آخرین روز جلسه کابینه در حیاط ساختمان نشستهای هیات دولت برگزار شد و باران ناگهانی جلسه را بهم ریخت. روحانی میخواست به سبک روسای جمهور خارجی سخنرانیاش را زیر باران ادامه دهد اما با شدت گرفتن بارش، جلسه کنسل شد و هنگامی که در حال ترک جلسه بود، باد گوشه لباده پرزیدنت را کنار زد و جمله «made in italy» بیرون افتاد تا حاشیهها از زیر لباده روحانی آغاز شود.
حاشیههای این تصویر از آن جهت بود که درست همان روز رییس جمهور در حال بیان دستاوردهای دولت و دعوت مردم به صبوری برای آینده بهتر در سال ۱۴۰۰ بود بنابراین انتشار سخنان روحانی بیش از آنکه بازتاب خوشایندی برای مردم داشته باشد، باعث ناراحتی آنها شد؛ چه آنکه منتقدان با بیان کنایه «زنده باد تولید داخلی» میگفتند چگونه یک رییس جمهور میتواند ندای «حمایت از تولید ملی» سر بدهد اما در صنعت نساجی به عنوان یکی از مهمترین تولیدات داخلی به صنایع ایرانی اعتماد نکند. نکته مهم اینجا بود که بر اساس مصوبه دولت و برای حمایت از تولید داخلی، واردات پوشاک خارجی به کشور ممنوع شده است!
دو سه روز پیش از این نیز پریناز بنیسی کارشناس صداوسیما جلوی دوربین نشسته بود و با اشاره به مشکلات موجود از مردم درخواست میکرد مرغ و میوه نخورند و برای مقاومت بیشتر برنج خالی بخورند. همزمانی این دو اتفاق البته باعث خشم بیشتر مردم شد تا اینگونه دولت به دورویی متهم شود.
از بین رفتن سرمایه اجتماعی با دورویی حاکمان
جامعه شناسان وقتی از اعتماد متقابل مردم و حاکمان سخن میگویند به «سرمایه اجتماعی» اشاره میکنند که چگونه ساختارهای یک جامعه را شکل میدهد. از جمله پییر بوردیو که معتقد است «همبستگی و انسجام اجتماعی بر پایه رابطه بین زندگی مشارکتی و دموکراسی مردم و اعتماد متقابل در جوامع مختلف به وجود میآید» و میگوید: «سرمایه اجتماعی با موفقیت دموکراسی و مشارکت سیاسی و حس تودهها به بااهمیت بودن ارتباط داده میشود.»
بوردیو در کتاب «اشکال سرمایه»، سرمایه را به سه دسته «سرمایه اقتصادی»، «سرمایه فرهنگی» و «سرمایه اجتماعی» تقسیم میکند که کتاب «تمایز» او در تشریح سرمایه فرهنگی است. بوردیو سرمایه اجتماعی را یکی از انواع سرمايه غيراقتصادی میخواند که «متشکل از منابع مبتني بر ارتباطها و عضويت گروهی است» اما این شرط را میگذارد که «باید اعتماد عمومی برای عضویت در گروهها و نهادهای مدنی وجود داشته باشد که اعضای آن این باور را داشته باشند که میتوانند با مشارکت عمومی در فرآیندهای هر جامعه موثر باشن»
اگر حاکمان بتوانند حس «مفید بودن» در واقعیت را به مردم القا کنند و مردم به «رفتارهای صادقانه حاکمیت» باور داشته باشند، پذیرش توصیههای عمومی حاکمان برای مردم بیشتر قابل پذیرش است و به همین دلیل کاهش مشارکت سیاسی به طور مستقیم با سرمایه اجتماعی در ارتباط است. رابرت پاتنم نویسنده انگلیسی در تحلیل سرمایه اجتماعی مینویسد: «سرمایه اجتماعی میتواند موجب تقویت همکاری و بهطور همزمان گسترش روابط حمایتی دو جانبه در اجتماعات و ملتها شود بنابراین میتواند ابزاری ارزشمند برای مبارزه با بسیاری از نارساییهای اجتماعی در جوامع مدرن، همچون جرائم، که جزء جدایی ناپذیر آنها هستند، باشد.»
سعید لیلاز اقتصاددان ایرانی در توضیح سرمایه اجتماعی مثالی از دوران ریاست جمهوری محمدعلی رجایی نقل میکند که در آن «بنزین یکشبه از ۱ تومان به ۳ تومان رسید اما هیچ اتفاق تلخی در جامعه نیفتاد و یک نفر هم ناراضی نبود زیرا در آن دوران اعتماد متقابل مردم و حاکمیت آنقدر بالا بود که مردم به گفتههای حاکمان اعتماد داشتند اما در مثال دیگر در سالهای ۱۳۸۶ در دولت احمدی نژاد وقتی تصمیم گرفته شد بنزین کارتی شود، تعداد زیادی ایستگاه پمپ بنزین به آتش کشیده شد یا افزایش قیمت بنزین در سال ۱۳۹۸ به اعتراضات عمومی مردم انجامید زیرا در هر دو مورد، سرمایه اجتماعی در کشور از بین رفته بود.»
