سیاستورزان باور دارند بودن لاریجانی و جهانگیری و سه قطبی که با رییسی درست میشد، شهروندان بیشتری را شاید پای صندوقهای رای میکشاند. اینطورنشد و به همین دلیل پیشبینیها این است که شمار کسانی که به کاندیداهای موجود رای میدهند، کاهش یابد. اما کاندیداها برای اینکه بازار رای را هیجانی کنند انگار اجازه داشتند وعدههایی بدهند که عقل اقتصادی و سیاسی میگوید برآورده کردن آنها در شرایط موجود کشور و در ساختار کنونی قدرت، حتی ناممکن است.اینکه کاندیدایی میگوید در صورت برنده شدن، محمد جواد ظریف را که توانی برای کار ندارد به معاونت اولی برمیگزیند، دلبری از کسانی است که هنوز تصمیم نگرفتهاند رای بدهند یا تصمیم نگرفتهاند به چه کسی رای بدهند.
وعده پرداخت دلار ارزان و دادن یارانه ۴۵۰ هزارتومانی و پرداخت مقرری به خانمهای خانهدار نیز دلبری از تودههای تهیدست بود که به نظر میرسد بار بزرگی است که اگر وعده دهنده بخواهد آن را انجام دهد، باید کوهی از دلار و ریال اضافی گرد آورد که این روزها نایاب و کمیاب است.
وعده دادن درباره اینکه سالانه یک میلیون مسکن میسازیم و یا اینکه در سیاست خارجی و رفتن به راهی در مسیر زندهسازی برجام کوشا خواهیم بود نیز از همان دلبریهای انتخاباتی بود و هست. به نظر میرسد اگر شگفتی رقم نخورد و توفانی از جنس توفان دوم خرداد ۱۳۷۶ همه حساب و کتابها را به هم نریزد، کاندیدایی که بالاترین مسوولیت را در نظام سیاسی فعلی دارد، بتواند بیشترین رای را به دست آورد. وی و همراهان سیاسی او باید بدانند در این صورت تازه وارد تونلی میشوند که کورسوی دوری را میشود در آخر تونل دید.
واقعیت این است که وضعیت بودجه ۱۴۰۰ نگرانکننده است؛ صندوقهای بازنشستگی با کاستیهای گوناگون دست به گریبانند، دخل و درآمد ارزی حال و روز روشن و تندرستی ندارد، نرخ تورم آماده پرش بلند تازهای است، گرههای بسته شده به دست و پای تولید صنعتی وکشاورزی توان راه رفتن از این بخش را ستانده است، سیاست خارجی ایران در موقعیت خطرناکی ایستاده است، عرضه آب و برق برای شهروندان و کشاورزی و صنعت از تقاضا پس افتاده است. اینها دلبری را سخت میکنند و بار سنگینشان کمر رییسجمهور سیزدهم را تا میکند. اگر تصور این است که روحانی و هزار نفر دیگر در تیم او رفتند و کس دیگری با هزار مدیر تازه میآیند و کارها درست میشود، بدانید که تصور نادرستی است. پایان دلبری رسیده و باید در جادهای ناهموار بدوید.