خوانساری میگوید با توجه به ترکیب هیات نمایندگان، این انتقاد که اتاق، تنها منافع تجار را پیگیری میکند، رد میشود. ضمن اینکه همیشه در سیاستگذاریها منافع ملی در نظر گرفته میشود که گاهی ممکن است مغایر با منافع بازرگانان باشد. او مشارکت کم فعالان اقتصادی در انتخابات اتاق تهران را هم به دلیل بزرگ بودن و عدم شناخت کافی تمام اعضای اتاق از کاندیداها میداند و نکاتی را هم در این باره یادآور میشود که میتوانید در این گفتوگو بخوانید:
آقای خوانساری در قانون هدف از تاسیس اتاق بازرگانی این بوده که رشد و توسعه اقتصادی و تبادل افکار بین آراء و عقاید مدیران اتفاق بیفتد. شما بهعنوان رئیس اتاق پایتخت فکر میکنید اتاق در تحقق این اهداف موفق بوده است یا خیر؟
وظیفه اتاق این نیست که محلی برای تبادل آراء و افکار شود. بلکه معمولا تشکلها وظیفه دارند که از زیرمجموعههای خود دفاع کنند. یک تشکل که بهوجود میآید یک هدف دارد. اتاق بازرگانی هم هدفش این است که از منافع بخشخصوصی دفاع کند تا جایی که منافع ملی زیر پا گذاشته نشود. یعنی در چارچوب منافع ملی بتواند از منافع صنفی و اعضای خود، دفاع کند. این وظیفه اصلی و هدف اصلی هر تشکل است.
یعنی رشد و توسعه اقتصادی در اهداف دیده نمیشود؟
مسلما هر تشکل برای تحقق هدفهایش در آینده، نمیتواند منافع ملی را در نظر نگیرد؛ چراکه نمیتوان بدون این امر تصوری برای ارتقای بخشخصوصی متصور بود. بنابراین اینجاست که بین منافع بخشخصوصی و اقتصاد کشور تلاقی پیدا میشود. پس اتاق بازرگانی وقتی موفق است که اقتصاد کشور موفق باشد. اقتصاد موفق هم وقتی حاصل میشود که بخشخصوصی منافع ملی را در نظر بگیرد. درحالحاضر هم در بسیاری از موارد میبینیم که در جریان تبادل افکار، ممکن است در اتاق، منافع کوتاهمدت بخشخصوصی را زیر پا بگذاریم و به منافع بلندمدت ملی فکر کنیم. مثلا در چهارسال گذشته در مورد بحث ارز، بارها از سوی اتاق بازرگانی هشدار داده شد و گفتیم ارز باید تکنرخی شود.
ممکن بود یکسری از فعالان بخشخصوصی مثلا کسانی که از ارزهای ارزان استفاده میکردند، با نظر ما مخالف باشند. اما ما فکر میکردیم که منفعت کلی کشور و اقتصاد این است که ارز تکنرخی شود و فساد و رانت در این باب از بین برود و اقتصاد بتواند بهصورت منطقی حرکت کند. با ارز ارزان غیرواقعی نمیتوانید توقع داشته باشید که تولید رشد کند؛ بلکه بازار را برای محصولات خارجی باز میکنید. بنابراین موضعگیری ما مشخص بود. ممکن بود تعارضی هم بین منافع اعضای اتاق حاکم شود. اما ما منافع ملی را در نظر گرفتیم. اینکه بگوییم درخصوص تحقق اهداف، صددرصد موفق بودیم باید بگویم که خیر؛ چراکه بسیاری از مسائل به تصمیمات دولت برمیگردد.
