زندگی بر مدار روزمرگیاش میچرخید و «حلیمه» مادری بچههایش را میکرد. شام به رسم همیشه دور سفره برگزار شد تا تاریکی شب جایش را به روشنایی روز بدهد. «مثل همیشه صبح از خانه رفت، اما دیگر برنگشت.» دلواپسی و بیخبری چند ماهی زندگیاش را تیرهوتار کرد. «به پزشکیقانونی، بیمارستانها و هرجایی که فکرش را کنید، سر زدم، اما نبود که نبود.» شوک، دلشوره، بیخبری و چهار فرزندی که چشم امیدشان مادر بود. «ماهها میگذشتند و خبری از شوهرم نبود.» نیمچه پسانداز خانه تَه کشید و «حلیمه» ماند و مخارج زندگی. «سواد درستوحسابی که نداشتم. یکی از همسایهها من را معرفی کرد برای کار در خانه.»
از آن روز تا به حال برق میاندازد به خانههای شهر تا نان سفره بچههایش تامین شود. دلشورهها و بیخبری «حلیمه» سه ساله شد تا اینکه زنگ تلفن خانه به صدا درآمد. صدا آشنا بود، اما دیگر غریبه شده بود. «نگران نباشید زندهام. فشار زندگی زیاد بود و از توان من خارج.» این تنها توجیه شوهرش بود برای باری که بر دوش «حلیمه» گذاشته بود. «همین که زنده است خوبه. بیمعرفت بود و رفیق نیمهراه.» چادر مشکی را روی صورتش کشیده برای چرتی کوتاه تا ایستگاه بعدی.
شوهرم سفر کاری رفت کرمان، سر از کانادا درآورد
«برای من مُرده.» در دهه ۵۰ زندگی بساط دستفروشیاش را از این واگن به واگن دیگر میکشد. «خدا هیچکسی را از بالا به پایین نیاورد.» با همهچیز ساخته و قِران قِران روی هم گذاشته برای سروسامان گرفتن زندگیاش. «زندگی خوبی داشتم، اما یکشبه همهچیز روی سرم آوار شد.» سفری بیبازگشت زندگی «منیره» را زیرورو کرد. «شوهرم سفر کاری رفت کرمان، سر از کانادا درآورد.»
زندگی بر روال خود میچرخید و «منیره» از چیزی شکایت نداشت و دلخوش بود به سه فرزندش و زندگیاش. «همهچیز را بیخبر فروخته بود. خانه، ماشین، باغ و زمین. حتی پساندازی که برای بچهها بود را هم برده بود.» بیخبری، دلشوره و درنهایت شوک خیانت سرنوشت «منیره» شد. «سر پیری اجارهنشین شدم و مجبور به دستفروشیام.» فروش اموال، خبر از جا گذاشتن «منیره» در میانه زندگی مشترک میداد. «با همکارش به من خیانت کرد و سر از کانادا درآورد.» دو سال بعد تماسی کوتاه با پسر بزرگ تنها اطلاع پدر بود برای خانواده در قبال خیانتی که کرده بود. «از بچهها خواسته بود، بروند پیشش. نامرد تصمیم به دقدادن من گرفته بود.» بچهها اما وفاداری را از مادر آموخته بودند. «دلخوشیام به بچههاست که سرپا نگهام داشته است.»
شرایط اقتصادی، ازدواج دوم یا عدم پایبندی به ارزشهای اخلاقی؟!
شوهرفراری؛ مردانی که یا شرایط سخت طاقتشان را طاق میکند یا پایبندنبودن به ارزشهای اخلاقی. پدیدهای که این روزها هشدارها از افزایش آن خبر میدهند. به باور کارشناسان عدمپایبندی به ارزشهای اخلاقی و شرایط سخت اقتصادی دو عامل اصلی افزایش این پدیدهاند. به گفته مدیر موسسه خیریه مهرآفرین گزارشهای مددکاران اجتماعی نشان میدهد مردان بسیاری به دلیل شرایط اقتصادی خانوادهشان را ترک کردهاند. فاطمه دانشور گفته این روزها شاهد مراجعه زنان و مادرانی بیسرپناهایم که حتی از پس پرداخت اجارهخانه هم برنمیآیند. «در کنار فقر، اعتیاد مردان به موادمخدر هم یکی از دلایل ترک خانه است.»
