حسن روحانی، ابراهیم رییسی و محمد باقر قالیباف سه سال پیش در انتخابات ریاست جمهوری با هم رقابت میکردند. هر چند این بار مانند دو انتخابات 92 و 84 محمد باقر قالیباف تا پایان نماند و به نفع آقای رییسی کنار رفت.حسن روحانی بار دیگر رییس جمهوری شد. ابراهیم رییسی به آستان قدس رضوی برگشت ولی محمد باقر قالیباف مانند سال 92 به شهرداری تهران بازنگشت چون اصولگرایان شورای شهر را هم باخته بودند.
اواخر سال 97 ابراهیم رییسی به ریاست قوۀ قضاییه رسید و یک سال بعد در سردترین انتخابات تاریخ جمهوری اسلامی و در حالی که در تهران تنها 18 درصد از واجدان شرایط رأی دادن مشارکت کرده بودند محمد باقر قالیباف به عنوان نمایندۀ اول تهران به مجلس جدید راه یافت با آرایی بیش از همقطاران خود که نمایندۀ 10 درصد مردم تهراناند. یعنی اگر در میدان ولی عصر بایستند از هر 10 نفرکه عبور میکنند تنها یکی به آنها رأی داده است. او در خرداد 99 به ریاست مجلس شورای اسلامی هم رسید تا سه رقیب سه سال پیش، در یک سال پیشرو اجباراً به عنوان رییسان سه قوه گاهی کنار هم بنشینند.
هر چند در تاریخ جمهوری اسلامی سابقه ندارد که یک رییس جمهوری ناگزیر از همکاری با دو رقیب خود به عنوان رییس قوای قضاییه و مقننه باشد اما این نکات را نیز باید در نظر گرفت:
1- سابقه ندارد اما فردای دوم خرداد 1376 و پس از پیروزی سید محمد خاتمی او نیز باید از مجلسی رأی اعتماد میگرفت که ریاست آن با رقیب انتخاباتی- علی اکبر ناطقنوری- بود. ریاست قوۀ قضاییه را هم آیتالله محمد یزدی بر عهده داشت که همچون دیگر اعضای جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم، خاتمی را اصلح نمیدانست و از پیروزی او خرسند نبود.
تفاوت اما در این بود که ناطق نوری قبل از انتخابات هم رییس مجلس بود نه آن که بعد از آن به ریاست برسد. اگرچه ریاست مجلس هر سال تجدید میشود و تصور میشد مجدداً نامزد ریاست نخواهد شد.مهمتر این که خاتمی و ناطق در عین رقابت، رفاقت دیرینه داشتند و در جریان مبارزات انتخاباتی یکدیگر را مانند روحانی و قالیباف با آن الفاظ و لحن، متهم نکردند و مثلا بحث متراژ خانه به میان نیامد.
مهدویکنی و مهدی کروبی به عنوان رییسان تشکلهای متبوعِ ناطقنوری و خاتمی با یکدیگر مشاجره میکردند اما آنان نیز حد نگه میداشتند. شگفتی و تفاوت کنونی به خاطر آن است که روحانی و قالیباف چه در 92 و چه در 96 به تندی به یکدیگر میتاختند و از این حیث شباهتی به رقابت خاتمی و ناطق ندارد.
2- اگر چه حضور سه رقیب در کنار هم به عنوان رییس قوه سابقه ندارد اما اختلاف میان رییسان دو قوۀ اجرایی و قضایی به جز در دورۀ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای مسبوق به سابقه است. (دورۀ شهید رجایی به عنوان رییس جمهوری کوتاهتر از آن است که قابل اشاره باشد).
آبِ اولین رییس جمهوری ایران با آیتالله بهشتی در جایگاه نفر اول دستگاه قضایی به عنوان رییس دیوان عالی کشور به یک جو نمیرفت چرا که او دبیرکل حزب جمهوری اسلامی- مهمترین رقیب ابوالحسن بنیصدر- بود. در دهۀ 70 نیز هر چند هاشمی رفسنجانی و محمد یزدی هر دو عضو جامعه روحانیت مبارز بودند اما بعدها روشن شد که این دو تا چه اندازه با هم مشکل داشتند.در دورۀ خاتمی و با پایان 10 سال ریاست شیخ محمد یزدی این تصور شکل گرفت که با روی کار آمدن هاشمی شاهرودی اصطکاک کم شود اما با سپردن دادستانی تهران به عنصری چون سعید مرتضوی روشن شد که این آرزو، تا چه حد خام بوده است.
هاشمی شاهرودی و احمدینژاد اما به هم علاقه داشتند و رابطینی هم کار را تسهیل می کردند. اما از 88 به بعد کار این رییس جمهور هم به مشکل خورد و علاقۀ متقابل محمود احمدینژاد و صادق لاریجانی نیاز به توضیح ندارد!
3- شاید شگفت آور باشد اما روحانی از این که قالیباف رییس مجلس شده چندان هم نباید ناراضی یا شگفت زده باشد. وقتی مردم احشاس کردند مجلس اختیار تعیین قیمت بنزین را هم ندارد مشارکت، اُفت کرد و طبیعی بود که اصول گرایان متشکل و از صافیِ شورای نگهبان عبور کرده مجلس را فتح کنند.از سوی دیگر درست است که علی لاریجانی به روحانی نزدیک و متحد او بود اما آن دو میدانند نه مجلس، تماماً مساوی و مساوق با قوۀ مقننه است و نه رییس مجلس رییس واقعی قوۀ مقننه.
