جو بايدن، رييسجمهور امريكا ميگويد: «آنها بايد براي خودشان و مردمشان بجنگند» و سخنگوي كاخ سفيد نيز مدعي ميشود افغانستانيها «تمام آنچه براي جنگيدن مورد نياز است دراختيار دارند و اين مردم افغانستان هستند كه بايد تعيين كنند اراده سياسي لازم براي مقابله با[طالبان] را دارند يا خير.» گروهي از كارشناسان و مقامهاي سابق اين موضوع را «خيانت» به افغانستان و مردمش ميدانند.
از زمان اشغال افغانستان از سوي ارتش ايالات متحده در سال 2001، واشنگتن هزينههاي زيادي را صرف تجهيز و آموزش ارتش افغانستان كرد و كوشيد با سازماندهي نيروهاي افغان، شرايط را براي خروج نظاميان خود از اين كشور فراهم كند اما به فاصله بسيار اندكي پس از خروج نظاميان امريكايي از افغانستان روشن شد كه نيروهاي امنيتي افغانستان توانايي مقابله با طالبان را ندارند و گزارشهاي خبري نشان ميدهد، سرعت عقبنشيني آنها حتي گروه شبهنظامي طالبان را نيز شگفتزده كرده است. اين وضعيت در حالي رخ داده كه تصميمسازان در امريكا شرايط نيروهاي امنيتي افغانستان را مطلوب توصيف ميكردند و در تلاش بودند تا سياستگذاران را راضي به خروج از افغانستان كنند.
ژنرال جان الن در سال 2012 در جلسه استماع كنگره گفته بود: «نيروهاي امنيتي افغانستان بسيار بهتر از چيزي كه تصور ميكرديم، هستند.» و ژنرال ژوزف اندرسون در سال 2014 در جمع خبرنگاران از پيروي قاطع و قريبالوقوع نيروهاي امنيت ملي افغانستان بر طالبان خبر داد. درحالي كه پيرامون ضعف دولت مركزي افغانستان در اجماعسازي و ايجاد اتحاد ميان گروههاي سياسي متفاوت براي مقابله با طالبان اتفاقنظر وجود دارد، كارشناسان نظرات متفاوتي درباره نقش سياستهاي اشتباه ايالات متحده در وضعيت اخير افغانستان دارند. ژوزف ووتل، ژنرال بازنشسته ارتش ايالات متحده كه در فاصله سالهاي 2016 تا 2019 مسووليت ستاد فرماندهي مركزي ايالات متحده امريكا را برعهده داشت در گفتوگو با گاردين اين موضوع را تاييد ميكند: «در برخي موارد طرح اين انتقاد كه نيروهاي امنيت ملي افغانستان بسيار بيشتر از چيزي كه بودند نشان داده شدند، منصفانه است.» به گفته او، «مشكل اصلي در عدم وجود تناسب ميان نيروهاي افغان باز ميگشت و با اينكه در برخي موارد اين نيروها به طور فردي عملكرد خيلي خوبي داشتند اما تعداد آنها به اندازهاي نبود كه در سطح ملي بتوانند نيازهاي استراتژيك كشورشان را تامين كنند.»
تاثير خروج نظاميان امريكايي
بسياري از كارشناسان بر اين باورند كه تصميم ناگهاني دونالد ترامپ، رييسجمهور پيشين امريكا براي خروج نظامي از افغانستان و تداوم اجراي اين سياست از سوي جو بايدن «اصليترين» دليل سرعت گرفتن پيشرويهاي طالبان است. فردريك كيگان، پژوهشگر تاريخ نظامي امريكا و مشاور پيشين فرمانده ارشد نظاميان امريكايي در افغانستان معتقد است «تصميم براي خروج در زماني اشتباه اتخاذ شد.» به گفته او، دقيقا در زماني كه فصل جديدي از تقابل نظامي در افغانستان در آستانه آغاز بود، رييسجمهور ايالات متحده تصميم گرفت نظاميانش را از افغانستان خارج كند و اين كشور را تنها بگذارد.
كيگان ميگويد «ما ميتوانستيم تا پايان اين فصل از جنگ صبر كنيم و بعد با تقويت صحيح و دورانديشانه نيروهاي افغانستاني از منطقه خارج شويم.» او همچنين سرزنش نظاميان افغانستاني را امري اشتباه ميداند و ميافزايد: «آنها تلفات وحشتناكي را متحمل شدهاند، خانوادههايشان تهديد ميشوند و هدف قرار ميگيرند، اما همچنان ميجنگند. افغانستانيها در سالهاي گذشته تمايلشان به جنگ و فداكاري را نشان دادند اما اين بخش از داستان معمولا گفته نميشود.» اسكاي نيوز در اين خصوص مينويسد: «اشتباه امريكاييها اين بود كه مدتها پيش از پايان مذاكرات با طالبان، رسما اعلام كردند كه از افغانستان خارج خواهند شد و اين فرصت را براي طالبان مهيا كردند تا در كمال آرامش به تقويت و تجهيز نيروهاي خود بپردازند. اين در حالي است كه خروج امريكاييها بايد به دور از عجله و در آرامش صورت ميگرفت و واشنگتن متعهد ميشد كه دست كم تا چند سال، نيروي هوايي خود را در افغانستان نگه دارد.»
