حالا و این روزها که اکثر کارشناسان و فعالان اقتصادی و نیز منتقدان دولت هر روز دهها سخنرانی و نوشته منتشر میکنند و باور دارند دولت به «سیم نفت» زده و بودجه را به یک پیشبینی و عمل گیجکننده و ناشدنی سنجاق کرده، برخی تصورشان این است که نکند دولت اطلاعاتی دارد که کسی نمیداند و با استناد به آن ارقام هنگفتی از درآمدهای بودجه را به سیم نفت گره زده است.
واقعا چقدر نفت فروختیم
برای اینکه بتوانیم درباره رقم درآمدی پیشبینی شده از فروش نفت در بودجه ۱۴۰۰ راستیآزمایی کنیم بدون چون و چرا باید قبول کنیم یکی از الزامهای این راستیآزمایی این است که بدانیم دولت امسال آشکار و پنهان و از روشهای گوناگون روزانه چند بشکه نفت در بازارهای گوناگون فروخته است.
در حالی که وزیر نفت اصول بازی پنهانسازی کامل را میداند و هرگز زیر شدیدترین فشارها لب باز نمیکند و رازی را برملا نمیکند اما محمدباقر نوبخت رییس سازمان برنامه و بودجه وقتی چند ماه پیش به مجلس رفت و با فشار شدید نمایندگان روبهرو شد که از کجا پول میآورد و پخش میکند، گفت امسال و در چهار ماه نخست سال یک قطره نفت هم نفروختهایم. این در حالی است که شرکتهای دنبالکننده کشتیهای نفت ایران در همان روزها از صادرات دستکم روزانه ۳۰۰ هزار بشکه نفت خبر میدادند. از نوبخت که گذشت و به معاون اول که رسید، او عدد دیگری را برملا کرد و گفت ایران روزانه به طور میانگین ۷۰۰ هزار بشکه نفت فروخته است. با این اعداد و ارقام با تفاوتهای معنادار نمیتوان راستیآزمایی کرد و ایبسا دولت بیشتر از این ۷۰۰ هزار بشکه فروخته است و نمیخواهد کشور متخاصم چیزی در این باره بداند.
مثل زمستان ۱۳۹۱
برخی از کسانی که چشمهایی بازتر دارند و گوشهایشان تیزتر است و مزه و بوی حرفها را از درون و ژرفای رفتار و گفتار مدیران کشور میچشند و میبویند، باور دارند در زمستان ۱۳۹۹ به شرایط زمستان ۱۳۹۱ رسیدهایم. در زمستان ۱۳۹۱ تصور میشد اقتصاد ایران زور لازم برای پیمودن راه به جلو را ندارد و الان است که بایستد و زمینگیر شود. در چنین تصوراتی بود که حسن روحانی توانست با دادن وعده تحول در تحریمها از شهروندان رای بگیرد و نهادهای قدرت را متقاعد کند برای اینکه اقتصاد زمینگیر نشود. باید قفلهای پرونده هستهای باز شود و چنین نیز شد. پس از آن بود که داستان گفتوگو با گروه کشورهای ۱+۵ شروع شد و با وجود همه سینه چاک کردنهای منتقدان سرسخت، دولت به برجام رسید.
اگرچه برجام به فرجام نیکویی نرسید اما به نظر میرسد الان دولت به این دلیل به «سیم نفت» زده و بودجه را براساس صادرات نفت تنظیم کرده است که میداند گفتوگو رخ میدهد و ایران نفت میفروشد. یک سناریوی سرمرزی درباره خوشبینی حسن روحانی درباره احتمال بالای صادرات روزانه ۳/۲ میلیون بشکه نفت در روز این است که وی اطلاعات بسیار پنهان از تغییر مناسبات ایران با آمریکا دارد و اطمینان کامل دارد که جو بایدن و تیم همراه او در مقام ریاستجمهوری آمریکا به هر شکل به او گفتهاند به محض ورود به کاخ سفید در یک دستور قاطع تله تحریم صادرات ایران و سایر تحریمها را از دست و پای ایران باز میکنند. در این صورت باید راهی باشد تا ایران با سرعت بتواند سهم قبلی از اوپک را در اختیار بگیرد و این نیز با مساعدت عربستان، امارات و عراق ممکن خواهد شد. در سمت دیگر نیز باید مشتریان اصلی نفت ایران شامل هند، چین، ژاپن و کرهجنوبی نیز حاضر شوند از ایران نفت خریداری کنند. این اتفاق به معنای این است که در دنیای سیاست رخدادهای بزرگی باید روی دهد و در درون سرزمین ایران نیز تحولات شگفتی اتفاق بیفتد تا ریاض و بغداد و پکن و سئول دست به دست هم بدهند تا روحانی از چاه بیرون بیاید.
برخی تحلیلگران باور دارند خشم و سراسیمگی منتقدان سرسخت دولت روحانی به مثابه نمادی از جناح سیاسی هوادار آشتی با آمریکا و غرب به این دلیل است که آنها نیز تصور میکنند احتمال وقوع رویدادهای در پیش گفته شده وجود دارد. ناسازگاری بسیار بالای مخالفان با دولت و تضعیف او با بیشترین حجم از نیروی سازمانیافته در روزهای پس از پیروزی جو بایدن از سوی تندروهای منتقد دولت این تحلیل سرمرزی را قوت بخشیده است. شاید این تصور و تحلیل هم وجود دارد که رهبران تازه کاخ سفید با روحانی و میانهروها بیشتر سازش دارند زیرا میتوانند به افکار عمومی در کشورشان توضیح مناسب بدهند. تندروهای ایرانی از این قاطعیت روحانی به نتایج دیگری نیز ممکن است برسند و آن، سازش روحانی از بالای سر آنها با مقامهای اصلی تصمیمگیر در کشور است چون این اتفاق یک بار در سال ۱۳۹۲ رخ داد و حالا وضعیت اقتصادی بدتر از سال ۱۳۹۲ است و روحانی آسانتر میتواند رضایت را از بالا بگیرد.
بزن به سیم نفت و برو
گروهی از کسانی که با بالا و پایین سیاست در ایران آشنایی دارند، با رد فرضیه بالا و اینکه راه در پیش گرفته شده راه درازی است و منتقدان اکنون دست بالا را دارند و به طور مثال به مقایسه ویژگیها و مناسبات ریاست مجلس نهم که علی لاریجانی بود و با دولت همراه با محمدباقر قالیباف که سرسختیاش در مخالفت با روحانی زبانزد شده است اشاره میکنند و میگویند اتفاقی که در سال ۱۳۹۲ رخ داد، تکرار نخواهد شد. این گروه باور دارند به همین دلیل است که با توجه به تغییر حتمی دولت در سال آینده، رییس دولت به رییس سازمان برنامه و بودجه تاکید کرده بودجه را به «سیم نفت» ببندد. اگر سناریوی یک نادرست باشد میتوان صحت این سناریو را نیز تایید کرد.
نکته آخر
واقعیت این است که اقتصاد ایران زور بیشتری ندارد که بیش از این بدون درآمد به دست آمده از فروش نفت به راه خود حتی با پای لنگ ادامه دهد یا دستکم با این دولت به جایی نمیرسد و بدون نفت زندگی ادامه ندارد. این چیزی است که در دهه ۱۳۹۰ تجربه کردهایم و بدون نفت به بدترین دهه همه دوران در متغیرهای اقتصادی رسیدیم. باید منتظر باشیم و ببینیم دولت چرا بودجه ۱۴۰۰ را به «سیم نفت» بسته است.