آیا به راستی زلزله ای در آلمان در حال وقوع است؟ آیا این جماعت هنجارشکن عفونتی هستند که سالها زیر پوست آلمان جمع شده و بعد از سالها مانند چرک و خون یک دمل چرکی بیرون زده اند؟ آیا واقعا آلمانها مانند دهه 30 میلادی میتوانند دنیا را به حیرت انداخته و موجب وحشت همگان شوند؟ اینها پرسشهایی هستند که شاید نشود به راحتی به آنها پاسخ داد و برای درک دقیق آن احتیاج به زمان داریم. اما آنچه مشخص است این است که آلمانها در تجمعات چند روزه اخیر خود همه را متحیر کرده اند. به نظر میرسد که کشور مقتدر و با ثباتی که آنگلا مرکل ساخته است در حال فروریختن است.
درباره تجمعات برلین مطالب بسیاری نگاشته شده و تحلیلگران بسیاری در این باره قلم زده اند. "آنا سوربری"(Anna Sauerbrey) تحلیلگر نیویورک تایمز از ابعاد مختلف به این مساله نگاه کرده و آن را بررسی نموده است. در این گزارش مروری بر تحلیل او بر وقایع چند روزه برلین داریم. میتوان نظر تحلیلگر نیویورک تایمز را در 5 بند خلاصه کرد و در قالب فقرات زیر آورد و آن را خلاصه نمود:
1 - تجمع چند روز قبل برلینیها یکی از هنجارشکنانه ترین تجمعات و اعتراضات در سالهای اخیر بوده است. بیش از 38 هزار برلینی در میدان اصلی این شهر جمع شدند. اما آنچه جالب است نه صرف اجتماع آنها بلکه شعارها و گردانندگان آنها بوده است. احزاب راست افراطی اصلی ترین و فعال ترین گروه در این تجمع بوده اند. افرادی که در برلین جمع شدند نیز ظاهری به شدت هنجارشکنانه داشتند. بسیاری از آنها روی دست خود علامت صلیب شکسته را خالکوبی کرده بودند که نشان آلمان نازی است. شعارهای این افراد نیز عجیب بود. "ماسک بردگی را بردارید"، " ما مردم آلمان هستیم" و "ترامپ و پوتین باید آلمان را آزاد کنند" از جمله اصلی ترین شعارهای معترضان بود.
2- در این تظاهرات عده زیادی پرچم Reichsflagge را حمل میکردند. این پرچم نشان مخصوص نازیها است که سه رنگ سیاه، سفید و سرخ دارد و در وسط آن هم برخی نمادهای نازیسم ترسیم شده است. همین پرچم نشان میدهد که معترضین از چه سنخ و گروهی بودند. بسیاری از این افراد به شدت خشن بودند تا جایی که برای اولین بار در دهه های اخیر برخی از آنان به سمت پارلمان آلمان رفته و سعی در تصرفش داشتند.
3- آنچه بهانه اعترض بوده برداشته شدن محدودیت های کرونایی است. اما همه به خوبی میدانند که هیچ عقل سلیمی نمیتواند با دستورالعملی که به شدت موفق بوده و باعث کاهش ابتلا و تلفات در آلمان شده مخالفت کند. به نظر میرسد که این اتفاق بهانه ای بیش نیست و علت خروش را باید در جایی دیگر جستجو نمود. به نظر میرسد برخی افراد ذی نفوذ پشت این اعتراضات قرار دارند؛ افرادی که توانسته اند مردم معترض را بسیج نموده و علیه دولت به کار بگیرند. میشیل بالوِگ(Michael Ballweg) یکی از این افراد است. بالوگ کارآفرین و تاجر مشهور اشتوتگارتی است که مجموعه Querdenken 711 را تاسیس و اداره میکند.
محدودیتهای کرونایی کسب و کار او و افرادی شبیه او را به شدت مختل کرده است و به همین دلیل، افرادی مثل او تدارک اعتراضات بزرگی را فراهم نمودند تا موانع سود و تجارت خود را بردارند. بالوگ در سخنرانی های خود گفته که منکر کرونا ویروس نیست اما معتقد است این ویروس آنقدرها هم که دولت میگوید خطرناک نیست و بحث پاندمی و این چیزها جز یک مشت اراجیف نیستند. چیزی که بالوگ در سخنرانیهای خودش بر آن تاکید دارد بسیار عجیب بوده است. او در نطق اخیرش ترامپ را یکی از قهرمانان خود دانست که باعث تاسف او شده است. بالوگ تاکید کرد که ترامپ از وقتی از ماسک استفاده کرده دیگر قهرمان او نیست و نمیتواند در مقابل جنبش کرونایی بایستد.
4- نباید فراموش کرد که بالوگ فقط سر یک کوه یخ است. در دل جنبش ضدیت با دولت و محدودیت های کرونایی افراد دیگری هم حضور دارند. در اعتراضات 9 می اشتوتگارت یک مجری رادیویی معتقد به تئوری توطئه به نام "کن یبسن"(Ken Jebsen) فعالیت بسیاری کرد. او یک فعال رسانه ای است که در یوتیوب هم فعال بوده و عقاید ضد یهودی دارد. یبسن در تظاهرات اشتوتگارت گفته بود که ویروس کرونا مثل "اسب تروا" است که مخفیانه وارد محیط زندگی ما شده و به آرامی در تلاش است که کمپانی های مشهور (غالبا یهودی) را ثروتمند کرده و مردم آلمان را فقیرتر کند. به جز یبسن و بالوگ، افراد دیگری مانند "ولفگانگ ودارگ"(Wolfgang Wodarg) هم در دل اعتراضات حضور دارند. ودراگ قبلا عضو پارلمان آلمان و حزب سوسیال دموکرات بوده و اکنون به علت مخالفت با مرکل در کنار راست های افراطی ایستاده است.
5- نکته مهم و قابل توجه اما در این اعتراضات این است که اگرچه راستهای افراطی و گروههای تندرو توانستند عنان اعتراضات را به دست گرفته و خود را رهبر معترضین و مخالفین نشان دهند اما نباید از یاد برد که بدنه اصلی معترضین را طبقه متوسطی تشکیل میدهند که هیچ علقه ای به ایده آلها و آرمانهای راست افراطی ندارند. غالب این افراد را جوانانی تشکیل میدهند که به علت محدودیت های کرونایی بیکار شده و دچار مشکلات اقتصادی هستند. این افراد با مشکلات زیادی مواجه هستند و به همین دلیل در مقابل دولت آلمان ایستاده اند.
البته نباید فراموش کرد که در دهه 30 هم همین مشکلات داخلی باعث رشد فزاینده گرایشات به نازیسم و در نهایت قدرت گیری آدولف هیتلر شد. از این جهت باید مراقب جریانات مختلف و حوادث گوناگون در آلمان بود چرا که بال زدن یک پروانه میتواند به راحتی به یک طوفان مخرب و بزرگ تبدیل شود.
کلی