ریحانه یاسینی، خبرنگار ایرنا و مهشاد کریمی، خبرنگار ایسنا که قرار بود روز جمعه لباس سپید عروسی بر تن کند، در لحظه نگارش این گزارش، پیچیدهشده در پرچم ایران و با تاج گل تسلیت سازمان حفاظت از محیط زیست به خاک سپرده شدند. حالا هیچ کس پاسخگوی این سؤال نیست که «چرا» هیچکس حاضر نیست تقصیر این فاجعهها را به گردن بگیرد. تلفن همراه مسئولان ذیربط یا خاموش است یا اصلا پاسخ داده نمیشود. در خبرها هم آنچه مشخص است این است که هیچکس مقصر نیست؛ نه ستاد احیای دریاچه ارومیه و سازمان حفاظت از محیط زیست و نه وزارت راه و شهرداری که سالهاست زیر بار بازسازی راهها و جادههای خرابشده نمیرود و در سیستان و بلوچستان هم هیچکس به تلفن پاسخ نمیدهد.
اما روز انتشار این گزارش جوابیهها به روزنامه روانه و تأکید میشود که مطابق قانون مطبوعات جوابیههای یکسویه باید منتشر شوند. این گزارش بیمبالاتی است. بیمبالاتیهای جبرانناپذیری که جان عزیز جوانان ارزشمندی را گرفت و عرصه خبر را عزادار کرد و کسی حتی حاضر نشد برای چراهایی که در ذهنها شکل گرفته یک پاسخ درست پیدا کند.
واژگونی اتوبوس خبرنگاران
حدود ساعت ۱۷ روز چهارشنبه، سوم تیرماه، اتوبوس حامل خبرنگاران حوزه محیط زیست که برای بازدید از دریاچه به استان آذربایجان غربی رفته بودند، هنگام بازگشت از دریاچه و در جاده نقده ترمز برید و واژگون شد. حادثهای که علاوه بر زخمی و مجروح شدن مسافران اتوبوس، دو کشته داشت. کمی بعد از انتشار خبر معلوم شد که اتوبوس حامل خبرنگاران، یکی از بیکیفیتترین اتوبوسها بوده و راننده آن شش ماه پیش درخواست اسقاطکردن آن را داده بود. اتوبوس که متعلق به کارخانه سیمان بوده، از این جهت برای حمل خبرنگاران انتخاب شده که استفاده از آن رایگان بود!
واکنشها به این اتفاق هم عجیب بود. فروغ فکری، خبرنگار حوزه محیط زیست روزنامه پیام ما که در این سفر حضور داشته و زخمی شده، با بیان اینکه فردای روز حادثه خبرنگاران حاضر در این سفر درباره این واقعه شکایتی را ثبت کردهاند به «شرق» گفت: «روز پنجشنبه مأمور پلیس به هتل آمد و گفت میتوانید ثبت شکایت کنید؛ ما از هرجایی که میتوانستیم، از سازمان حفاظت محیط زیست، ستاد احیای دریاچه، راننده اتوبوس، وزارت راه و هرکسی که در این ماجرا دخیل بوده شکایت کردیم. همکارانم درباره جراحاتشان نوشتند و آنهایی که نیاز به طول درمان و معاینه پزشکی قانونی داشتند دراینباره نوشتند».
او افزود: «این ماجرا را باید به صورت کلی نگاه کرد. وزارت راه هم باید نسبت به این حادثه پاسخگو باشد. یکی از گلایههای من این است که انگشت اتهام در خبرها به سمت این وزارتخانه گرفته نشد. تکتک آنها باید درباره اتوبوسهای مستعمل و جادههای خرابشان توضیح بدهند. ما بارها درباره وضعیت اسفناک جادهها نوشتهایم، اما حالا باز هم میبینیم که طی ۲۴ ساعت دو اتفاق افتاده و باید ریشهیابی کرد». فکری تصریح کرد: «این واقعه برای ما حواشی ناراحتکنندهای هم داشت که شاید پرداختن به آن مناسب نباشد. من فکر میکنم اگر این اتفاق برای گروه دیگری افتاده بود حتی همین رسیدگیهای سطحی هم وجود نداشت.
مسئولان به دیدار ما آمدند و ستاد بحران تشکیل دادند، چرا این ستاد برای وقایع مشابه تشکیل نمیشود؟ من متوجه این تبعیض میشوم و برایم آزاردهنده است. این مسئله باید در سطحی کلانتر دیده شود. درحالحاضر برای ادامه درمان همکارانم که جراحت داشتند هم اقدامی نشده و بیمارستانی برایشان درنظر گرفته نشده است و باید این مسئله را به صورت جدی پیگیری کرد».