دانشور گفته بود این روزها ازدواج دوم مردان و رهاکردن همسر اول و فرزندان بسیار گزارش شده. «در کل میتوان گفت عدم پایبندی به ارزشهای اخلاقی یکی از دلایل افزایش این پدیده است.» به باور رئیس انجمن مددکاری اجتماعی کشور ازدواج مجدد مردان زمینه را برای خروج آنها از خانواده مهیا میکند. «ازدواجهای تحمیلی و بیکاری مرد از عواملیاند که میتواند سبب ترک خانه شود.» به اعتقاد سیدحسن موسویچلک حتی خشونتهایی که ممکن است توسط زن به مرد تحمیل شود از دلایل دیگر این مسأله است. «ورشکستگی و شکست در کار و امور اقتصادی عامل محرکی برای ترک منزل است.» گاهی تنشهای بیشازحد میان مرد و فرزندان از عوامل ایجاد این آسیب است. «به هر حال شرایط و دشواریهای پدید آمده در جامعه باعث میشود هر روز شاهد پدیدههای تازه و مشکلات بیشتری باشیم.»
ناکامی، آن روی سکه پدیده شوهرانفراری
شوهرانفراری پدیده نوظهوری که از دو منظر فردی و جامعهشناختی میتوان آن را واکاوی کرد. مصطفی آبروشن از منظر روانشناختی، تنشهای مداوم زن و شوهر، ازدواج مجدد یا خیانت را از عوامل مهم این پدیده میداند. به باور این پژوهشگر عوامل اقتصادی و اجتماعی باعث شده تا ما شاهد این پدیده نوظهور باشیم.این جامعهشناس افزایش روزافزون مسئولیتگریزی پدران، فقر، مشکلات اقتصادی و ناامیدی از آینده را تاثیرگذار میداند. به اعتقاد آبروشن توصیف وضعیت موجود به معنای تایید رفتار این دسته از افراد نیست. «باید بپذیریم پدیده شوهرانفراری از منظر جامعهشناسی انعکاس نابسامانی در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.»
این پژوهشگر معتقد است عوامل اجتماعی و فردی مردان را به سمت مسئولیتگریزی سوق میدهد. عواملی همچون بیکاری، تورم، ناکامیهای گسترده و انتظارات بیشازحد خانواده و جامعه از مردان. «این شرایط مردان را به سمت اعتیاد، الکلیسم، بزهکاری، خودکشی یا مسئولیتگریزی سوق میدهد.»به عبارتی آن روی سکه پدیده شوهرانفراری، ناکامی است. درواقع مسئولیتگریزی شوهران انعکاس ناکامیهای گسترده در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی است. به اعتقاد آبروشن وقتی تمایلات و خواستههای مردان جامعه با موانع متعدد ساختاری مواجه شود، این پدیده شدت میگیرد. «زمانی که نانآوران خانه از پاسخ به خواستههای حداقلی زن و فرزندشان ناتوان میشوند.» به باور این پژوهشگر در چنین شرایطی فرار از بار مسئولیت به اشکال مختلف در ذهنشان شکل گرفته و متعین میشود. بنابراین بیکاری و فقر را میتوان امالفساد معضلات اجتماعی قلمداد کرد. «امالفسادی که انعکاس نابسامانیهای اقتصادی است».
مسئولیتپذیری، فاکتوری مهم
شوهرانفراری بحثی اجتماعی و در عین حال عمیق. معضلی که بیشک ابعاد مختلفی را شامل میشود و نمیتوان یک فاکتور را برای آن ارایه داد. به باور سمیرا طاووسی الگوی تربیتی مردان در این مسأله نقش پررنگتری بهعهده دارد. «اینکه یک مرد تا چه اندازه الگوی پدر مسئولیتپذیر را در زندگی تجربه کرده باشد.» به باور این روانشناس ترک خانواده به این مسأله هم برمیگردد که مفهوم خانواده تا چه اندازه برای پدر خانواده درونی شده باشد. مهارت حل مسأله هم یکی دیگر از مواردی است که نباید از نظر دور داشت. «باید توجه داشت یک مرد تا چه اندازه در مشکلات مهارت حل مسأله دارد و تا چه اندازه مسئولیتپذیر است» .
