواردی است که حتی معاونان حوزه زنان رئیس جمهور بارها درباره آن صحبت کردند اما نتیجه آن عملا هیچ بوده است. وزرای ورزش هم در اولین اقدام خود با نواب ریس فدراسیون ها یا دیگر زنان حاضر در بخش های پایین مدیریتی جلسه برگزار می کنند اما خروجی این جلسات نتیجه ای نبوده که به چشم بیاید.مهین فرهادی زاد رئیس کمیسیون زنان کمیته ملی المپیک با انتقاد از این رویه گفت: در فرآیند مدیریت، هم باید به زنان کمک شود و هم اینکه از مداخله در کارشان پرهیز کنند. باید اختیار و مسئولیت به مدیران زن داده شود. اینکه مدیری مسئولیت داشت باشد اما اختیار به او داده نشود کاملا اشتباه است.
سکوت برای ماندن در جایگاهی که وجود ندارد
یکی از علت هایی که باعث عدم بهبود جایگاه نواب رئیس و مدیران زن شده سکوت آن ها مقابل بی نظمی های مدیریتی در زیرمجموعه خودشان است. در واقع بعضی از مدیران زن به سبب قدرت کم حاضر نشده اند علیه مشکلاتی که برای حضور در یک سمت دارند صحبت کنند و ترجیح می دهند سکوت کنند تا مبادا رئیس فدراسیون تصمیم به برکناری آن ها بگیرد. همین عدم اعتراض به مشکلات موجود و درواقع مقابله نکردن با قانون گریزی مدیر سبب شده که رویه عدم حضور جدی آن ها در سطوح بالای تصمیم گیری یک قانون نانوشته باشد و به نظر می رسد امروز همه پذیرفته اند که نایب رئیس زنان هرفدراسیون فقط یک پست نمادین است که در هردوره و در بعضی از فدراسیون ها هرچند ماه یک بار دچارتغییراتی می شود؛ حتی بعضی فدراسیون ها مثل وزنه برداری بدون نایب رئیس زن اداره می شود!
زنان حامی زنان نیستند
از دیگر معضلات موجود در در مدیریت زنان عدم حمایت از سوی دیگر بانوان است. درواقع کم پیش آمده که مدیران زن از یکدیگر حمایت کرده و باعث ارتقای جایگاه فرد دیگر شوند. حتی در زمینه ائتلاف در انتخابات یا موضوعاتی این چنینی زنان کمتر میل به قرار گرفتن در یک گروه دارند که این می تواند از منظر غیر ورزشی هم مورد بررسی قرار بگیرد. به نظر نمی رسد بتوان منکر این قضیه شد که اگر زنان میل بیشتری به انجام همکاری و کار مشترک داشتند راحت تر می توانستند موانع مدیریتی خود را کنار بزنند.
فرهنگ عدم اعتماد به مدیر زن در جامعه
یکی از مهم ترین موانع سد راه مدیریت زنان مربوط به فرهنگ جامعه می شود که ممسیر طولانی و البته دشواری را برای اصلاح پیش رو دارد. در سال های اخیر تعداد زنان ورزشکار، زنان شاغل و افرادی که به جز خانه داری فعالیت های دیگری هم دارند اضافه شده اما هنوز به کیفیت لازم نرسیده است. در واقع فقط از نظر کمی افزایش حضور زنان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی قابل مشاهده است اما تعداد مدیران زن یا افرادی که در جایگاه بالای مدیریتی فعالیت دارند پیشرفت چشمگیری نداشته است.
یکی از علت های آن را می توان عدم اعتماد به زنان و به بیان آسان تر اعتقاد نداشتن به مدیریت آن ها از سوی آقایان دانست. در واقع به دلیل فرهنگ نادرست جامعه درصد زیادی از مسئولان و افراد، زنان را افراد شایسته ای برای حضور در یک منصب مهم نمی دانند و در صورت حضور زنان در یک سمت هیچ امیدی به موفقیت و رسیدن به هدف ندارند.
حتی اگر افزایش تعداد زنان ورزشکار را نشانه خوبی برای جامعه زنان در نظر بگیریم اما نمی توان از عدم حضور مدیران زن غافل شد. موضوعی که بسیاری از جامعه شناسان توسعه آن را معیار پیشرفت یک کشور و جامعه می دانند اما نه فقط در ورزش بلکه در زمینه های دیگر هم مدیران سطح بالای زن کمتر در ایران وجود دارند؛ اگر نگوییم اصلا وجود ندارد. با استناد به همین شرایط می توان به این نتیجه رسید که زنان شایسته ای هستند که از گود بیرون مانده اند و درواقع برای حضور افراد در یک منصب کمتر شایستگی شخص مورد توجه قرار می گیرد و شاید زن یا مرد بودن جزو ملاک های اولیه برای نسپردن یا سپردن آن سمت به افراد باشد.
توسعه زمانی رخ می دهد که زن و مرد کنارهم مسئولیت را بر عهده بگیرند
میترا نوری عضو هیات رئیسه فدراسیون هندبال و عضو کمیته توسعه هندبال آسیا درخصوص مشکلات زنان در مدیریت ورزش کشور گفت: زنان همیشه در پستهایی قرار گرفتند که مجبور هستند کارهای تکراری انجام دهند و پست هایی در سطوح پایین احراز کنند. نمونه این وضعیت در فدراسیونهای ورزشی کشورمان، که بانوان به عنوان نایب رئیس فعالیت میکنند، مشاهده میشود و به ندرت مسئولیتهای مدیران صنفی را برعهده داشتند. بنابراین مدیران زن کمتر درگیر وظایف مدیران صفی سازمانها بودهاند.
او در ادامه افزود: نکته قابل توجه دیگر این است که مدیران ارشد وزارت ورزش وجوانان قانون نانوشته ای دارند که از چند رشته ورزشی نظیر ژیمناستیک، شطرنج، بدمینتون، اسکواش وگلف بعنوان رشتههایی که میشود از زنان در راس مدیریتی آن ها استفاده کرد یاد میکنند و در واقع بر اساس ماهیت رشتههای ورزشی در خصوص اعتماد کردن به یک مدیر زن یا مرد از آن نام میبرند. پس در اینجا بحث ورزش حرفهای و اعتماد کردن به افراد بر اساس تجربه، سوابق شغلی و حرفهای و مهمتر از همه شایسته سالاری از بین خواهد رفت و نتیجهای جز سرخوردگی و بی اعتمادی در بر نخواهد داشت.
نوری در پایان صحبت های خود گفت: بایستی اذعان داشت که امروزه توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنان بر پایه برابری و شایسته سالاری و به دور از نگاه جنسیتی، در همه زمینهها از جمله در فرآیند تصمیم سازی، تصمیم گیری و مدیریت جامعه یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار است که کشور ما سخت بدان نیازمند است. زمانی تداوم و شتاب توسعه رخ خواهد داد که زن و مرد دوشادوش یکدیگر مسئولیت توسعه را بر عهده بگیرند.
مریم روحی