اقتصاد میهن: پنهانسازی گرفتاریها و گرههای کور زندگی و کسبوکار و معیشت ایرانیان که دیگر مانند روز آشکار شده ناشدنی شده است و ایرانیان از روزگار غمانگیز خود آگاهی همه سویه دارند. حالا دیگر چند سالی است که مدیران سیاست و ادارهکنندگان ایران با اطلاع دقیق از اینکه پنهانسازی دشواریهای زندگی شهروندان این سرزمین ناشدنی است راه تازهای را میروند و دنبال این هستند که بگویند سازنده این همه بدبختی کیست؟
دولتهای روحانی تا چند سال نخست توپ بدبختیهای شهروندان را به رفتارها و دیدگاه استیلایافته بر دولتهای احمدینژاد انداختند. در سالهای تازهسپریشده منتقدان دولتهای روحانی این توپ را به زمین دولتهای یازدهم و دوازدهم انداخته و هر روز بیشتر از روز پیش به این دولتها پنالتی میزنند. از سوی دیگر اما همه بازیگردانان سیاست در ایران رفتار ایالات متحده آمریکا را بنمایه بیچارگی ایرانیان شناسایی کرده و در این راه هرگز چون وچرا نکردهاند.
واقعیت و حقیقت اما این است که این روزهای سخت شده برای ایرانیان و اقتصاد کلان و تیرهروزی شهروندان و به ویژه گروههای تهیدست ایرانی ریشه در ستم سیاست بر اقتصاد ایران در دهههای ۱۳۴۰ تا امروز دارد. در همه شش دهه پیوندخورده به شروع دهه ۱۴۰۰ سیاستمداران ایرانی از هر حزب و گروه سیاسی و در دولتهای گوناگون با تصوری خام و بیرحمانه سوار بر اسب درآمدهای نفت و سایر داراییهای ارزشمند این سرزمین گودالها و بیراهههایی بر سرراه اقتصاد کندند و کشیدند و با بهرهبرداری از ثروت عظیم این مرز و بوم خون اقتصاد ایران را به زمین ریختند.
مجموعه سیاستورزان ایرانی هرگز هشدارها و آژیرهای پرشمار اقتصاددانان را نشنیدند و هرگاه هم شنیدند کارشان به شوخی و سر به سر نهادن و خوار کردن اقتصاد کشید. اینگونه شد که همه صدها میلیارد دلار درآمد به دست آمده از صادرات نفت خام و هزاران هزار میلیارد تومان از ثروتها و داراییهای ایران زمین دور ریخته شد و هدر رفت. آنچه این روزها در خوزستان و پیش از این در سیستانوبلوچستان با داغی بیشتر و در همه استانها با درجههای کمتری از بدتر شدن وضعیت ایرانیان میبینیم دستاورد نادیده گرفتن دانش اقتصاد و زورگویی به این دانش بوده و هست.
تجربه تاریخی نشان میدهد که زورگوترین سازمانهای ساخت اراده سیاستمداران در سرزمینهای بزرگ و کوچک در پهنه کره زمین روزی در برابر منطق نیرومند اقتصاد به زانو درآمدهاند و اقتصاد انتقام سختی از سیاست در این کشورها گرفته است و میگیرد. رهبران بیرحم حزب کمونیست مخوف روسیه با آن نیروی شیطانی در شوروی سابق، زورگویی شش دههای برادران کاسترو در کوبا، بردهسازان شهروندان در کرهشمالی، پوپولیسم بیپروای خوان پرون در آرژانتین و رویاپردازی مکارانه هوگو چاوز در ونزوئلا با زورگویی به اقتصاد کشورهایشان را به دست فقر و رشدنایافتگی و نابرابریهای فزاینده سپردند و حالا اقتصاد از آنها انتقام گرفته است. شوربختانه در ایران نیز راهی رفتیم که به این روزهای دشوار رسیدهایم و حالا اقتصاد از سیاست در ایران انتقام میگیرد و کسی هم جلودارش نیست.