از سال پیش در همین مرداد ماه تا حالا هر چند وقت یک بار آقای حاجی میرزایی دربارۀ ضرورت حضور دانش آموزان در مدارس (ترجیح آموزش حضوری بر آموزش مجازی در وضعیت اضطراری کرونا) صحبت کرده است. تقریبا میتوان گفت او در این یک سال بارها و بارها گفته بهتر است مدرسهها باز شود و در عین حال تصمیم نهایی را به ستاد ملی کرونا واگذار کرده است. اما اگر قرار است ستاد کرونا نظر بدهد و تا حالا هم وفق نظر آن عمل شده چرا وزیر آموزش و پورش مدام این جمله را تکرار میکند که «آموزش حضوری بهتر و مؤثرتر از آموزش مجازی است؟»
مگر کسی در این گزاره تردید دارد یا می خواهیم خودمان را بفریبیم که به رغم زحمات معلمان و دبیران و فشار مضاعف به آنان، محصلان در سال تحصیلی 1400-99 عملا چندان نیاموختند و در امتحانات هم غالبا از روی دست هم نوشتند و پاسخها یا شبیه کتاب بود یا شیبه جواب همکلاسی! هر چند با تغییر شیوۀ امتحان میشد تدبیری اندیشید اما خود ساختار هم انگار حوصلۀ ابتکاری در این زمینه نداشت یا از بس وزیر گفته بود باز میشود که همه موقت میدانستند ومنتظر گشایش بودند ولی در نهایت باز نشد و یک سال تحصیلی بیسابقه در تاریخ آموزش و پرورش ایران رقم خورد. به گونهای که دانش آموزانی از ابتدا تا انتهای سال تحصیلی معلم خود را از نزدیک ندیدند و تنها صدای او را شنیدند.
معلوم است که مدرسه باید حضوری باشد و در گوشی تلفن همراه نمیشود درس داد و یاد گرفت و به خاطر کرونا و از سر اضطرار تن داده شد و همین هم مغتنم بود چون از یک سو موجب شد به هر حال افتان و خیزان، سال سپری شود و از جانب دیگر بچهها سلامت بمانند یا به خانوادهها منتقل نکنند. بسیار روشن است و به شیوۀ انشاهایی که در ساختار کلیشهای به بچه های ما یاد میدهند واضح ومبرهن است که جناب حاجی میرزایی طرفدار گشایش مدرسهها و آموزش حضوری است و ستاد ملی کروناست که مجوز نداده اما چرا هر چند روز یک بار اعلام میشود؟ مگر رییس سازمان لیگ فوتبال یا رییس سازمان سینمایی هر روز اعلام میکنند اگر تماشاگران به ورزشگاه و سینما بیایند یا بیشتر بیایند بهتر است که سوزن آقای وزیرروی این صفحه گیر کرده است؟! تازه گیرم باز شود. مگر قرار است در دولت بعدی هم ایشان باشد که حرص میخورد؟
به جای تکرار این جمله که از مرداد پارسال هر از گاهی اعلام شده و محقق هم نشده میتواند بگوید به رغم تعطیلی فیزیکی مدارس آموزش تعطیل نشد و معلمان کار خود را ادامه دادند وهیچ گاه این حس نه به محصل نه به والدین نه به کادر آموزشی دست نداد که آموزش تعطیل است و این دستاورد کوچکی نیست. از آقای حاجی میرزایی البته میتوان پرسید آن 90 درصد را از کجا آوردهاند؟ تا آنجا که ما در اطرافمان میبینیم به سن و سال بچهها و نوع مدرسه و پایۀ تحصیلی آنها ربط دارد.
بله، بچه های دبستانی دوست دارند باز شود و در دبیرستانیها در مقاطعی که امتحان حضوری یا تغییر مقطع یا کنکور داشنگاهی دارند نیز دوست دارند باز شود. اما بقیه که عادت کردهاند در رختخواب و با گوشی در کلاس حاضر شوند و دسته جمعی امتحان دهند خیلی هم دلتنگ مدرسه نیستند و بعید است شمار آنان 10 درصد باشد. اگر ورزش و هنر و فعالیتهای گروهی و اجتماعی جدی گرفته میشد دل بچهها برای گروه تنگ میشد اما در ساختار کهنۀ مبتنی بر محفوظات و با نگاه نظم محور از بالا به پایین که کل آموزش و پرورش را به «گدار» برای «گذار» از کنکور بدل کرده شاید خیلی هم دوست نداشته باشند به مدرسه بروند یا از گوشی های محبوب دل بکنند و بیشتر نگران صیانت مجلس انقلابی از اینترنتاند و احتمالا اگر معلم فارسی از آنان بپرسد «صیانت» یعنی چه مینویسند یعنی «قطع اینترنت» یا «کاهش سرعت» یا یعنی به جای «ب. ام . و» اینستاگرام، میخواهند ماشینی را خودشان اختراع کنند!
