در این میان شاید بتوان با قاطعیت ادعا کرد که مورد اپیدمی کرونا اولین بحران جدی به معنای دقیق است که کل سیستم با آن مواجه شده است. زلزله، به لحاظ مکانی محدود است و بقیه نیروهای انسانی و امکانات کشور که بیش از ۹۹ درصد است به کمک آن یک درصد میآیند. سیل وحشتناک ابتدای سال با اینکه بسیار وسیع بود، باز هم بخش محدودی از کشور را درگیر کرد و چشمانداز آینده آن نیز کمابیش معلوم بود. ترور سردار سلیمانی میتوانست به یک بحران جدی تبدیل شود، ولی در هر حال با رعایت ملاحظاتی کنترل شد. حتی جنگ تحمیلی نیز همه کشور را درگیر خود نمیکرد. ولی کرونا متفاوت از همه اینها است.
کرونا بحرانی است فراگیر. همه نهادهای جامعه و کشور را درگیر خود کرده، از خانواده گرفته تا نهادهای آموزش، دین، اقتصاد، دولت و رسانه، همه به نوعی درگیر آن هستند. همه افراد جامعه ایران، بدون استثنا درگیر آن هستند یا بزودی درگیر خواهند شد. کلیه زیرمجموعههای حکومت با آن درگیر هستند. کافی است که یک لحظه فکر کنیم در این وانفسا پرداختهای حقوق و دستمزد، وام، بدهیها و رسیدگیهای قضایی و... عقب بیافتد و در حوزه اقتصادی گردشگری به یک باره سقوط کند. نهاد بهداشت و درمان با بزرگترین فشار مواجه شده و معلوم نیست که تا کی میتواند مقاومت کند و کمر راست دارد؟ سیاست خارجی کشور نیز از این وضعیت در امان نخواهد بود.
تأثیرپذیری این نهادها از کرونا چند ویژگی مهم دارد. اول اینکه مستقیم است. دوم اینکه عمیق است و سوم آنکه با سرعت بالا و فوری اثر میگذارد. همه اینها را بگذارید در کنار یک دستگاه اداری بوروکراتیک بدون انگیزه و غیر قابل انعطاف و با منابع درآمدی اندک. کرونا نه فقط هزینههای دولت را زیاد میکند، بلکه درآمدهای آن را نیز کاهش میدهد. آن هم دولتی که با وجود این وضع تحت تحریمهای سفت و سخت نیز باشد. بدتر از همه اینکه سرعت پیشرفت این اپیدمی چنان است که نظام مدیریتی کشور به گرد پای آن نمیرسد. نظامی که فاقد راهبرد مشخص است. ساختاری که با شدیدترین شکاف درونی نیز مواجه است.
هر اقدامی برای مواجهه با این ویروس نیازمند حضور موثر و هماهنگ مجموعه قوای مالی و اقتصادی، اجرایی، قضایی و نظامی و حتی تقنینی است که برحسب ضرورت اقدام فوری به عمل آورند. مردم نمیپذیرند که در آینده هر گونه کوتاهیهای احتمالی به کارگزاران اجرایی و غیر اجرایی منتسب شود. اکنون کلیت ساختار سیاسی درگیر مسئولیت این بحران است. همان قدر که سربلند بیرون آمدن از آن برای این ساختار میتواند موفقیت و امتیاز مثبت تلقی شود، تبعات و مسئولیتهای ناشی از شکست را نیز باید پذیرفت. طبیعی است برای موفقیت، الزاماتی وجود دارد که در حین عمل باید به آن الزامات پایبند بود.
شکست و موفقیت نیز باید تعریف شود. پذیرفتنی نیست که رخداد کرونا را به حساب تقدیر و خارج از اراده خودمان بگذاریم. این بحرانی است که برای همه کشورها، حداقل کشورهای نیمکره شمالی (فعلاً) به یک اندازه قابل سرایت است. پس اگر در برخی کشورها رواج یافته یا تلفات آن بیاندازه زیاد بوده آن را باید به عهده مدیریت سیاسی آن جامعه گذاشت.
تا اینجای کار میتوان گفت: عدم موفقیت محرز است. در تشخیص دیرهنگام، در انجام اقدامات فوری برای جلوگیری از شیوع، در تأمین و تهیه امکانات لازم برای بیمارستانها و پزشکان و پرستاران و سایر کادرهای درمان و مردم، و در اطلاعرسانی و جلب اعتماد مردم، این عدم موفقیت مشهود است. مقابله با کرونا و به تعبیر دقیق بحران کرونا، نیازمند نهادی فراقوهای و با اختیارات کامل و دارای مسئولیت است. با این حد از سطح مدیریتی ممکن نیست دستاورد مهمی را شاهد باشیم. با این ریش به تجریش نمیروند.
عباس عبدی