زم در نخستین صحبتهای خود پس از دستگیری در عراق و برگردانده شدن به ایران، گفته بود «اعتماد به دولت فرانسه و دولتهای دیگر کار اشتباهی بود. گفتند محافظت از جانم و خانوادهام را انجام میدهند. فکر نمیکردم بازداشت شوم.» او دیگر در این دنیا نیست تا ببیند پس از اطمینان از مرگ او، اروپاییها نگران او شدهاند و حالا که یقین پیدا کردهاند که حکم اعدام اجرایی شده است، شدیدترین عبارات را برای محکومیت این مرگ به کار میبرند. اما آیا این اعتراضات به حال نیما زم و خانواده او سودی خواهد داشت؟
روشن است که شدیدترین محکومیتها هم زم را زنده نخواهد کرد، اروپاییها هم میدانند، پس با چه هدفی شانتاژ بیانیهای و رسانهای علیه اعدام زم را رقم زدند؟ از سویی «روزنامهنگار» و «ناراضی» عبارات درستی برای توصیف اقدامات نیما زم است؟ آیا ما روزنامهنگار ناراضی در ایران نداریم؟ سفرای آلمان و فرانسه در تهران به وزارت خارجه فراخوانده شدهاند و مراتب اعتراض ایران به مداخله آنان در امور داخلی ایران به آنها ابلاغ شده است. در حال حاضر آلمان، رئیس دورهای اتحادیه اروپا است و سفیر این کشور به نمایندگی از اتحادیه اروپا به وزارت خارجه احضار شده است.
زم، آشوبطلب خائن یا روزنامهنگار ناراضی؟
از رضا پهلوی تا بیبیسی و اتحادیه اروپا و کانادا و ... تلاش میکنند زم را یک روزنامهنگار معرفی کنند. او روزنامهنگار نبود؛ یک جاسوس بود که با کمک نفوذیهای نهادهای اطلاعاتی خارجی در ایران، اخباری به دستش میرسید و منتشر میکرد. آمیختههایی از راست و دروغ، قصه و واقعیت و تهمت و اتهامهای بی سند، محتوای اصلی کانال تلگرامی بود. زم البته فعالیت روزنامهنگارانه دیگری هم داشته است!
عباس طهماسبیزاده، خبرنگار و روزنامهنگار، در سه توئیت متوالی نوشته: «اصولاً سعی کردهام پشت سر متوفی حرفی نزنم و البته مدافع مجازات اعدام هم نیستم. اما نکتهای که به نظرم مهم است و باید به آن پرداخت این است که روحالله زم ناجی و افشاگر واقعی نبود. من از جمله خبرنگارانی بودم که از او آسیب دیدم. پای گزارشهای تخیلیاش نام خبرنگاران داخلی را مینوشت. این کار او موجب شد افرادی به اتهام همکاری با آمدنیوز و بیدلیل روزها و ماهها در حبس باشند. برای او خیالی نبود، اما خود را به جای من و دیگرانی بگذارید که باید اثبات میکردیم که با او هیچ ارتباطی نداریم. تصور کنید مقام قضایی میگفت مگر بیکار است که به اسم تو گزارش بنویسد؟ وقتی برخی توئیتهای دوستان را نگاه میکنم که نگاه ترحمی به او داشته و فکر میکنند بیگناه بود، تنم میلرزد. یاد استرسهای آن روزها میافتم که بیخبر از همه جا، باید بیگناهی مسلم خود را اثبات میکردم. او بیشترین ضربه را به روزنامهنگاری و جامعه خبری زد. صحیح نیست که از او قهرمان ساخته شود.»
علاوه بر این، در خیانت همین بس که با تروریستهای اقتصادی علیه ملت خود همکاری میکرد و خود در مصاحبهای قبل از دستگیریاش میگوید: «از طریق یکی از دوستانم در امریکا مطلع شدم که FBI یک پرونده را در مورد ایران پیگیری میکند و احتیاج به شواهد و ادلهای برای اثبات نقش ایران در آن پرونده دارد و من از طریق واسطههایی که دارم به آنها اطلاعات دادم.» گرچه این روزها بیبیسی تلاش میکند بگوید زم اتهامات خود را در دادگاه نپذیرفته و اعترافات او تحت فشار گرفته شده است، اما این سخنان او قبل از دستگیری است.