شما چقدر نقش اتاق را در رشد ضعیف و جاماندگی اقتصادی پررنگ میدانید؟ اصلا اتاق نقشی در این باره دارد یا خیر یا مقصر را افراد دیگری میدانید؟
من فکر میکنم در سالهای اخیر، اقتصاد ما با مشکلات زیادی روبهرو بوده است. بحث تحریم بحث جدی بوده و ما نتوانستهایم سرمایهگذار خارجی جذب کنیم. حتی در جذب سرمایهگذار داخلی هم موفق نبودیم. اقتصاد ما از سال ۹۰ رشد سرمایهگذاری منفی داشته؛ علت هم این است که اقتصاد کشور روی روال منطقی حرکت نمیکند. مثلا وقتی سودهای بانکی به بالای ۲۰ درصد میرسد، طبیعتا نمیشود انتظار داشت که پول در تولید حرکت کند. توسعه هم وقتی صورت میگیرد که با سرمایهگذاری همراه باشد. بنابراین از سال ۹۰ تا به امروز نه تنها توسعهای اتفاق نیفتاده، بلکه کیک اقتصادی به نظر کوچکتر میآید. اینکه مقصر کیست، طبیعتا نمیتوان مسائل مربوط به شاخصهای اقتصادی را متوجه اتاق دانست. اما ممکن است اتاق در مطالبهگری آنطور که باید و شاید مطالبهگری نکرده باشد. این را میشود قصور اتاق تلقی کرد. اتاق میتوانست مطالبهگری را بیشتر کند، مسائل را جدیتر بگیرد، از رسانهها بیشتر استفاده کند و مجموعه دولت را بیشتر تحت فشار قرار دهد تا به نتیجه برسد.
آقای مهندس، اتاق در بیش از ۹۰ نهاد و مجمع تصمیمگیری حضور دارد. پس میتواند تاثیرگذار باشد. سوالم این است که شما برای معضل تعارض منافع در این نهادها چه تدابیری اندیشیدهاید؟
مهمترین بحث در این خصوص این است که نفراتی که برای حضور در این مجامع انتخاب میشوند، منافع جمع را به منافع خود ترجیح دهند.
این نفرات را چه کسی تعیین میکند؟
انتخاب این افراد در اتاق ایران پیش از این، زیاد حساب شده نبود. اما در اواخر دوره هشتم در هیات رئیسه تصمیم گرفتیم در هر یک از مجامع دو نفر حضور داشته باشند و بتوانند گزارشی را ارائه دهند و دبیرخانهای هم برای پایش آن گزارشها ایجاد شد تا اگر فردی بهجای منافع عمومی منافع شخصی را دنبال کرد، زود متوجه شویم و فرد جدیدی را جایگزین کنیم.
با این کار نتیجه گرفتید؟
حدود ۶ تا ۷ ماه از این تصمیم گذشته و من فکر میکنم اگر این پایش درست انجام شود، میتواند نتیجه بخش باشد. اما در اتاق تهران بیشتر در کمیسیونهای بدوی و تجدیدنظر و کمیسیونهای مالیاتی و تامین اجتماعی نماینده داریم. آنجا نمایندگانی از اتاق تهران حضور دارند که متخصص هستند و منافع شخصی ندارند.
آیا تخصص، ملاک انتخاب افراد در اتاق ایران برای شرکت در مجامع هم هست یا خیر؟
حداقل تلاش شده افرادی که انتخاب میشوند نسبت به آن حوزه شناخت داشته باشند. مثلا وزارت نیرو اعلام کرده بود که برای شوراهای مختلف، نفراتی را از اتاق به آنها معرفی کنیم. ما هم از تشکلهای مرتبط با برق یا نیرو، افرادی را برای این شوراها در نظر گرفتیم.
آقای خوانساری گفته میشود تعداد اعضای اتاقهای بازرگانی در اروپا میلیونی هستند. ولی در اتاق ایران اعضا حدودا به ۵۰ هزار نفر میرسد. دلیلش چیست که از ورود به اتاق استقبال نمیشود؟
نه اینطور نیست. ببینید در دنیا اتاقهای متنوعی داریم. اتاقهایی که میلیونی هستند اتاقهایی هستند که عضویت در آن اجباری است. در دبی به محض ثبت شرکت باید به عضویت اتاق درآیید. اتریش هم چنین اجباری را دارد. اما جاهایی که اجبار نیست اینطور نیست که اعضای اتاق میلیونی باشد.