در مثال دیگر میتوان به واقعه جنگ ایران و عراق اشاره کرد که اگر یک نفر شهید میشد، سه نفر به جای آن به جبهه میرفتند یا نوجوانانی که شناسنامههای خود را دستکاری میکردند که بتوانند به جبهه اعزام شوند تا کمکی برای وضع موجود باشند. در تمام این موارد این «سرمایه اجتماعی» بود که باعث اعتماد مردم به مسئولان میشد اما در سالهای بعد این سرمایه اجتماعی به مرور نابود شد. چندی پیش خبر احتمال جنگ ایران و آمریکا منتشر شد. کافی است برخی نظرهای مردمی را در مواجهه با این خبر بخوانید تا متوجه شوید چگونه بزرگترین سرمایه اجتماعی در یک کشور رو به اضمحلال رفته است.
واکنش تلخ مردم مظلوم به عکس ساعتهای گرانقیمت و چند ده میلیونی فرزند اسحاق جهانگیری و عبدالناصر همتی و علیرضا زاکانی یا کفش گرانقیمت محمدجواد آذری جهرمی یا کیف ۳۸۰۰ دلاری یاسمن اشراقی و برندهای احمد خمینی نتیجههای آیت الله خمینی و آپارتمان گرانقیمت نوه آیت الله یزدی و صدها مثال اینچنینی دیگر، بخشی از اتفاقاتی است که طی سالهای گذشته به عمق شکاف میان تودههای مردم و حاکمان افزوده است. اینها در حقیقت خشمفروخوردهای که فعلا در بیان چند توییت بیان میشود اما هیچ تضمینی نیست که همیشه اعتراض با انتشار یک مطلب باشد.
واکنشهای مردم به قبای ایتالیایی حسن روحانی
واکنشهای مردم به انتشار تصویر لباس مارکدار روحانی سویههای متفاوتی داشت؛ عده ای آن را به طنز گرفتند و مثلا نوشتند مگر ایتالیا هم آخوند دارد که قبا تولید کند!برخی کاربران تصاویری از کاپشنهای ایرانی محمود احمدی نژاد منتشر کردند و دو رییس جمهور اخیر کشور را با یکدیگر مقایسه کردند. نسیم بهار این جمله را به نقل احمدی نژاد بازنشر کرد: «اینکه عناصر داخل حکومت بتوانند از لندن خرید کنند، ولی مردم قادر به خرید از سر کوچه خود نباشند، خیلی بد است.» در این میان محمدباقر قالیباف هم بینصیب نماند و تصاویری از لباس برندهای ایتالیایی او منتشر شد و کاربران اینگونه نوشتند که همه مسئولان سر و ته یک کرباسند و فقط شعار میدهند.
عمده واکنشهای مردمی انتقاد از وضعیت مردم و سیاستهای دولت بود. آدرین نوشت: «اینجا مردم پول ندارند گوشی بخرند، شیخ ما از ایتالیا عبا سفارش میدهد.»سمیه سایه روزنامه نگار نوشت: «واردات پوشاک به کشور را ممنوع و قشر جوان را بیکار کردید. آنوقت واردات عبا از ایتالیا ممنوع نیست؟ عبا جز پوشاک نیست؟»
شهروز نوشت: «لعنت بر بادی که بیموقع وزید. یک وقت شرکتهای ریسندگی و بافندگی داخلی که تعطیل شدند ناراحت نشوند که گوشه لباس پریزدنت نوشته ایتالیا. چیزی نیست رئیس جمهور اعتقادی به کالای ایرانی ندارند.»
حاجی واشنگتن نوشت: «وای که اگر خدا بخواد یک نفر را بی آبرو کند. زیر باران جلوی دوربین یک ثانیه کافی است تا آن دوتا کلمه (ساخت ایتالیا) با فونت ریز شکار دوربینها شود» محمود صفری هم نوشت: «باد مامور خدا بود!» لیبرتاس نوشت: «یک وقت زشت نباشد شرکتهای نخریسی در کشور خودمان ورشکست شدند، اما قهرمان تدبیر عبای ایتالیایی میپوشد!»
این نخستین بار نبود که حسن روحانی با برندهای خارجیاش مورد سوال قرار میگیرد. یکبار او به کوه رفته بود و مارک لباس آلمانی پوما برای او حاشیهساز شد. آن زمان هم قیمت دلار یکباره جهش کرده بود و ناگهان تصویری از رییس جمهور با برند آلمانی منتشر شد و انتقادهای زیادی علیه روحانی مطرح شد که حال مردم را نمیداند.
حقیقت آن است که پوشیدن لباس خوب یا لباس خارجی ایرادی ندارد اما نکته مهم این است که پوشیدن لباسهای گرانقیمت و برند خارجی توسط کسانی که مدام مردم را به قناعت و صبوری دعوت میکنند، جز دورویی معنایی دیگر ندارد؛ چنانچه زمانی که علی اکبر ولایتی مردم ایران را همچون مردم یمن به خوردن نان خشک دعوت میکرد، تصاویری از خانه میلیاردی او در سعد آباد منتشر شد و مردم از این موضوع ناراحت بودند که اگر بنا به خوردن نان خشک است، چرا این کار نباید از مسئولان آغاز شود؟ چرا آنها باید در خانههای بزرگ خود در بهترین نقاط تهران زندگی کنند و نگرانی از افزایش قیمتها نداشته باشند اما زندگی مردم باید در صف روغن و مرغ و گوشت یخزده بگذرد.
رایان حسینی