این روانشناس یکی از مهمترین فاکتورهای انتخاب همسر را مسئولیتپذیری میداند. «پسرانی که الگوی پدر مسئولیتپذیر داشتهاند، مردان مسئولیتپذیرتری هستند. این مردان کمتر در مشکلات فراری میشوند.» ترک خانواده برای برخی مردان جای حل مسأله را پر میکند؛ راه میانبر. در حالی که فرد مسئولیتپذیر که مهارت حل مسأله دارد به دنبال راهکاری برای رفع مشکل خواهد بود.
رها کردن خانواده؛ معضلی فردی
به باور طاووسی مردانی که در خانوادههای سامانیافته پرورش یافتهاند، بعید است بعد از ازدواج در مشکلات خانواده را ترک کنند. «مردی که در خانواده نابسامان رشد کرده باشد، این احتمال وجود دارد به هر دلیلی خانواده را ترک کند.» عاطفه و زنانگی یک زن ملاک مهمی در استحکام خانواده و تربیت فرزندان است. مسئولیتپذیری و متعهدبودن هم برای یک مرد فاکتور مهمی در ازدواج به شمار میرود. «مسائل فردی اهمیت بیشتری در افزایش این معضل دارد تا مسائل اجتماعی.»
به باور این روانشناس بُعد اجتماعی در افزایش این معضل نقش کمتری بهعهده دارد. «خوشبختانه در جامعه ما خانواده هنوز مفهوم عمیق و مستحکم خودش را دارد.» طاووسی میگوید کمتر مردی رهاکردن خانواده به هر دلیلی را تایید میکند، مگر اینکه خود فرد از نظر درونی از هم پاشیده باشد. «کمتر مردی هست که رهاکردن خانواده را افتخار بداند. پس این یک امر کاملا درونی و فردی است. این مسأله به گذشته فرد و تجربیاتی که در زندگی داشته، برمیگردد.»
معضلی که تا نسلهای بعدی هم کشیده میشود
شوهرانفراری؛ معضلی اجتماعی که پیش از این هم به چشم میخورده و حالا از افزایش آمارش خبر میدهند. به باور محمد ایرانمنش این پدیده ریشه در اتفاقات اجتماعی، اقتصادی دارد. مسائلی که غیرمستقیم افراد را به این سمتوسو رهنمون میکند.به اعتقاد این جامعهشناس این پدیده اجتماعی تنها در میان اقشار پایین جامعه به چشم نمیخورد. «در میان اقشار تحصیلکرده هم چنین پدیدهای دیده میشود.» به باور ایرانمنش این معضل نتیجه فشاری است که جامعه به مردان وارد میکند. تورم، وضعیت نابسامان اقتصادی، افسردگی، ناامیدی. «همه این موارد فشار مضاعفی است بر نانآوران خانه.»
فشار مضاعف بر نانآور خانه هم به معنای به خطر افتادن و ازهمگسیختگی روابط افراد خانواده است. به باور ایرانمنش مردسالاربودن جامعه هم بر این مسأله تاثیرگذار است. «در جامعه مردسالار، مرد راحتتر میتواند تصمیم به ترک خانه بگیرد، چون از نظر قانونی هم امتیازاتی متوجه او است.»شوهرانفراری الگوی نامناسبی برای فرزندان هستند. احتمال تمایل به بزه در فرزندانی که در این خانوادهها تربیت میشوند، بالاتر است. «ترک خانه توسط مرد به این نقطه ختم نمیشود. این ترک سرآغاز سلسله آسیبهای اجتماعی است که افراد خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد.» به گفته این جامعهشناس اعضای این خانوادهها علاوهبر حمایتهای مالی بیشک نیازمند حمایتهای روانیاند. «این افراد نیاز به مشاوره دارند. حلنشدن مسائل روانشناختی این افراد به معنی ادامهداربودن مسائل و معضلات اجتماعی است.»
