زیرا این یک واکنش اجتماعی به یکی از بارزترین نمادهای انحصارگرایی و رفتار بنگاهی است که سالانه 2000 میلیارد تومان بودجه میگیرد اما به خواست عمومی و صاحبان آن بودجه وقعی نمینهد.خود صدا و سیما انحصارگراست و آن وقت یک نفر درون آن هم انحصار مضاعفی ایجاد کرده: «انحصار در انحصار». آدم یاد تئاتر تلویزیونی «حصار در حصار» در دههها سال قبل می افتد!
در نگاه علی فروغی رییس جوان شبکۀ سیما البته عادل فردوسیپور کارمند و مرئوس است مثل بقیه و باید به رییس خود احترام بگذارد باز مثل بقیه. آقای فروغی اما رسانه و مجری برنامهای 20 ساله با مخاطب میلیونی و با تولید درآمد را با ادارۀ قند و شکر و عادل فردوسیپور را با دیگرانی که به تعبیر بامداد شاعر «نوالۀ ناگزیر را گردن کج میکنند» اشتباه گرفته بود.
فردوسیپور بیشتر روزنامهنگار است تا کارمند سازمان صدا و سیما و روزنامهنگار واقعی به «من» خود و فردیت رشدیافته و استقلال حرفهای و شکوفایی خود بها میدهد و همواره باز از زبان شاعر پیش گفته از خود میپرسد: «با خود وفادار میمانم آیا؟»این وفاداری به خود و خم نشدن و کرنش نکردن در برابر رییسانی که مالک و صاحب آن رسانه هم نیستند و تنها امانتی به آنها سپرده شده اما انگار برای برخی گران میافتد و انتظار دارند همه به خاطر حقوق ماهانه تسلیم و مطیع باشند.
انحصاری بودن صدا و سیما احتمالا این تصور را ایجاد کرده بود که یا فرد تبعیت میکند و تن میدهد مثل جوانی که از این فرصت استفاده کرده و خود را بالا کشیده و میخواهد پول و شهرتی به هم بزند که خلاف هم نیست. یا این شغل و حقوق و مزایای آن را ترک کند و به شغل دیگری که مورد علاقه او نیست روی آورد یا چمدان ها را ببندد و کوچ کند و سر از شبکههای ماهواره ای فارسیزبان درآورد و در این صورت همۀ پلها را پشت سر خود خراب کند و مجال بازگشت به میهن را از دست بدهد و دوری خانواده را تحمل کند.
فردوسیپور اما نه تن داد، نه شغل خود را ترک کرد و نه جلای وطن کرد. گزینۀ چهارمی را برگزید که به ذهن هیچ کس خطور نمیکرد و این البته برای او شغل دایم نیست اما یک اتفاق رسانهای و نقطۀ عطف به حساب میآید. گزارش از صفحۀ اینستاگرام برای مخاطبانی که ناگهان میلیونی شدهاند.با این شاهکار و حال که اصولگرایان هر روز قانونی تصویب میکنند تا امکان کاندیداتوری محدودتر و نرخ مشارکت پایین تر بیاید بد نیست با این میزان محبوبیت که آقای علی فروغی دارد و توانسته یک موضوع ساده را به یک معضل تبدیل کند سراغ او بروند تا کاندیای ریاست جمهوری شود!
آخر این کم هنری نیست که به جای استفاده از سرمایۀ اجتماعی محبوبیت یک مجری و برنامه ساز او را طرد کنند تا جایی که همکار و دستیار او سر از تلویزیون ایران اینترنشنال درآورد و وقتی خودش میماند بگویند «از مدار خارج شده بود» .از دو حال خارج نیست: یا عادل فردوسی پور این همه محبوب است و تنها به خاطر یک نفر طرد شده که باید از رییس سازمان پرسید چرا وارد این بازی شده اید تا یک صفحه در اینستاگرام رقیب سازمان 2000 میلیارد تومانی شما با 48 هزار کارمند شود؟
اگر این همه محبوب نیست لابد رییس شبکۀ سه این همه محبوب است. شِقّ سومی هم سراغ دارید؟! شاید گفته شود همچنان تلویزیون قابلیتهای بیشتری دارد. بله. انکار نمیکنم. اما پیام این همه اقبال به صفحۀ اعلام شده هم روشن است. عادل فردوسیپور باید بازگردد و از همین تلویزیون گزارش کند. چرا که تلویزیون از آنِ همه است و مِلکِ طِلقِ کسی نیست. انحصار در انحصار و حصار در حصار ، این رسانه را به جایی نمیرساند و تنها بر محبوبیت آقای فروغی میافزاید.
مهرداد خدیر