به کلام دیگر مردم ایران امروز که سفرههایشان هر روز خالیتر و کوچکتر میشود، میفهمند که تا پیش از این همان رفاه حداقلی که تا یکی دو سال پیش از آن برخوردار بودهاند، از صدقه سری درآمدهای سرشار نفتی بوده و برنامهریزیهای اقتصادی دولت و صنعت و تجارت و دیگر فعالیتهای اقتصادی در کشور که دولتها آن همه درباره آنها تبلیغات و سروصدا به راه میانداختهاند، نقشی در ایجاد آن نداشته است. مردم ایران حالا که در منگنه انواع تنگناهای معیشتی و مشکلات اقتصادی قرار گرفتهاند، معنا و مفهوم اقتصاد تکمحصولی نفت را که در طول تمامی سالهای گذشته و حتی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی برخی اقتصاددانهای آگاه و دلسوز سرنوشت میهن درباره عواقب خطرناک آن به دولتمردان هشدار میدادند بیشتر از گذشته درک میکنند و متوجه میشوند که بدون درآمدهای سرشار نفتی ارزش تولید ناخالص ملی ما به قدری اندک است که نمیتواند اسباب و ابزار تامین یک زندگی حداقلی برای ۸۰ میلیون جمعیت ایران را تامین کند.
به همین سبب همین مردم امروز حق دارند از خود بپرسند پس آن چند صد میلیارد دلار درآمدهای نفتی دو، سه دهه گذشته در کدام چاه ویل ریخته شد که امروز در نبود آنها اقتصاد کشور و زندگی مردم اینطور در معرض خطر فروپاشی قرار گرفته است. آیا رسیدن نرخ دلار به کانال ۲۵ هزار تومان و سکوت آقای رییسجمهور و رییس کل بانک مرکزی که در گذشتههای نهچندان دور یکی از افتخارات خود را ثبات بخشیدن به بازار ارز میدانستند، در اقتصادی که تولید و صنعت آن به شدت ارزمحور است و اوج گرفتن قیمت ارز نفسهای آن را به شماره انداخته است، یکی از نشانههای این فروپاشی نیست؟ تاثیرات سوء اجتماعی افزایش لجامگسیخته نرخ ارز خانوادهها و جوانان ما را که به سن ازدواج رسیدهاند، دچار پریشاناحوالی و چه کنم چه کنم کرده است.
از یک طرف با سر به فلک کشیدن قیمت خرید و اجاره مسکن و از سوی دیگر از حد و اندازه گذشتن قیمت وسایل برقی و لوازم خانگی حتی آنهایی که برچسب ساخت ایران را دارند، امکان ازدواج و تشکیل خانواده را حتی از فرزندان خانوادههای متوسط جامعه سلب کرده ولی مشاهده میکنیم هم آقای رییسجمهور و هم وزرا و مسوولان بلندپایه دولت ایشان در برابر این افزایش قیمتها سکوت محض اختیار کرده و با کمال تاسف زیر شعار جدیدی به نام برق رایگان برای خانوادههای کممصرف که واقعیت اجرایی ندارد، هزینه برق اکثریت قریب به اتفاق مردم را تا حد بیسابقهای افزایش دادهاند که بیتردید این افزایش قیمت به زودی شامل حال مصرف آب و گاز و سایر خدمات و کالاهای انحصاری دولت خواهد شد. آیا این همه افزایش قیمت میتواند معنایی جز تحمیل تمامی بار سنگین اقتصاد بدون نفت بر گرده مردم داشته باشد؟
چرا مردم فقط باید تاوان تحریمهای اقتصادی و قطع صادرات نفت را پس بدهند و چرا در سالهایی که همه روزه چند میلیون بشکه نفت بدون کمترین مزاحمتی به کشورهای مختلف جهان صادر میشد دولتها سهمی از آن درآمدهای هنگفت نفتی را صرف توسعه زیرساختها و فعالیتهای اقتصادی و تولیدی مولد اشتغال پایدار برای کشور و مردم نکردند … تا امروز بتوانند بدون نیاز به وارد کردن این همه فشارهای مالی و معیشتی بر مردم و بر صنعت و تولید و کسبوکارهای کشور، امور کشور را با حداقل مشکلات و راهبندانهایی که امروز شاهدش هستیم و شیوع ویروس کرونا هم بر آن دامن زده، اداره کنند. اقتصاد بدون نفت که در دوره کوتاه نخستوزیری دکتر مصدق در سالهای دهه ۳۰ آن را تجربه کردهایم، فینفسه شعار مردمپسندی است و اگر برنامهای کارشناسی در پشت آن وجود داشته باشد تحمل آن برای جامعه چندان دشوار نیست. اما آنچه امروز بر اقتصاد ما میگذرد، اقتصاد بدون نفت نیست. یک اقتصاد رانتی، بیبرنامه، بدون استراتژی و به حال خود رها شده است که هیچ مقام و مسوولی نمیتواند به آن مباهات کند. مباهات و افتخار شعار اقتصاد بدون نفت مربوط به زمانی است که در نبود درآمدهای نفتی چرخهای صنعت و تولید و کسبوکارهای بزرگ و کوچک کشور در حد و اندازهای متعادل به چرخش خود ادامه دهد و کلیه گروههای اجتماعی به تناسب کسبوکار و فعالیتهای اقتصادیای که دارند، از مواهب زندگی و سطح معقولی از رفاه بهرهمند باشند و امید به آینده بهتر را هم از دست ندهند.
اما شوربختانه امروز چنین شرایطی بر جامعه ما حاکم نیست و سخنرانیها و وعدهوعیدهای تکراری مقامات بلندپایه دولت هم نمیتواند چراغ امید نسبت به آینده را در دل اکثریتی که دارند با حداقلها زندگی میکنند، روشن کند. چنانکه گویی طوفان قطع درآمدهای نفتی همراه با تحریمهای اقتصادی همه چیز را با خود برده است. اما اگر در سالهایی که گذشت، آن همه اختلاسهای مالی و مفاسد بزرگ اقتصادی در کشور ما صورت نمیگرفت و اقلیتی کوچک اما کاربلد و مافیایی، منافع متعلق به ملت و دولت را به یغما نمیبردند و در عین حال مسوولان و دولتمردان به جای هدر دادن فرصتها و انداختن همه تقصیرها به گردن تحریمها، کمی به فکر برنامهریزی برای آینده کشور در شرایط محرومیت از درآمدهای نفتی میبودند، ما امروز مجبور نمیشدیم به بهانه اقتصاد بدون نفت این همه فشار و محرومیتها را تحمل کنیم. درد بزرگتر اینجاست که هیچیک از مسوولان ما در دولتهای گذشته و در دولت حاضر، گناه وضعیتی را که بر سر اقتصاد کشور و زندگی مردم آوردهاند، برعهده نمیگیرند و تمام مشکلات کوچک و بزرگ کشور را به گردن تحریمهای اقتصادی میاندازند و تا زمانی که این کی بود کی بودها و فرافکنیها ادامه دارد اقتصاد ما چه با درآمد و چه بدون درآمدهای نفتی روی رستگاری به خود نخواهد دید. اما مسوولان امور در کشور باید این حقیقت محض را بپذیرند که اگر در نتیجه تداوم ندانمکاریها، سوءتدبیرها و سوءمدیریتهای خرد و کلان خدای ناکرده کشتی اقتصاد کشور در اقیانوس پرتلاطم مشکلات غرق شود، راه نجاتی برای هیچیک از سرنشینان بزرگ و کوچک این کشتی وجود نخواهد داشت.
غلامرضا کیامهر