اگر مجلس همۀ قوۀ مقننه بود و رییس مجلس رییس این قوه، اف ای تی اف سرنوشت دیگری مییافت. دولت و مجلس تصویب کردند اما به قانون بدل نشد. چون شورای نگهبان تأیید نکرد و بعد سر از هیأت نظارت بر حُسن اجرا درآورد و در مجمع هم مسکوت ماند.شوراهایی چون فضای مجازی، انقلاب فرهنگی، هماهنگی اقتصادی و مجمع تشخیص عملا قانونگذاری میکنند و مجلس جایگاه خود را به نسبت قبل از دست داده است. روحانی چرا باید نگران قالیباف باشد در حالی که نهایت کاری که مجلس میتواند با دولت او انجام دهد استیضاح یکی دو وزیر دیگر و حتی نیاز به رأی اعتماد مجدد است که در سال آخر بعید به نظر میرسد.
4- درست است که آقای رییسی هم رقیب آقای روحانی بوده اما عملکرد او و تمرکز بر امور قضایی به جای حاشیه های سیاسی نشان میدهد اتفاقا برای دولت حضور او بهتر از صادق لاریجانی است.کافی بود روحانی یک کلمه دربارۀ برجام بگوید تا صادق لاریجانی موضع معکوس بگیرد. او اگرچه هیچ گاه رقیب رسمی رییس جمهور نبود اما در عمل مدام در حال رقابت بود حال آن که ابراهیم رییسی از فضای رقابت خارج شده است.
5- در جلساتی مانند شورای عالی امنیت ملی، هماهنگی اقتصادی و انقلاب فرهنگی ریاست با روحانی است و آقای قالیباف بیشتر چهره ای اجرایی است و توان سخن وری و ارایه نظرو تئوری ندارد و مانند حسن رحیم پور ازغدی یا عزت الله ضرغامی که اهل توییت و تأمل اند مشکلی ایجاد نمی کند ولو رییس مجلس شده باشد.
6- حسن روحانی خود 5 دوره و 20 سال تمام و پیاپی در مجلس و سال ها نایب رییس آن بوده و با ساز وکار این نهاد کاملا آشناست و با مجلس ششم و پیروزی اصلاح طلبان بود که از مجلس خارج شد. اما اینها مربوط به دورانی است که مجلس، جایگاه ممتازی داشت.
7- با کاهش فاحش درآمدهای نفتی و تشدید مشکلات اقتصادی با شیوع کرونا و محدودیت های فراوان ارزی دست دولت خالی است و جایی برای شعارهای دهان پر کن نیست.شعارها مربوط به نوع هزینه کرد درآمدهای نفتی بود. از این رو اکنون کنار هم بنشینند یا ننشینند اهمیت زیادی ندارد.
8- شاید این تجربه سبب شود نامزدهای ریاست جمهوری در سال آینده قدری بیشتر مراعات کنند. چون ممکن است اندک زمانی بعدتر در شوراهای عالی در کنار یکدیگر قرار گیرند. البته اگر اراده ای بر گشایش فضای سیاسی باشد و کاندیداها به طیف های متنوع تعلق داشته باشند.
9- روحانی می توانست از مؤتلف خود علی لاریجانی بخواهد کاری کند که دست کم یک سال محمد رضا عارف رییس مجلس شود تا رأی دهندگان اسفند 94 تغییر را احساس کنند.این کار را نکرد و نقش عارف را در سال های 92 و 94 به هیچ انگاشت و او را به درۀ سکوتی انداخت که دیگران را هم بلعید. از این حیث شاید حضور آقای قالیباف که هیچ تجانسی با روحانی ندارد برای رییس جمهوری که زود فراموش می کند درس آموز هم باشد.
10- سرانجام این که به جز قوۀ قضاییه که تنها دادگاه ویژۀ روحانیت از آن بیرون است دو قوۀ دیگر کامل و شامل نیستند. نه دولت همۀ امور اجرایی را بر عهده دارد نه مجلس همۀ نهادهای تقنینی را در اختیار. از این حیث، حضور سران قوا را بیشتر باید نمادین دانست چرا که همه احساس نمیکنند که مجلس و دولت به مفهوم مصطلح و کامل وجود دارد زیرا نه ارادۀ آن به تمامی اجرا می شود نه این.
کافی است به یاد آوریم یک نهاد دیگر به آسانی یک سوم نمایندگان مجلس را رد صلاحیت کرد و نه از مجلس و نه از دولت کاری برنیامد و تنها واکنش رییس وقت مجلس در روز آخر مجلس و در انتقاد از سخنگوی شورای نگهبان بود و این که «خوب بود ما هم حقوقدان شورای نگهبان را متهم می کردیم»؟! شاید به همین خاطر بود که رییس جدید در آغازین روزها به شورای نگهبان رفت. قدر دید اما صدر ننشست!
مهرداد خدیر