خانواده محور بودن قانون هدفمندی یارانهها و زیرشاخههای آن مانند طرح سبد حمایتی که اخیرا به راه افتاده، یکی از بهترین مثالها برای نشان دادن اهمیت خانواده در سیاست گذاریها در کشورمان است. اهمیتی که میبایست به زمینههای شکل گیری خانواده نیز سرایت بیابد، اما این گونه نشده است.برای مثال میشود به بحث اشتغال اشاره کرد که شاید مهمترین رکن استقلال از خانواده و شکل گیری خانواده جدید است. یا بحث مسکن یا هزینههای تشکیل خانواده یا از همه مهم تر، ازدواج؛ نقطه کانونی شکل گیری خانواده که میبایست بالاترین اهمیت را در سیاست گذاریها در کشورمان داشته باشد، اما در عمل این گونه نیست. این را میشود از کاهش ۴۰ درصدی آمار ازدواج در کشورمان طی یک دهه اخیر دریافت که به شدت نگران کننده است، به ویژه از این رو که آمارها حکایت از افزایش طلاق در کشورمان در این یک دهه دارد و موجب شده به ازای هر سه ازدواج، یک طلاق به ثبت برسد. طلاقهایی که نیمی از آنها در پنج سال نخست رخ میدهند.
آن گونه که آمارها نشان میدهد، تعداد ازدواجهای ثبت شده در سال ۸۹ در کشورمان، ۸۹۰ هزار مورد بوده که این تعداد در سال گذشته به ۵۰۰ هزار ازدواج تنزل یافته است. کاهشی بزرگ که یکی از کلیدیترین عواقبش، کاهش نرخ زادآوری و تغییر روند جمعیتی کشورمان بوده و موجب شده نگرانی از پیری جمعیت و آفات همراه با آن اوج بگیرد.
بحثی کلیدی که موجب شده سلسله قوانینی برای ترویج ازدواج به تصویب برسد و در دستور اجرا قرار گیرد که همه به دنبال یک هدف اصلی هستند: شکل گیری خانوادههای جدید و تقویت این نهاد بسیار مهم در کشور. هدفی که اگر محقق شود، هم نرخ زادآوری افزایش خواهد یافت، هم نگرانی از کاهش جمعیت و پیری رفع خواهد شد و... . قوانینی مانند «قانون تسهیل ازدواج جوانان» که ظاهرا چیزی بیش از متنهای بی اثر نیستند، که اگر بودند، شاهد افزایش آمار ازدواج در کشور میبودیم در حالی که میبینیم آمار مجردها در کشور به حدود ۱۴ میلیون نفر رسیده و آن گونه که معاون پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی میگوید، تنها ۲۰ درصد جوانان برای ازدواج اقدام میکنند!