کارشناسان این حوزه، چنین طرحی را شتابزده میدانستند و بیشتر آن را نمایشی تبلیغاتی از سوی مسئولان وقت تعبیر میکردند. باور عمومی بر این بود که این طرح بدون کار کارشناسی پیش رفته است و چنین نامی بر چنین خانهای، بنمایه تحقیقاتی ندارد. در واقع پرسشهایی اساسی درباره این طرح همان زمان مطرح بود؛ اول اینکه وظیفه این نهاد جدید به نام «خانه باستانشناسان ایران» چیست؟ رابطه آن با سازمان دولتی میراث فرهنگی چیست؟ چه ارتباطی قرار است بین این نهاد با پژوهشکده باستانشناسی برقرار شود که کار موازی شکل نگیرد؟ چرا به جای کلیدزدن چنین طرحی پژوهشکده باستانشناسی تقویت نمیشود؟ و اصولا اگر قرار است این محل جدید، نهادی صنفی برای باستانشناسان باشد، چرا دولت در تأسیس آن نقش داشته است و باستانشناسان خود در ایجاد آن سهمی نداشتهاند؟
تمام اینها پرسشهایی اساسی بود که همان زمان نشان میداد «خانه باستانشناسان ایران» به چه سمت و سویی خواهد رفت و کار آن به کجا خواهد کشید. با تمام این حرفها، مسئولان وقت سازمان میراث فرهننگی اما بدون مشورت با اصحاب نظر، این طرح شتابزده را اجرایی کردند و به انتقادها گوش ندادند. همین امر باعث شد حدود یکماه پیش، یکی از اعضای شورای شهر تهران از تخریب این خانه خبر بدهد. مجید فراهانی، رئیس کمیته بودجه و نظارت مالی شورای شهر تهران، بیستوسوم آذرماه به خبرگزاریها گفت: «خانه پدری جلال آلاحمد، همان جایی که این روشنفکر دردآشنای معاصر زندگی کرد و به بالندگی رسید، یکی از خانههای میراث فرهنگی در محله سنگلچ تهران است که سالها قبل توسط سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری وقت تملک شد اما اکنون پاتوق کارتنخوابها شده است. خانهای که قرار بود بهعنوان «خانه باستان شناسان ایران» و مأمن روشنفکران دردآشنا باشد، امروز بهگونهای شده که معتادان آن را تخریب کرده و برای ایجاد گرما درهای اتاقها را کنده، طعمه آتش در وسط اتاقها میکنند و آنجا را مملو از زباله کردهاند.» (سرویس خبری شورای شهر افق تهران، 23 آذرماه 1399)
حالا اما بعد از گذشت این مدت خبر میرسد که کاربری خانه در پسرفتی دیگر، به دست قاچاقچیان موادمخدر افتاده است! محمدحسین دانایی، خواهرزاده جلال احمد و نوه حاجسید احمد طالقانی در گفتوگویی با ایسنا خبر از این وضعیت داده و گفته: «امروز خانه پدری جلال محلی برای انباشت و تفکیک زباله و محل اجتماع معتادان و پاتوق «امیر چلچله» برای توزیع موادمخدر شده است. برخلاف صحبتها و قولهایی که برای این بنای تاریخی داده بودند، متأسفانه به بدترین شکل ممکن عمل میکنند، بهطوری که به نظر میرسد مفهوم «حفظ» آثار ملی در عمل به «حذف» آثار ملی تبدیل شده است.»
دانایی در بخش دیگری از صحبتهایش به جایزه جلال آلاحمد اشاره کرده و نکاتی قابل تأمل مطرح کرده؛ از جمله اینکه همین هفته گذشته جایزهای با تبلیغات فراوان برگزار میشود به نام جایزه جلال اما در اینسوی شهر، خانهای که خاستگاه نویسندهاش بوده، به این شکل و شمایل درمیآید. دانایی درباره دلایل فروش این خانه به میراث فرهنگی گفته بود: «بر اساس نظر کارشناسان میراث فرهنگی، نخست بنا را ثبت کردند، اما برای حفاظت از بنا و برای انجام تعمیرات جزئی و ضروری، مالکان دچار دردسر شدند و در نهایت ورثه در سال ۱۳۸۹ با فروش خانه به میراث فرهنگی موافقت کردند. قرار بود تا با رعایت شأن و منزلت آیتالله حاج سیداحمد طالقانی (آلاحمد) که یک روحانی آبرومند و پیشنماز محل بوده و همچنین با رعایت جایگاه فرهنگی زندهیادها جلال و شمس آلاحمد که از فعالان فرهنگی دوره معاصر بودهاند، این خانه بهعنوان یک نهاد فرهنگی آبرومند برای عموم مردم استفاده میشود، اما افسوس که هزار وعده خوبان یکی وفا نکند.»
او در ادامه با نامگذاری اشتباه این خانه با عنوان «خانه باستانشناسان»، اشاره کرده: «آنها با انتخاب یک نامگذاری اشتباه و نامربوط برای این بنای تاریخی و اجرای یک برنامه کاملا نمایشی در سال ۱۳۹۱ با عنوان افتتاح «خانه باستانشناسان ایران»، همراه با سخنرانی و بریدن نوار و گرفتن عکسهای تبلیغاتی، خانه را به حال خود و به امان خدا رها کردند. اگر دیدگاه فعلی در اندیشه و عمل مدیران متولی ادامه یابد، به تدریج، همه مواریث و ارزشهای فرهنگیمان را باید به کالاهای بازاری تبدیل کنیم و به حراج و مزایده بگذاریم.»