پرسش جدیتر اما این است: آیا می شود روزی 300 نفر از کرونا بمیرند و منع تردد شبانه به خاطر پرهیز از دورهمی همچنان برقرار باشد و در ساعات روز 20 تا 30 کودک و نوجوان را کنار هم بنشانیم و «همنفس» کنیم؟ کافی است یکی مبتلا باشد و عطسه وسرفه و بچه های دیگر و خانوادهها را درگیر کند.
اگر پدر و مادرها نفرستند چه؟ کی می تواند تضمین بدهد؟
پس کل داستان، تحتالشعاع وضعیت کرونا و از ارادۀ وزیر کنونی و بعدی خارج است. وگرنه کی شک دارد که بچهها باید به مدرسه بروند و گوشی، مدرسه نیست و تا همین جا هم واقعا معلمان به لحاظ روحی خیلی اذیت شده و عجبا که کم هم حرف نشنیدهاند. مدرسه هم فقط درس نیست که از گوشی منتقل شود که به درستی هم نمیشود. بچه ها با هم خاطره میسازند و فرآیند رشد را در دنیای دیگری تجربه میکنند و در مقاطعی تا پایان عمر در ذهن میماند. یک دبیر تاریخ میگفت پیش تر بچهها نیز همراهی میکردند و الزاما آموزه های کتاب را منتقل نمیکردم و حالا یک نفس باید حرف بزنم و حس میکنم به جز محصلین دیگران هم میشنوند یا ضبط میشود و مطلقا احساس امنیت ندارم و مدام حس می کنم صدای من از بلندگوی شهر دارد پخش میشود یا دارند از من فیلم میگیرند. معلم دیگری میگفت وسط کلاس ناگهان مادر یکی از دانش آموزان دکترای خود را به رخ میکشد و از من ایراد میگیرد و با من وارد بحث میشود در حالی که درِ کلاس در را که می بستی معلم، مسلط بود و مدیر هم باید اجازه میگرفت. اینها همه روشن است اما این هم مشخص است که تا کرونا هست مدرسهها را نمیتوان باز کرد و معلوم نیست وزیر آموزش و پرورش چرا این قدر دنبال آموزش حضوری و بازگشایی است؟ شمار قربانیان اگر روند نزولی بگیرد و به روزانه 20 تا 30 نفر برسد بله. ولی با این آمار که نمیتوان.
با این وصف به آقای محسن حاجی میرزایی که سوزن او یک سال است روی خبر باز شدن مدرسه ها گیر کرده به طعنه میتوان گفت «خسته نباشی پهلوان» چون می دانی گوشی جای مدرسه را نمی گیرد. جدای این روی انصاف و در روزهای آخر وزارت هم می توان گفت خسته نباشی پهلوان. چرا که اگر مدام برای باز شدن مدرسه ها زمان تعیین نمی کرد چه بسا با وضعیت بودجه کسانی به صرافت تعدیل نیرو در آموزش و پرورش میافتادند ولی او به شکلی سخن گفت و طراحی کرد که انگار نه انگار مدرسهها باز نیست و همه احساس کردند کادر آموزشی مثل قبل مشغول است. حتی معلم ورزش و ناظم مدرسه که حضور مجازی آنان بلاموضوع به نظر میرسید.
پهلوان قصۀ ما البته جوری صحبت می کند که انگار قرار است بماند حال آن که برادران اصول گرا آماده اند این وزارتخانه را هم فتح کنند و باید انتظار داشته باشیم از این پس وزیر بعدی هر هفته یک بار بگوید مدرسه حضوری بهتر از مدرسه در گوشی است و اگر ستاد کرونا اجازه دهد مدرسه ها باز می شود. اگر قرار باشد حاجی میرزایی برود و حاجیبابایی برگردد البته او بیمیل نیست وعدههای دوران وزارت را تکرار کند اگرچه حالا کفگیر به تهِ دیگ خورده و هنر حاجی میرزایی همین بود که تا همین جا کشید! دلاور و پهلوان اصلی البته فرهنگیان شریفی هستند که تا دل به قدری افزایش خوش میکنند تورم از آنها پیشی میگیرد و هر نقدی که به ساختار آموزش و پرورش داشته باشیم منافاتی با ارزش تلاش آنان ندارد.
مهرداد خدیر