به نوشته اسكاي نيوز، «خروج ناگهاني نيروهاي امريكايي باعث فروپاشي توان نظامي افغانستان بود، چراكه بهرغم دراختيار داشتن تجهيزات مدرن، آنها در جنگيدن تا حد بسيار زيادي وابسته به فرماندهان امريكايي و حمايتهاي نيروي هوايي ايالات متحده بودند.» نيك رينولدز، از كارشناسان انديشكده نيروي دريايي سلطنتي بريتانيا چنين ميگويد كه «تصميم دولت بايدن درخصوص ادامه سياست دولت پيشين ايالات متحده براي خروج سريع از افغانستان باعث شد و در اين شرايط دو اتفاق رخ داد؛ اول اينكه دولت افغانستان امكان و فرصت سازگاري با شرايط را پيدا نكرد و در مرحله بعد طالبان با استفاده از خلأ پديد آمده از فرصت استفاده كرده و حملاتش را شدت بخشيد.» اسكاي نيوز در يك جمعبندي به عنوان برآيند نظرات كارشناسان نوشته است: «ميراث مداخله امريكا در افغانستان احتمالا بازگشت يك دولت بسيار محافظهكار و افراطي به اين كشور خواهد بود. با اين وجود اگر از اوايل برپايي ساختار جديد در افغانستان اگر حمايت بينالمللي كافي در اين خصوص وجود ميداشت و حمله به عراق از سوي امريكا به عنوان يك موضوعي كه آنها را از توجه به افغانستان بازداشت اتفاق نميافتاد، اكنون دولت افغانستان قادر بود به تنهايي با تهديد روز افزون طالبان كه حالا در آستانه تسخير كابل هم قرار دارند، مقابله كند.»
ضعف دولت مركزي افغانستان
در اين ميان برخي كارشناسان هم نظري متفاوت دارند و از سياست دولت بايدن درخصوص خروج سريع از افغانستان و عدم ايجاد تغيير در سياستهاي دولت پيشين حمايت ميكنند. كنداك روندو، در ورلد پليتيك ريويو مينويسد: «بايدن كاملا حق دارد كه نخواهد تغييري در سياست خروج سريع نظاميان امريكايي از افغانستان ايجاد كند. هيچ كاري نيست كه ايالات متحده با انجام آن در عرصه نظامي بتواند تغييري جدي در واقعيتهاي روي زمين در افغانستان ايجاد كند و تاثيري ماندگار در راستاي رفع ضعفهاي استراتژيك دولت مركزي افغانستان بر جاي بگذارد.» با اين حال اين منتقد نيز تحت فشار گذاشتن غني براي كنارهگيري در مقطع فعلي را اشتباه ميداند. به نوشته او، با اينكه شيوه رهبري و انتخابهاي اشرف غني براي واشنگتن دولت امريكا و ديپلماتهاي آن بايد از خود بپرسند با كنار گذاشتن غني چه سناريوهايي پيش رو خواهد بود و آيا اين سناريوها واقعا بهتر از شرايط فعلي هستند؟
ولي نصر، هرچند تاكيد دارد كه بايد مجموعهاي از عوامل را در تشريح دلايل شكست دولت افغانستان در مقابله با طالبان درنظر گرفت، در گفتوگو با گاردين بار اصلي شكستهاي اخير را روي دوش اشرف غني، رييسجمهور افغانستان ميداند. نصر كه در طول سالهاي 2009 تا 2011 مشاور ارشد ريچارد هالبروك، نماينده ويژه امريكا در افغانستان بوده، ميگويد: «او به وضوح از روز اول در ايجاد اجماع سياسي در كابل در راستاي ايجاد يك پايگاه قويتر به منظور مقابله با طالبان شكست خورد. دليل اصلي شكستهاي طالبان را بايد در نبود رهبري قدرتمندي جست كه نميتواند به فرماندهان محلي دليل و انگيزهاي براي مقاومت در برابر حملات طالبان ارائه كند. بنابراين هر چه پيروزيها بيشتر ميشود و پيروزيها اجتناب ناپذيرتر مينمايند، حملات طالبان نيز موفقيت آميزتر ميشود.» گيدئون راشمن، در نوشتاري در فايننشال تايمز از ديدگاه ديگري به شكست امريكا در تامين اهدافش در افغانستان پرداخته است.
او با طرح اين سوال كه «آيا شكست ايالات متحده در افغانستان كه حتي ميتوان آن را شكست تمام متحدان غربي اين كشور دانست، در رقابت با چين اثرگذار نيست؟» نوشته است: «شكست امريكا كار دولت بايدن را براي انتقال اين پيام كه امريكا بازگشته است، سختتر خواهد كرد. به طور خاص، اين شكست دو پيام به همراه خواهد داشت كه از سوي چين و روسيه نيز تبليغ ميشود؛ اول اينكه قدرت امريكا كاهش يافته و امريكا قادر به كسب پيروزي نيست و دوم اينكه تضمينها و تعهدات ايالات متحده درخصوص تامين امنيت يك منطقه يا كشور قابل اعتماد نيستند و نميتوان روي آنها حساب كرد.» به نوشته او، اگر ايالات متحده به جنگيدن با طالبان و ممانعت از قدرت يافتن اين گروه در افغانستان متعهد نباشد، متحدان امريكا از خود خواهند پرسيد كه آيا زماني كه تهديدي از جانب چين يا روسيه آنها را تهديد كند، سربازان امريكايي به دادشان خواهند رسيد؟
محمدحسين لطفالهي