از دیدگاه «روش شناسی مردم نگارانه» ، تعاملات انسانها در زندگی روزمره، جلوههای قدرت را در سطح خرد به همه انسانها یادآور میشود. اگر به یک تماس تلفنی ساده گوش بدهید، بدون آنکه حتی طرفین را بشناسید، میتوانید نابرابری قدرت را در میان آنها احساس کنید. به احتمال یکی از آنها، طرف خود را با اسم کوچک صدا میزند اما دیگری طرف خود را با اسامی آقا، دکتر یا. . . مخاطب قرار میدهد. فرد قدرتمند صحبتهای طرف دیگر را به راحتی قطع میکند و طرف بی قدرت نمیتواند اعتراضی بکند!؟ در جلوهای دیگر در جلسه هیات دولت، رییس جمهور نزدیک یک ساعت صحبت میکند و وزرا که در بسیاری از حوزهها از او آگاهتر و مسلطتر هستند فقط گوش میدهند. در جلسات شورای اداری نیز، اعضا برای تایید جملات نادرست مافوق خود، مزورانه لبخند میزنند و اعتماد به نفس کاذب او را تقویت میکنند؟ «قدرت خرد» به شما گوشزد میکند که چه کسی زودتر به یک مکان وارد یا خارج شود. چه کسی در روی صندلی بنشیند و چه کسی روی زمین. چه کسی در عکسهای خبری دیده شود و چه کسی از آنها حذف شود. مطلب چه کسی چاپ شود و مطالب کدام شخص به حاشیه رانده شود. اما با همه اینها مقاومت علیه «قدرت خرد» ، همیشه وجود داشته است. انسانها تلاش میکنند جلوههای قدرت خرد را نقد کنند. رسانههای نوین، به ویژه پیام رسانهای مجازی فرصتی مناسب و یا به تعبیری «انقلابی در جهت نقد قدرت خرد» فراهم نمودند. یکی از مهمترین این جلوهها در روابط زناشویی است. ساختار خانواده ایرانی که بر پدرسالاری استوار است در طول چند دهه اخیر به چالش کشیده شد و بسیاری از «نابرابریهای جنسیتی» ظالمانه تلقی گردید. این روند، افکار عمومی را برای پذیرش تغییراتی در جهت رفع این نابرابریها آماده نمود. دهه هفتاد شمسی، آغازی برای این روند فرهنگی و اجتماعی بود که بازتاب آن در رسانهها و روزنامهها به عینه قابل مشاهده بود. صدا و سیمای آن دوره، فارغ از جناحبندیهای سیاسی با سریالهای ماندگاری چون «پدرسالار» و «خانه سبز» این ساختار را به نقد کشید. در سریال «پدرسالار» ، مرد خانه از «حاکم مستبد و مطلق خانواده» که همه باید بدون سوال و جواب، مطیع و فرمانبردار او باشند به «مدیر فرهمند خانواده» ارتقای درجه داد که با محبت و عاطفه در کنار توجه به نیازهای همسر و دیگر اعضای خانواده و به کمک آنها باید کشتی خانواده را به جزیره خوشبختی و آرامش ناخدایی کند. مرد از «ادعای خدایی در خانه» دست کشید و به «مقام ناخدایی» رسید! این روند نقد ساختار خانواده ایرانی، در «سریال خانه سبز» نیز که زنده یاد خسرو شکیبایی در آن نقش آفرینی کرده است ادامه داشت. او در این سریال نقش وکیلی را به نام رضا بازی میکرد. همسرش که او نیز وکیل بود او را مدام به نام کوچک رضا صدا میزد. رضا به فرزند جوان خود، که تازه ازدواج کرده بود گوشزد میکرد که «در خانواده رئیس باش ولی ریاست نکن!» اینچنین در «فضای خانه سبزی» آن دوران، رییس جمهور خاتمی، در پاسخ این سوال «که در خانواده شما حرف آخر را چه کسی میزند»، لبخندی زد و گفت: من! ... من حرف آخر را میزنم و در مقابل همسرم میگویم: چشم! خانواده ایرانی به تدریج یاد گرفت که بهترین نام برای صدا زدن همسر، «اسامی کوچک» آنهاست نه واژه هایی چون ضعیفه، منزل، بچه ها، و... خانواده ایرانی یاد گرفت «مرد ظالم» به هماناندازه» زن مظلوم» قربانی ظلمهای خود خواهد شد. مرد ایرانی به زنش عشق ورزید؛ به او لبخند زد؛ برایش جشن تولد گرفت؛ روز زن را گرامی داشت؛ برایش کادو خرید؛ و با لبخندها و شادیهای او، عکس یادگاری گرفت. خانواده ایرانی دیگر جایگاه اصلی زن را اندرون یا سپهر خصوصی نمیداند. و زن این حق را دارد که در سپهر عمومی نیز توانمندیهای خود را اثبات کند. اکنون در این فضای خانواده ایرانی، دلواپسی هایی از جنس «صدا زدن زن و مرد به اسم کوچک» نه مبنای دینی دارد و نه مبنای انسانی. این دلواپسی ها، فقط دلواپسیهای افرادی است که «مزه قدرت» را در سطوح مختلف آن تجربه کردهاند و نمیتوانند به چالش کشیده شدن آن را حتی در خصوصیترین روابط انسانی که همان روابط زناشویی است تحمل کنند.
* علی میرزا محمدی- جامعه شناس