داشتم فیلمها و عکسهای آقای محمدباقر قالیباف، رئیس محترم مجلس در سفر به خوزستان در شهریور۹۹ (و واقعه سیل) را میدیدم. آن روزها صداوسیما و رسانههای پرشمار و پرهزینه نزدیک یا متعلق به آقای قالیباف، از “مدیریت جهادی” حرف میزدند و تلاش میکردند او را همچون شهیدحاج قاسم سلیمانی “مرد میدان” جا بزنند.
آنها که باید میفهمیدند، فهمیدند که قصه چیست و آن همه تبلیغات و شعار و هزینه پروپاگاندیسم با چه هدفی صورت میگیرد. اما لشکر مشاوران او که سرشان زیر برف است، چیز دیگری برای آقای قالیباف ترسیم میکردند و او خورد گولی را که نباید میخورد.
تیر۱۴۰۰ خوزستان باز هم بحراندار شد، این بار نه بخاطر سیل، که بخاطر قحط آب. اما این بار دیگر مرد میدان، اتاق خنک بهارستان را ترک نکرد. چرا؟ چون این بار بوی کباب انتخابات ریاست جمهوری نمیآمد و مرد میدان قصه ما دریافت که سقف پروازش همین ساختمان بهارستان است که آن را هم با منت بدست آورده است. خسته نباشی”مرد میدان”! خداقوت “مدیرجهادی”!