به نظر شما اینکه عضویت اجباری باشد خوب است یا نه؟
هرچقدر بتوانیم در این جهت حرکت کنیم که تشکلی بهوجود آید که بتواند از منافع اعضای خود دفاع کند و مطالبهگر باشد، مفید خواهد بود. در اروپا سندیکاها، بهدلیل فراگیر بودنشان قطعا خواستههای خود را بهتر میتوانند از مجموعههای دولتی وصول کنند. اگر اتاق ایران هم بتواند تمام شرکتهای حقوقی را به عضویت در بیاورد، قطعا مطالبهگریاش هم از دولت بیشتر خواهد شد. به همین دلیل ما فکر میکنیم بهجای کارت بازرگانی، قانونی از سوی مجلس مصوب شود که تمام شرکتهای حقوقی موظف شوند عضو اتاق باشند. در این صورت مطالبهگری بیشتر میشود و میتوان در اهدافی که مدنظر است، موفقتر عمل کرد.
همین نکتهای که اشاره داشتید که خیلی خوب است که همه به عضویت اتاق درآیند، چرا در همین شرایط فعلی، فعالان اقتصادی رغبتی به عضویت در اتاق ندارند. آیا این از ناکارآمدی اتاق است یا امیدی وجود ندارد که اتاق بتواند کاری از پیش ببرد؟ به هر حال درحالحاضر حدود ۳۰۰ بنگاه اقتصادی در کشور وجود دارد؛ ولی اعضای اتاق حدود ۵۰ هزار نفر است.
تا به حال به این صورت بوده که افرادی عضو اتاق میشدند که نیاز به کارت بازرگانی برای صادرات یا واردات داشتند. کسانی که چنین نیازی نمیدیدند، وارد اتاق هم نمیشدند. البته اتاق هم بهعنوان یک مطالبهگر از مجموعه دولت، نقش پررنگی نداشته است. هرچه مطالبه اتاق بیشتر شود و بخشخصوصی هم شاهد آن باشد که در صورت عضویت میتواند منفعتی ببرد، اعضا افزایش مییابد. به عبارتی تا زمانی که شرکتها چنین احساس فایدهای نداشته باشند، وارد اتاق نمیشوند. به هر حال برای افزایش تعداد اعضا یا باید شرکتها بهصورت اجباری وارد اتاق شوند یا باید به جایی برسیم که همه بتوانند بدون اجبار، در مورد عضویت در اتاق، احساس نیاز کنند و از عضویت منتفع شوند. ما در اتاق تهران سعی کردیم در ۴ سال گذشته، تا حدی به این سمت حرکت کنیم. نمیگویم بهطور صددرصد موفق بودیم؛ اما چهارسال پیش اعضای اتاق تقریبا ۱۴هزار نفر بود و امروز تقریبا ۱۸ هزار نفر هستند. عمدتا کسانی که اضافه شدهاند هم افرادی هستند که واحدهای تولیدی داشتند. مثلا یک بخش در اتاق تهران مربوط به مشاورانی است که در کمیسیونهای بدوی و تجدیدنظر تامین اجتماعی، سازمان امور مالیاتی و گمرک شرکت میکنند. این بخش در جذب اعضا بسیار موثر بوده است. ما توانستهایم از منافع اعضایمان در این کمیسیونها دفاع کنیم و افراد متوجه شدهاند که اگر عضو شوند میتوانند از این مزیت برخوردار شوند.
