شوربختانه ایران به این گفته نخستوزیر دوره انقلابی گوش نکرد و چه بسا خود آن سعید فقید هم یادش رفت چه نوشته است. ایرانیان بیش از چند دهه است به امید اینکه همیشه آب هست، زمین هست و دهقانان و روستاهاهستند و باید خودکفا بود، کشاورزی خردهدهقانی و زمینهای خرد و پراکنده را سرپا نگه داشتند و یادشان نیفتاد روزی شاید آب نباشد. مدیران ایرانی در حالی که کارشناسان بارها به آنها هشدار میدادند به جای ساخت کارخانه فولاد در کرمان و خراسان، آنها را در کنار دریاها بسازید و به جای اینکه در هر استان یک یا چند مجتمع پتروشیمی بسازید آنها را نزدیک دریاها بسازید، گوش ندادند و برای خرید محبوبیت سیاسی، این رفتار را ادامه دادند. مدیران ایرانی به معنای واقعی کار ناشدنی را شدنی کردند و آب ایران را آتش زدند. حالا آب آتش گرفته که دیگر سوخته و کوچک شده به روستاها و کشاورزان نمیرسد و دیر یا زود تامین آب بخش صنعت و نیز خانوارها با کمبود روبهرو خواهند شد. چه باید کرد؟ راهی جز برگشت به اصول اقتصادی وجود ندارد.
اقتصاد میگوید کالایی را در کشور تولید کنید که هزینه تولید آن در کشورتان نسبت به هزینه تولید آن در کشورهای دیگر کمتر است و آن را به کشورهای دیگر بفروشید و کالایی که در کشورهای دیگر با هزینه تولید کمتر تولید میشود را از آن کشور وارد کنید. متاسفانه این اصل بدیهی اقتصاد در ایران به دلیل سیاست خارجی ویژه برای یک دور نیمسدهای کنار نهاده شد و حالا با بدترین روزها روبهرو شدهایم. ترس از اینکه ممکن است ایران در محاصره و تحریم غذایی قرار گیرد در دنیای پر از رقابت امروز ترس موهومی است. در این وضعیت که ایران سالهاست در بدترین تحریمها قرار دارد و نمیتواند تجهیزات نظامی خود را در بالاترین سطح وارد کند، بدون تردید واردات برخی اقلام غذایی آسانتر است. آب ایران را بیش از این آتش نزنیم و با دگرگونی بنیادین در راهبرد اقتصادی و نیز سیاست خارجی ایران را وارد مدار تازهای از اقتصاد سازیم. شاید ایران باید به جای اینکه به هر قیمت کالا تولید کند، بهتر است چهارراه تجارت جهان باشد. این را بررسی کنیم.