در جریان اعتراضات و آشوبهای دی ماه ۹۶ هم او تلاش کرد لیدر آشوب باشد. این چیزی است که خود او به آن اذعان دارد و در گفتوگویی یک سال پیش از دستگیری به آن افتخار میکند که «من لیدر اغتشاشات دی ماه ۹۶ در ایران بودم.» در آن اغتشاشات تعدادی از مردم ایران با تهییج امثال زم و یاد دادن حملات مسلحانه در کانال آمدنیوز جان خود را از دست دادند. پیشرفت آشوب میتوانست مقدمه آشوب داخلی و سوریه سازی از ایران باشد. این کار یک روزنامهنگار نیست.
پاول دوروف، مؤسس و مدیر تلگرام، آمدنیوز را اواخر سال ۹۶ – همان سال آشوبهای دی ماه- به علت تشویق اعضای خود به استفاده از کوکتل مولوتف و عملیات مسلحانه علیه پلیس مسدود کرد. این اقدامات کار یک روزنامهنگار نیست. بیبیسی فارسی عنوان روزنامهنگار را با این اقدام رسماً به لجن کشیده است. البته بر بیبیسی حرجی نیست، وقتی سالهای گذشته، عبدالمالک ریگی را هم معارض بلوچ مینامید!
اروپا پی اهداف سیاسی خود
اتحادیه اروپا و دولت فرانسه بارها و بارها حامی تروریستهای ضد ایرانی بودند. پاریس پایتخت فرانسه فقط میزبان نیما زم نبوده است، بارها میزبان همایش منافقین بوده است. کشورهای اتحادیه اروپا میزبان تروریستها بودهاند؛ از الاحوازیه تا کومله تا دارودسته رجوی اروپا را خانه خود میدانند، از آلمان تا فرانسه تا دانمارک تا انگلیس تا هلند و ... رسانههای حامی تروریستها هم در اروپا پادشاهی میکنند و حتی مورد حمایت دولتهای اروپایی هستند تا تریبون کافی برای توضیح در مورد عملیاتهای تروریستیشان در ایران را داشته باشند!
نیما زم هم پیش از دستگیری در مکالمهای صریحاً گفته بود که «از دولتهای خارجی حقوق میگیرم!» او همچنین زمانی که در خارج از کشور بود، به همکاری با سرویس جاسوسی فرانسه اقرار کرد و گفت: «هرکجا میروم بیشترین ماشینهای اسکورت همراه من است و سرویس فرانسه که خیلی قوی است از من محافظت میکند.» دی ماه ۹۸ بود که رهبر انقلاب در خطبههای نمازجمعه تهران فرمودند: «آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند؛ آنها همان افراد هستند تفاوتی نمیکنند، فقط لباس خود را تغییر میدهند. دست چدنی دارند که پوشش مخملی را بیرون میآورد و خود را نشان میدهد و گرنه باطن همان باطن است و هیچ تفاوتی ندارد؛ آنها نمیتوانند کسانی باشند که به آنها اطمینان کنیم.»
این روزها، اما آنان فراتر از حمایت از زم، به وجهه خود در میان جاسوسانی فکر میکنند که برای مداخله و آشوب و ناامن سازی در کشورهای دیگر به کار گرفتهاند. اگر اکنون سکوت کنند، آن جاسوسان درمییابند که وقتی مهرهای سوخته شوند، حمایت دولتهای غربی را از دست خواهند داد و کسی نیست که از آنان دفاع کنند. به همین خاطر شدیدترین عبارتها را به کار میگیرند، نه از آن رو که اعدام زم، روح آنان را آزرده، بلکه از آن رو که دیگر نیروهایشان ناامید نشوند.
از سویی این بیانیهها و مداخلهها با دو محور صورت میگیرد؛ در ایران آزادی بیان وجود ندارد، قوانین اسلامی ایران وحشیانه و خلاف حقوق بشر است. در واقع آنها روی جنازه زم سوار شدهاند تا به اهداف سیاسی خود برسند. وگرنه پیش از اجرای حکم اعدام که میدانستند صادر شده و به زودی اجرایی میشود، باید یاد دفاع از جان او میبودند.زم خیانت کرده، آشوب علیه امنیت مردم به پا کرده و همکاری با سرویسهای جاسوسی بیگانه علیه کشور و ملت خود داشته است. سزای چنین خیانتی در اروپای متمدن چیست؟
اقدام بهموقع وزارت خارجه در احضار دو سفیر مداخلهگر اروپایی به تولیدکنندگان، حمایتکنندگان و صادرکنندگان اصلی تروریسم باید بفهماند که ایران حاضر نیست اجازه دهد اروپا بیعملی و بیخاصیتی خود را در برجام و تعهدات دیگر با جوسازی روی تروریستی که به خود اروپا پناه برده بود، مخفی کنند.