یعنی شما فقط از اعضای اتاق حمایت میکنید و کسی که عضو اتاق نباشد، تحت حمایت شما قرار نمیگیرد؟
ما دو نوع دفاع داریم. یکسری دفاع عام است که همه از آن منتفع میشوند. مثلا تامین اجتماعی قبلا تا ۱۰ سال قبل دفاتر بنگاهها را چک میکرد و جریمههایی متوجه آنها میشد. اتاق تهران این موضوع را بهطور جدی دنبال کرد و برطرف شد و بازه زمانی یکساله برای بررسی دفاتر در نظر گرفته شد. این موضوع به تصویب ستاد اقتصاد مقاومتی هم رسید. خب این اتفاق هم برای اعضای اتاق مثمرثمر بود و هم برای غیر اعضا. اما یکسری دفاعیات، خاص خود اعضای اتاق است. مثل همین دفاع از اعضا در کمیسیونهای تجدیدنظر یا مشاورههایی که در مورد مسائل گمرکی داده میشود.
در صحبتهایتان اشاره کردید که الزام برای عضویت در اتاق تنها مربوط به دارندگان کارت بازرگانی است. فکر نمیکنید که این مساله وزن تجار را نسبت به تولیدکنندگان در اتاق بالا میبرد؟ بالاخره یک تولیدکننده میتواند عضو اتاق نباشد اما یک بازرگان چنین اختیاری ندارد. این را قبول دارید؟
این را قبول ندارم. بالاخره هیات نمایندگان ترکیبی از تجار و بازرگانان، صنعتیها، معدنیها و کشاورزیها هستند که همگی در حوزههای تخصصیشان کار میکنند. حتی در بین بازرگانان، بعضی تولیدکنندهها هم حضور دارند. مثلا صنعت احداث جزو بازرگانی محسوب میشود، اما تولید هم دارد. تصمیمگیری در اتاقها به این شکل نیست که به دلیل ازدیاد کارت بازرگانی، تمرکز بر این حوزه باشد. آنچه در اتاق تصمیم گرفته میشود، توسط هیات نمایندگان است که ترکیب آنها هم نشان میدهد این فرضیه درست نیست. اتفاقا در ترکیب هیات نمایندگان اتاق تهران اگر بررسی کنید میبینید بیشتر به تولید تمایل دارد تا به تجارت. در اتاق ایران هم همینطور است. ضمن اینکه شما اگر موضعگیریها را چه در اتاق ایران و چه در اتاق تهران بررسی کنید، میبینید که در بسیاری مواقع، به نفع تجارت بهخصوص واردات نبوده است. مثلا تکنرخی کردن ارز به نفع بازرگانان نبوده؛ بلکه به نفع تولیدکنندگان بوده و همیشه اتاق از این موضوع دفاع کرده است. یا اینکه اگر در اتاق ایران و تهران از صادرات دفاع میکنیم در جهت ارتقای تولید است. ما میگوییم اجازه دهید صادرات رشد داشته باشد تا تولید رشد کند.
سوال بعدی را درخصوص موضوع دیگری که همواره مورد تاکید اتاق هم بوده مطرح میکنم. همیشه یکی از مطالبات بخشخصوصی از دولت، شفافیت بوده است. سوالم این است که اتاقها چقدر خودشان به این شفافیت اعتقاد دارند؟
شما ترکیب اتاق را یک شرکت در نظر بگیرید که یک هیات رئیسه دارد و یک مجمع. مجمع اتاقها هر سال باید بیلان و تراز مالی اتاق را تصویب کنند. این موضوع در هیات رئیسه تصویب میشود و به اتاق میرود و در هیات نمایندگان به تصویب میرسد. بنابراین فکر میکنم شفافیت به اندازه کافی وجود دارد. حداقل در اتاق تهران این اتفاق افتاده است. برای اعضا هیچ چیز قابل کتمان نیست. همه در جریان هستند که این پولها کجا هزینه شده و درآمدها چقدر بوده و صرف چه موضوعاتی شده است. نظارت هم در این باره وجود دارد. در غیر اینصورت، هیات نمایندگان تفریغ بودجه را تصویب نمیکند.