شرایط سخت و مردان بیدفاع
ما با پدیده شوهرفراری روبهرو هستیم. میشود ادعا کرد افزایش این مساله به مسئولیتپذیر نبودن مردان برمیگردد یا باید از تاثیر شرایط اجتماعی و اقتصادی گفت؟
اظهارنظر درباره پدیده شوهرانفراری نیازمند بررسی دقیق آماری و میدانی است. صرف چند اظهارنظر یا چند گزارش پراکنده نمیشود نتیجهگیری کرد با یک پدیده اجتماعی روبهرو هستیم.
به زعم شما از چه بعدی میتوان این مساله را مورد واکاوی قرار داد؟
اگر این پدیده را به عنوان زنگ خطر به حساب بیاوریم، رویکرد مناسبتری است تا موضعگیرمان این باشد که جامعه به شکل اپیدمی با معضل اساسی شوهرانفراری روبهروست.
تاثیر شرایط اقتصادی کجای این مساله جای میگیرند؟
قطعا شرایط اقتصادی در شکلگیری چنین رفتاری موثرند. جان مینارد کینز، اقتصاددان معروف میگوید؛ آسانترین و کمهزینهترین راه برای نابود کردن یک ملت ایجاد تورم بلندمدت است که به تدریج بنیانهای اخلاقی و اقتصادی جامعه را از بین میبرد. در چند سال گذشته تورم سنگین شهروندان را با دشواریهایی روبهرو کرده است. در شرایطی که مردها سکاندار اقتصاد خانوادهاند قاعدتا چنین شرایطی آنها را تحتفشار قرار میدهد و بیشترین آسیب متوجه آنهاست.
و اما بعد اجتماعی این پدیده؟
مردان مسئولیت اقتصادی خانواده را بهعهده دارند و این یعنی تحمل بالای استرس و فشارهای روانی. یکی از علل شکلگیری پدیده شوهرفراری را شاید بتوان در فرهنگ مردسالاری که قرنهاست در کشور ریشه دوانده جستجو کرد. چه از منظر قانونی چه از بعد سیستم اجتماعی عقربه مزایا به سمت مردان میچرخد. مردانی که به نظر میرسد گاهی بیش از توانشان از آنها انتظار میرود.در دهههای اخیر زنان در زمینههای مختلف رشدشان را به رخ کشیدهاند. اگرچه در برخی زمینهها از مردان جلو زدهاند ولی همچنان نگاه جامعه و انتظارات اجتماعی از مردان بیشتر از زنان است.
این در حالی است که تصمیمگیریها در جمعهای مردانه صورت میگیرد. هرچند در بخش قوانین با وجود توسعههایی در حوزه زنان هنوز شاهد بازنگری نیستیم. به نظر میرسد گاهی اوقات بیش از حدبزرگ انگاریها باعث شده برخی مردان کم بیاورند. برخی از مردان به دلیل عدم رشد عاطفی و پختگی توان پاسخگویی به مطلبات را ندارند. این مردان سعی میکنند موقیت را ترک کنند و از این شرایط فاصله بگیرند.
در ریشهیابی این معضل اجتماعی که بیشک عواقب منفی برای جامعه خواهد داشت، در این میان چه بعدی نیازمند توجه ویژه است؟
در این مساله عوامل بسیاری دخیلاند از ساختارهای معویب اجتماعی تا سیستم ناکارآمد شده خانواده. به نظر میرسد طی سالهای اخیر خانواده کارآمدیاش را نسبت به گذشته از دست داده است. در چنین شرایطی روابط عاطفی سالم و غنی در خانوادهها کمرنگ شده است. در چنین شرایطی وضعیت اقتصادی طاقتفرسا و فراتر از توان افراد شده است در این میان اخبار و اطلاعات مختلفی هم دریافت میشوند در خصوص سبک زندگی مدرن. عدم توازن زندگی واقعی و سبک زندگی ترویج شده توسط رسانهها افراد را به سمت مطالباتی پیش میبرد که با سبک و سیاق زندگی واقعیشان شکاف عمیقی دارد. چنین شرایطی باعث شده برخی دچار احساس نارضایتی، از خودبیگانگی شوند.
لیلا مهداد