در سالهای گذشته گروههایی در اقتصاد ایران قوت گرفتهاند که عایدیشان در حفظ شرایط موجود است. شرایط موجود برای قاچاقچیان و گردانندگان اقتصاد غیررسمی ایدهآل است و برای افرادی که میخواهند فعالیت سالم داشته باشند قطعاً شرایط خوبی نیست. در حال حاضر در ایران و مرزهای اطراف آن، به بهانه مقابله با تحریمها یک اقتصاد بزرگ زیرزمینی و زیرپوستی شکل گرفته است.
این گروهها فرزندان نامشروع سیاستهای اقتضایی و دور زدن تحریمها هستند. ما وقتی برای دور زدن تحریمها از قاچاقچیان و گروههای غیررسمی استفاده کنیم مدتی بعد باید بازارهای قانونی را به آنها تسلیم کنیم. کمااینکه در حال حاضر بازارهای رسمی به کنترل قاچاق و قاچاقچیان درآمده است و این گروهها به سیاستگذاری و ساختار تصمیمگیری کشور نفوذ کردهاند و در نتیجه، سیاستها به سود قاچاقچیان و فعالان اقتصاد غیررسمی تمام میشود. این گروهها آنقدر بزرگ شدهاند که هم منابع را دخل و تصرف میکنند و هم برای اقتصاد رسمی تعیین تکلیف کرده و بازارها را به مسیر دلخواهشان هدایت میکنند.
سالها پیش سیاستگذار آنقدر قدرت داشت که مقابل این جریانها بایستد اما به نظرم دیگر چنین قدرتی در کشور وجود ندارد چون گروههای ذینفع آنقدر قدرت یافتهاند که سیاستگذاری را هم بیاثر کردهاند. ما نمیفهمیم یا آنها نمیفهمند؟حالا فهمیدهایم که سیاستمداران ما «نافهم» نیستند اما نمیدانم آنها هم متوجه شدهاند که ما هم میفهمیم یا نه.اگر نفهمیدهاند که ما میفهمیم،به نظرم باید همین روزها بفهمند و شکل بازی را عوض کنند و اگر فهمیدهاند که ما میفهمیم،باید زودتر دست از رفتارشان بردارند. آینده ایران در گرو فهم همین نکته است؛در غیر این صورت نیروی کشور که باید صرف توسعه و پیشرفت شود،صرف نزاع داخلی خواهد شد.مردم هم باید بفهمند که سیاستمداران اهداف و منافع خودشان را دارند و تجربه نشان داده هر سیاستمداری که بیشتر از عدالت و فقر و نابرابری دم زده و خواستار بهبود وضع فقرا شده،اتفاقا بیشتر از همه علیه فقرا عمل کرده است.
به همین دلیل هروقت سیاسمتداری میبینم که دم از مردم و جامعه و فقرا و مستمندان میزند،فورا جیبم را محکم میچسبم و از آن منطقه دور میشوم.دیگر زخمیتر از آن هستیم که دل به این فریبها بدهیم و چشم امید به این جماعت داشته باشیم.ممکن است موضع گیری من برای خیلی از دوستان تعجب برانگیز باشد چون عموما من را خوشبین و مثبتنگر میشناسند اما راستش آنقدر در پیچ و خم روزگار، بلا دیدهایم و ضربه خوردهایم که دیگر به هیچ کس اعتماد نداریم.چطور ممکن است سیاستگذاری در کشور ما به سود اقتصاد غیر رسمی و به زیان اقتصادرسمی تمام شود؟ مأموریت کدام ساختار سیاسی برخاسته از رأی مردم،عمل کردن به زیان همان مردم است؟
محسن جلالپور رییس سابق اتاق بازرگانی ایران