مدیران و سیاستمداران که از بدبختی مردم میگویند دستوبال روزنامهها باز میشود که در همین چارچوب تنگناها و گرههای سنجاقشده به کسبوکار و معیشت شهروندان بیپناه ایران را بازگو کنند. دیروز حتی رییس محافظهکار و محتاط اتاق بازرگانی ایران نیز زیر فشار اعضای این نهاد در نوشتهاش خطاب به رییسجمهور منتخب گفت: «ریل اجرایی کشور در زمانی مطرح میشود که اقتصاد و جامعه ایران در وضعیت بسیار حساسی قرار گرفته که شاید بتوان گفت در تاریخ معاصر این مرز و بوم اگر بیسابقه نباشد، کمسابقه است.»
از سوی دیگر اعضای دولت دوازدهم و نیز شخص رییسجمهور بارها و بارها گفتهاند اقتصاد ایران در لبه پرتگاه قرار دارد و باید برای جلوگیری از سقوط آن کاری کرد. در این میان اما درباره اینکه دلیل به نفس افتادن چیست دو دیدگاه بسیار دور از هم وجود دارد. یک دیدگاه اصرار دارد بگوید تحریمهای آمریکا در دهه ۱۳۹۰ و به ویژه از ۱۳۹۷ تا امروز نقش و سهمی در بدبختیهای شهروندان و نیز اقتصاد کلان نداشته و ندارد و ناکارآمدی دولت فعلی پنجه اقتصاد ایران را فشار داده تا به خفگی برسد. اما دولتیها پافشاری میکنند اگر تحریمها نبود و درآمد نفت به پای اقتصاد ریخته میشد ایران اقتصادش به این روز نمیافتاد.
ایرانیانی که میبینند زیرساختهای کشور توانایی و ظرفیت پیشین را از دست داده و پاسخگوی نیازهای امروز آنها نیست و به چشم میبینند که ۲۴ برابر شدن قیمت دلار در یک دوره ۱۰ساله چگونه آنها را به خاک سیاه نشانده است برایشان چه تفاوتی دارد که کدام دیدگاه درست و کدام دیدگاه نادرست است. این رفتار مثل این میماند که مریض بدحال و رو به مرگی داریم و به جای اینکه او را به پزشکان ورزیده برسانیم بر سر اینکه چه کسی او را به روز مرگ نزدیک کرده است مجادله کنیم.
نفسهای اقتصاد ایران به شماره افتاده و شهروندان تهیدست هر روز بیش از روز پیش در زیر خط فقر گرفتار میشوند و امیدها برای درست شدن اقتصاد در حال کمرنگ شدن است اما مدیران در حال انداختن توپ به زمین دیگری هستند. دیر بجنبیم پس از تنگنای بنزین، برق و آب به زودی زمستان میرسد و با دشواری تامین انرژی گرمایی باید دست به گریبان شویم. اگر جراحت زخم فرو خفته بر اقتصاد بیمار ایران درمان نشود عفونت آن به سیاست داخلی و به امور اجتماعی و فرهنگی سرایت میکند.