گام نخست برای حل این بحران، تعطیلی نیمی از کشاورزی ایران به صورت اضطراری است. تعطیلی نیمی از کشاورزی نیازمند تغییر شغل نیمی از کشاورزان و یا حمایت مالی مؤثر ازدهقانان بیکار شده است که اولی به دلیل بحران اشتغال و وضعیت وخیمِ بازار کار و دومی به علت ته کشیدن خزانۀ دولت و عوارض سنگین آن بر بودجۀ عمومی در این شرایط ممکن نیست.
بنابراین، بیکار شدن نیمی از جمعیت شاغل در بخش کشاورزی و از دست رفتن درآمد آنها، یعنی به روز سیاه نشاندن جمعیت بزرگی که در مقابل این مصیبت ساکت نمینشیند و به انحاء مختلف از جمله تظاهرات «حقابۀ» بدان اعتراض میکند.
حال کدامیک از اعضای پوزیسیون یا اپوزیسیون جرأت اعتراف به این حقیقت تلخ و اجتنابناپذیر را دارند؟ هیچکدام! زیرا به دلایل سیاسی، همه در پی جلب افکار عمومی با وعدۀ ارائه آب بیشتر به کشاورزان هستند و از همین رو، همهشان از هر سو، تضمین و عرضۀ «حقابۀ» تمام حوضههای آبی کشور را طلب میکنند.
وقتی منابع آب تلف شده است دیگر عرضۀ حقابه به صورت سابقش چطور ممکن است؟ نوروز سال ۹۷ پس از سفری به چند استان کشور، کوههای اطراف فرودس و گناباد و طبس و دیهوک در وسط کویر را برفیتر از سرتاسر قلههای زاگرس از جمله در محور مسجد سلیمان به شهرکرد یافتم و نوشتم:«پس از آن، پی در پی از کوههای بلند بالا رفتیم و پایین آمدیم. کوهها عمدتاً خالی از برف بود و من به خود دلداری دادم که زردکوه این همه را جبران کرده است.
وقتی چشمم به زردکوه افتاد و تنها رگههایی نازک از برف بر دامن آن دیدم، دلم تکان خورد…»دامنههای زردکوه تا همین چند سال پیش در دل تابستان نیز انباشته از یخچالهایی به ضخامت حدود ده متر برف بود، اما امروزه دریغ از سانتیمتری!این هم از آثار تغییرات اقلیمی است که فعلاً کنترل آن از دست بشر خارج است.وضع و حال آبِ امروز کشور ما این است، با این حال بازار وعدههای فریبنده و بیبنیادِ نیروهای متعارض و متضاد از داغی نمیافتد!