یکی از انتقادهایی که به اتاق بازرگانی وارد میشود این است که اتاق خود را بهعنوان پارلمان بخشخصوصی مطرح اما در عین حال، فضا را برای سایر تشکلهایی که میتوانند نماینده بخشخصوصی باشند تنگ میکند. مثلا شورای اصناف بیش از دو میلیون عضو و نزدیک ۵/ ۱۷ درصد تولید ناخالص ملی را دارد و اشتغالزایی قابل توجهی را به خود اختصاص داده است؛ اما تاثیر این شورا در سیاستگذاریهای حاکمیتی کمتر از اتاقهای بازرگانی بوده و نفوذش در لایههای حاکمیتی زیاد نیست. بخشی از این موضوع هم به نوع تعامل اتاق مرتبط است. در واقع در چنین مواردی به دلیل عدم جامعیت ساختاری، اتاق صلاحیت نمایندگی بخشخصوصی را ندارد و از سوی دیگر مانع گسترش و توسعه سایر تشکلها میشود. شما در این خصوص چه نظری دارید؟
شما از شورای اصناف نام میبرید. ولی من این مساله را قبول ندارم. چون معتقدم هر کسی باید مطالبهگری خود را افزایش دهد. اینکه ما بگوییم جای کسی را گرفته ایم، اصلا درست نیست.
ولی منابع و فضایی که در اختیار اتاق بازرگانی است، متفاوت از دیگران است.
چرا اینطور است؟ شما میگویید شورای اصناف یا همان اتاق اصناف دو میلیون عضو دارد. پس چرا منابعش کمتر از ماست؟
شما سه در هزار و یک در هزار را دارید اما آنها فقط همان حق عضویت را دارند. پس قاعدتا منابع شما قابل قیاس با آنها نیست.
خب آنها هم حق عضویت را افزایش دهند.
شما براساس قانون این کار را انجام میدهید؟
آنها هم قانون تدوین کنند و براساس آن درآمدزایی کنند. اما مسالهای که جا دارد اینجا به آن اشاره کنم، همین یک در هزار و سه در هزار است. به اعتقاد من، اتاق باید از این درآمد عبور کند و به سمتی برود که عضویت فراگیر داشته باشد و هر کسی با پول مختصر بتوانند عضو اتاق بشود. در ازای آن هم خدماتی ارائه شود که برای مخاطبان جذابیت داشته باشد. اگر اصناف هم خدمات ارائه دهند، با توجه به عضویت فراگیری که دارند، میتوانند حق عضویت را افزایش دهند و درآمد زیادی کسب کنند.
بازهم براساس قانون این جایگاهی که به شما داده شده، به آنها داده نشده است. همین کرسیهایی که به شما در مجامع مختلف داده میشود، به آنها داده نمیشود. حمایت از شما بیشتر است. قبول ندارید؟
ببینید، در جاهای اساسی و مهم مثل شورای پول و اعتبار، هم اتاق بازرگانی حضور دارد و هم اتاق اصناف. در شورای اقتصاد هم همینطور. اما بدیهی است که در جایی مانند وزارت نیرو، اصناف جایی ندارند چون مرتبط با این وزارتخانه نیستند. اما جاهایی که پای منافع دو طرف در میان است، هم اتاق بازرگانی حضور دارد و هم اتاق اصناف. ما جای کسی را تنگ نکردهایم. اتفاقا شاید صدای اصناف در خیلی جاها بلندتر از اتاق بازرگانی باشد. فرض کنید در مورد مالیات، اصناف خیلی موفق ترند. هر بلایی که قرار است نازل شود، بر سر تولیدیها و بنگاههای شناسنامه دار و آنها که دفاتر مالی دارند، نازل میشود. آنها بیشتر از اصناف تحت فشارند. مالیات پرداختی از سوی اصناف و مالیات پرداختی از سوی شرکتهای حقوقی که در اتاق هستند قابل قیاس نیست. در تامین اجتماعی هم همینطور است و اصناف وضعیت بهتری دارند. صدای آنها بهدلیل اینکه عضو بیشتری دارند، در خیلی جاها رساتر است. بالاخره تمام صنوف عضو اتاق اصناف هستند.