مژگان جمشیدی، خبرنگار ارشد حوزه محیط زیست، هرچند در سفر اخیر حضور نداشته، اما روایتهای زیادی درباره ارتباط خبرنگاران و سازمان محیط زیست دارد، او دراینباره میگوید: «اولین و آخرین باری که با سازمان محیط زیست برای بازدید دریاچه رفتم سال ۱۳۹۶ بود. اما من به عنوان کسی که ۲۰ سال است در حوزه محیط زیست کار میکنم، میخواهم بگویم که این سازمان از گذشته تا به امروز در برگزاری سفر مطبوعاتی ضعیف عمل میکرده است. به همین دلیل عمده سفرهایم را خودم با هزینه شخصی و با هماهنگی سازمانهای دیگر انجام میدادم.
اولین باری که به دریاچه ارومیه رفتم، سال ۱۳۸۰ به مدت پنج روز بود که این هم با هزینه شخصی بود و رسانهها هم هزینه سفر پرداخت نمیکردند و هنوز هم عمدتا اینگونه است. به صورت کلی سازمان محیط زیست خیلی کم اقدام به برگزاری سفرهای خبری میکند، شاید به این دلیل که سازمان محیط زیست مهجورترین سازمان در تشکیلات دولتی از نظر بودجه است. البته اینکه تغییرات پیدرپی مدیریتی در این سازمان اتفاق میافتد و هیچ مدیری از داخل بدنه بهعنوان رئیس یا معاون انتخاب نمیشود هم مزید بر علت شده، تا رؤسای این سازمان عمدتا هم با رسانه و هم محیط زیست بیگانه باشند.
او میافزاید: «همه اینها باعث شده که کمتوجهی به خبرنگاران محیط زیست در این سازمان وجود داشته باشد. اما اتفاقی که اخیرا افتاده هیچ ربطی به کمبود بودجه ندارد. اولا این بچهها از طرف ستاد احیای دریاچه ارومیه دعوت شده بودند، این ستاد بیش از چهارهزارو ۶۰۰ میلیارد تومان از سال ۹۳ مثلا برای احیای دریاچه هزینه کرده که اتفاقا همهاش به جیب سدسازانی رفته که خودشان باعث خشکیدگی دریاچه ارومیه شدند و حالا با پروژههای انتقال آب که همین هم از نظر کارشناسی محل اشکال است، این مبالغ را هزینه کردهاند! این حقش نبود که امروز پس از هشت سال وقتی برای نمایش خودشان هم که خبرنگار دعوت میکنند پنج میلیون تومان ناقابل پول یک اتوبوس ندهند و بعد ما در خبرها بخوانیم که اتوبوس را از کارخانه سیمان گرفتند تا رایگان باشد.
متأسفانه رویهای که در سازمان محیط زیست از گذشته تا به امروز رایج بوده، این است که چون همیشه این سازمان از لحظ بودجه در محاق بوده، اگر هم برنامهای داشتند، رسم بر این بوده که از صنایع کمک میگیرند. مثلا ناهار میهمانهایی که دعوت میکنند از سوی فلان صنعت تأمین میشود، مکان استقرار را فلان نهاد تأمین میکند و این تبدیل به یک بدعت شده و در خیلی از استانها رایج است که از صنایع و ارگانهای دولتی امتیازاتی میگیرند که بحث راجع به آن از این مسئله خارج است.
او میافزاید: «متأسفانه مسئولان استان توجیه میکنند که اتوبوس برای حملونقل کارگران بوده است و نباید به خبرنگاران داده میشد. پرسش این است که اصلا چرا باید اتوبوسی که ایراد فنی دارد مورد استفاده قرار بگیرد، مگر جان کارگر بیارزشتر از خبرنگاران است؟! چرا بیش از ۲۰ خبرنگار محیط زیست را در شرایط کرونا سوار یک اتوبوس میکنید آیا این بازدید آنقدر واجب بود؟ بر اساس شنیدههای ما نه خود آقای کلانتری و نه آقای تجریشی، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه در این سفر حضور هم نداشتند!
چرا سفری را ترتیب دادهاید که حتی مدیر کل محیط زیست استان هم در جریان بازدید حضور نداشته! پس اصلا چرا سفر خبرنگاران را برنامهریزی کردید وقتی حتی خود مسئولان هم حضور نداشتند؟ اینها سؤالاتی جدی است که مسئولان سازمان باید پاسخ دهند. اینکه آقای کلانتری ادعا میکند این برنامه از سوی ستاد احیا تدارک دیده شده و او در جریان نبوده، واقعا شانهخالیکردن از زیر بار مسئولیت است. مسئولان ستاد احیای دریاچه ارومیه از ابتدا تا امروز خود آقای کلانتری و آقای تجریشی بودهاند و باید پاسخگو باشند».