در مورد سه در هزار و یک در هزار که صحبت کردید، این موضوع روشن است که یک تکلیف قانونی است که وصول آن بر عهده اتاق است. اما هزینهکرد آن هم برعهده اتاق است. با توجه به اینکه در برابر هر تکلیفی باید حق باشد، چطور این هزینه برای اعضا توضیح داده میشود و چطور بر این هزینه کرد بودجه نظارت میشود؟
نظرم را در مورد موضوع یک در هزار و سه در هزار گفتم. اعتقاد دارم باید به سمت عضویت فراگیر پیش برویم و در نهایت با ارائه خدمات کسب درآمد کنیم. درخصوص پولی که اتاق تهران از این طریق دریافت میکند، باید بگویم بین ۳۰ تا ۴۰ درصد سهم اتاق تهران است و مابقی به اتاق ایران داده میشود. اینطور نیست که همه پولها متعلق به اتاق تهران باشد.
بابت چه این پول را به اتاق میپردازید؟
تکلیفی است که سه در هزار و یک در هزار را اتاق ایران باید وصول کند. ما این پول را وصول میکنیم و درصدی را برمیداریم و مابقی را به اتاق ایران میپردازیم.
این پولها در اتاق ایران چطور هزینه میشود؟
بودجه هر سال توسط هیات رئیسه تنظیم و در هیات نمایندگان تصویب میشود. درآمدهای اتاق ایران از طریق اتاقهای استانها و شهرستان هاست. البته قسمت اعظم بودجه اتاق ایران از اتاقهای بزرگ تامین میشود. اتاقهایی مانند تهران، اصفهان، تبریز و شیراز. مابقی استانها کمک بگیر هستند. اکثر اتاقها درآمدهایشان در مقابل هزینه هایشان کافی نیست. از اینرو اتاق ایران به آنها کمک میکند. عمدهترین هزینه اتاقها هم مربوط به هزینههای پرسنلی و ساختمانی است.
شما خودتان بهعنوان یکی از اعضای هیات نمایندگان، از عملکرد اتاق ایران راضی هستید؟
به طور باید مطلق گفت که رضایت دارم. به نظر من در اتاق ایران در دوره چهارساله هشتم، به لحاظ انضباط مالی، شفافیت، حضور هیات نمایندگان در کمیسیونها و برنامهریزیها به نسبت دوره قبل، بهتر بودیم. ولی با توجه به حضورمان در مجامع و شوراها مطالبهگریمان آنطور که باید خوب نبود و فکر میکنم، میتوانست بهتر باشد. دلیلش هم بر میگردد به اوضاع اقتصادی کشور و تحریمهای حادث شده.
بخش بعدی مربوط به انتخابات است. در تهران تعداد شرکتکنندگان در انتخاباتبیشتر از سایر اتاقهاست. درست است؟
اگر نسبت به اعضای اتاقها در نظر بگیرید، مشارکت در تهران از سایر اتاقها بیشتر نیست. شاید در تعداد شرکتکنندگان، تهران بالاتر باشد؛ اما به لحاظ درصدی نه. در تهران ۱۴ هزار نفر میتوانستند در انتخابات شرکت کنند. اما حدود ۳ هزار و ۵۰۰ نفر شرکت کردند. یعنی ۲۴ تا ۲۵ درصد. اما برخی از استانها تا ۵۰ درصد هم رای دادهاند. دلیلش هم به این برمیگردد که در استانهای کوچک همدیگر را بیشتر میشناسند. بهصورت قومی و قبیلهای رای میدهند. معمولا در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس هم درصد مشارکت تهرانیها از شهرستانیها کمتر است. تهران بهدلیل اینکه شناخت نسبت به همدیگر کمتر است درصد مشارکت کمتر است.
یعنی کسانی که پای صندوقهای رای میآیند معمولا کسانی هستند که با آنها لابی میشود؟
نه؛ در واقع آنها شناخت بیشتری از اعضا دارند. تهران استانی بزرگ است. به همین دلیل هم شناخت اعضا از کاندیداها کم است. ولی جا دارد اذعان کنم که انتخابات در اتاق تهران، پیچیدهتر است و افراد، سختتر میتوانند انتخاب شوند. در استانهای کوچک امکان دارد یک نفر با ۵۰ رای وارد اتاق شود، اما در تهران کف رای بالاست. مثلا این دوره کف رای ۱۴۰۰ بود. به نظرم عملکرد چهارساله اتاق تهران موجب شد تا کف رای اتاق تهران به ۱۴۰۰ برسد که تاکنون سابقه نداشته است.
اما تعداد اعضای شما هم طی دوره چهارساله افزایش داشته است. فکر نمیکنید که افزایش کف رای به این مساله مربوط میشود؟
کسی که منتخب دوره قبل بود با ۶۰۰ رای وارد اتاق شد. اما این دوره کف رای بیش از دو برابر نفر اول دوره قبل بود. تعداد کسانی که رای داده بودند در دوره قبل ۳۴۰۰ نفر بود و این دوره ۳۴۷۰ نفر. یعنی تعداد افراد رایدهنده ۷۰ نفر نسبت به دوره قبل اضافه شد اما کف رای ۸۰۰ نفر اضافه شد. بنابراین ربطی به افزایش اعضا ندارد. ولی نشان میدهد کسانی که پای صندوق رای آمدهاند، اطمینانشان به اتاق و گروه حاکم بیشتر شده است. ما سال گذشته یک نظرسنجی در اتاق تهران انجام دادیم که نشان میداد حدود ۸۰ درصد از وضعیت اقتصادی ناراضی بودند. اما ۸۵ درصد معتقد بودند اتاق تهران کارش را خوب انجام میدهد. آنها بین وضعیت اقتصادی و عملکرد اتاق تفکیک قائل بودند که این خود برای ما مهم است.
انتقاد از شورای عالی نظارت؟
میخواهم به موضوع شورایعالی نظارت بپردازم. براساس قانون، هیاترئیسه مجری مصوبات شورایعالی نظارت است. اما به نظر میرسد درحالحاضر هیات رئیسه است که حرف اول را در اتاق میزند. جلسات شورا هم به ندرت برگزار میشود که اتفاقا محل انتقاد در کارزار انتخابات بود. براساس قانون این شورا باید هر سال دو جلسه برگزار کند. شما این موضوع را قبول دارید؟
وظایف شورایعالی نظارت تعریف شده است. هر آییننامه که توسط هیات نمایندگان اتاق ایران تصویب میشود، باید به تصویب شورا برسد. من هم اعتقاد دارم که تعداد جلسات شورایعالی نظارت کم بوده است. دلیل آن هم به تغییر مکرر وزرا برمیگردد. بالاخره در دوره هشتم اتاق، چند وزیر عوض شدند. دوم آنکه شورایعالی نظارت، مسوولیت رسیدگی به شکایات انتخاباتی را دارد. در ارتباط با گزارشهای عملکرد اتاقها هم میتواند اعمال نظر کند. در چهار سال گذشته، شورایعالی نظارت جلسات مستمر نداشته است. در این شورا سه نفر از اعضای اتاق و چهار نفر از هیات دولت حضور دارند؛ بنابراین اکثریت این شورا را دولتیها تشکیل میدهند. اینطور نیست که بگوییم هیات رئیسه حرف آخر را میزند.
درحالحاضر کدام نهاد روی عملکرد اتاق بازرگانی نظارت دارد؟
همین شورایعالی نظارت.
وقتی جلساتش تشکیل نمیشود، چطور میتواند موفق عمل کند؟
نقش شورایعالی نظارت، تصویب آییننامههای مربوطه، سیاستگذاری، تعیین خطمشیهای کلی اتاق و نظارت بر اجرای صحیح آنها و رسیدگی به پیشنهادها و شکایات است و در سال حداقل دوبار باید تشکیل جلسه دهد.