جمشیدی در پایان خاطرنشان کرد: «ای کاش سازمان محیط زیست به جای نوشدارو بعد از مرگ سهراب و صرف هزینههای هنگفت برای تهیه تاج گل مراسم خاکسپاری عزیزان ازدسترفته ما، و هزینههای هنگفت بیمارستان و هتل، همان ابتدا خساست را کنار گذاشته و از این هزار میلیاردهایی که معلوم نیست کجا هزینه شده چند میلیون تومان ناقابل یک اتوبوس ایمن و سالم و مجوزدار از یک شرکت حملونقل رسمی برای چند ساعت کرایه میکردند. عیسی کلانتری باید پاسخگو باشد. من امیدوارم صبح شنبه آقای کلانتری حداقل استعفا دهند تا کمی از این درد جانکاه بیمسئولیتی و سوءمدیریت ایشان در سازمان محیط زیست بر پیکره طبیعت ایران و خانواده داغدار محیط زیست کاسته شود».
حادثه برای سرباز- معلمان
صبح روز پنجشنبه سوم خردادماه، حوالی ساعت ۶ صبح اتوبوسی حامل ۳۴ سرباز – معلم برای گذراندن دوره آموزشی از زاهدان به سمت شیراز میرفت که به دلیل نقص فنی در محور یزد_ دهشیر واژگون میشود و در دم پنچ نفر جان میسپارند و بنا گفته حمیدرضا رخشانی، مدیر آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان، دو نفر از زخمیها هم همان شب در بیمارستان فوت میکنند و تعداد کشتههای این حادثه به هفت نفر میرسد.
محمد جهاندیده، یکی از سرباز – معلمان حاضر در این اتوبوس که از ناحیه گردن و دست آسیب دیده، درباره این واقعه به «شرق» میگوید: «سر گردنه ماشین ترمز برید و چپ کرد. وضعیت ماشین بسیار بد بود و ما از ابتدا به مربیمان که او هم در این حادثه جان باخت درباره اتوبوس اعتراض کردیم و گفتیم اتوبوس را عوض کنند، قرار شد در کرمان اتوبوس عوض شود، اما به جای آن فقط تسمهاش را تعمیر کردند و با همان اتوبوس ما را به سمت شیراز فرستادند».
همچنین حمیدرضا رخشانی، مدیر آموزش و پرورش استان سیستان و بلوچستان، درباره جزئیات این حادثه گفت: «تنها ثبتنام اولیه سرباز – معلمان توسط آموزش و پرورش و ادارات این وزارتخانه انجام میشود و سپس آنها به حوزه نظاموظیفه معرفی شده و سازمان نظاموظیفه وظیفه ساماندهی و آموزش این سربازها را براساس برنامهها عهدهدار است. در نهایت مجموعهای که قرار است آنها را آموزش بدهد، کار را پیش میبرد. یعنی این سربازان براساس ثبتنام اولیه تقسیم میشوند و از اینجا کار ما با آنها تمام شده و سپس از آن زمان به بعد که وارد آموزش و پرورش میشوند مسئولیتشان با ما خواهد بود. به همین دلیل اداره آموزش و پرورش استان در جریان فرایندها نیست و ما اصلا در جریان نحوه ایاب و ذهاب نبودیم». وی افزود: «اما به محض اینکه متوجه این حادثه شدیم بلافاصله وارد عمل شده و همکاران خود را در سطح استان سیستان و بلوچستان و یزد برای پیگیری به بیمارستانها فرستادیم ».
در این اتوبوس ۳۴ سرباز – معلم از زاهدان به سمت آباده شیراز میرفتند تا آموزش ببینند و این آموزش توسط نیروهای انتظامی و سپاه انجام میشد. مطابق شنیدهها اتوبوس ترمز بریده و راننده نتوانسته است ماشین را کنترل کند. پنج سرنشین اتوبوس در دم جان میسپارند که از آنها سه نفر سرباز – معلم و یک نفر سرپرست مجموعه و یکی هم کمکراننده بودند. ۲۸ نفر مصدوم شدند که به سه بیمارستان تفت و ابرکوه منتقل میشوند. از میان بستریشدگان سه نفر حال وخیم داشتند که متأسفانه دو نفرشان پنجشنبه شب فوت کردند. فیلم منتشرشده از خبرنگاران پس از حادثه گویای همهچیز است. حالا آنها تا ابد تصویر جاندادن همکارانشان را در ذهن خواهند داشت و با روحی مجروح به سر کار بازمیگردند. به زودی ماجرای واژگونی دو اتوبوس در دو استان مختلف و جانباختن ۹ نفر فراموش میشود و آنچه باقی میماند زخمی است که بر تن بازماندگان است و کسی پاسخگوی آن نیست.