اساسا، سازمانهایی که نهاد تامین اجتماعی را نمایندگی میکنند، باید با مدیریت منطبق بر «اکچوئریال»، هوش تجاری و ابزارهای جمعآوری و تحلیل داده برای ارزیابی آثار سیاستها و خطیمشیها و بازاریابی، حاکمیتِ شرکتی، سهامداری به جای بنگاهداری صرف با انگیزههای غیراقتصادی و قرار دادن داراییهای سودآور و غیرنوسانی در سبد سرمایهگذاری، از کهولت و زوال، عبور و به مرز اطمینان برسند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند.در ایران به سبب تحکیم مناسبات اقتصادِ دولتی، صندوقهایی مانند سازمان تامین اجتماعی بدور از مدیریت متخصصان منصوب شده از سوی ذینفعان، به بیماریهایی که اقتصاد کلان از آن رنج میکشد، دچار شدهاند. برای مثال اگر دولت به سبب هزینههای مرتبط با استهلاک داراییها و کاهش درآمدهای ناشی از قطع زنجیرهی اتصال به اقتصاد بینالملل، مدام بدهیاش را چاق میکند، سازمان هم به دلیل تجمیع بدهی دولت و کاهش قدرت سرمایهگذاری، بالارفتن هزینههای نگهدارای داراییها و قرار گرفتن تورم دو رقمی در ردیف مصارفِ بودجه، بدهیاش را چاق میکند.
با توجه به اینکه سازمان بزرگترین خریدار درمان کشور است، گاه کفهی بدهیاش به سمت درمانگران و مراکز درمانی و گاه به سمت بانک رفاه کارگران و گاه به سمت هر دو سنگینی میکند. در حال حاضر بدهی سازمان به سمت بانک رفاه میل میکند؛ موضوعی که بانک رفاه را در مواجهه با قانون اجرای سیاستهای اصل ۴۴ قانون اساسی قرار داده است. بر همین اساس مجلس سازمان تامین اجتماعی را مکلف کرده که دو سوم سهامش در این بانک را واگذار کند؛ موضوعی که موجب نگرانی سازمان از «جیب خالی» در انتهای ماه شده است اما این نگرانی هم وجود دارد که با افزایش بدهی سازمان به بانک رفاه، بانک مرکزی، مجمع بانک را به دست گیرد و ادارهی آن را از دست سازمان خارج کند.
تشدید بدهیزایی سازمان تامین اجتماعی
در نتیجه سازمان نمیتواند به این زودی از چرخهی بدهیزایی خود خارج شود و در مسیر عافیت قرار گیرد؛ موضوعی که میتواند کهولت سازمان را تشدید و سقوط آن را به جلو بیاندازد. با این همه دولت سیزدهم در مواجهه با سازمان تامین اجتماعی، با رویکردهای دولتهای گذشته، عمل کرده است و تکلیف پرداخت بدهی سازمان تامین اجتماعی را بر اساس سند بودجهای ۱۴۰۰ به صورت قطعی روشن نکرده و انتصابات هیئت امنای سازمان را بدون به رسمیت شناختن استقلال آن به پیش برده است.
با این شرح، قاعدتا نباید انتظار داشت که سازمان بتواند در ۴ سال آینده قدرت لازم برای مدیریت هزینه و بدهیهایش را به دست آورد؛ بویژه اینکه هزینههای سازمان به دنبال اجرای ۲ مرحله متناسبسازی، نسبت به سال ۹۹، بیش از ۱ برابر شده و از حدود ۱۴ هزار و ۶۰۰ میلیارد تومان به حدود ۲۳ هزار میلیارد تومان در سال جاری رسیده است؛ آنهم در شرایطی که ماهانه بیش از ۴ هزار میلیارد تومان کسری مصارف دارد.این کسری باید از محل خط اعتباری بانک رفاه جبران شود یا اینکه از طریق شرکت سرمایهگذاری سازمان تامین اجتماعی (شستا) تامین شود؛ چراکه دولت بدهی جاریاش که به قرار ماهی حدود ۴ هزار میلیارد تومان میرسد را پرداخت نکرده است؛ بدهی که از ناحیه سهم دولت به عنوان کارفرمای بیمهای «اقشار خاص» ایجاد میشود و باید در بودجهی جاری سازمان تامین اجتماعی لحاظ شود تا به مثابه «صورت حساب» در بدهیهای دولت قرار گیرد.
با همه این احوال، خبر رسیده که دولت در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ سهم مشکلگشایی را از بابت بدهیاش به سازمان تعریف نکرده است؛ البته این لایحه در حال چکشخوری است و ظرف روزهای آینده باید به مجلس ارائه میشود. به نظر میرسد که مدیریت بودجهی کشور، تمایلی به تعریف مخارج بر اساس فوریتها ندارد و صرفا تلاش میکند که دردسرهای دولت را کم کند. به بیان دیگر، مخارج دولت را با تعویق در پرداخت بدهیهایش و موکول کردن آنها به آینده، به تاخیر میاندازد.
خطر افزایش طلب سازمان تامین اجتماعی
با این حال، این امر هیچ کمکی به سازمان تامین اجتماعی که حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی از دولت طلبکار است، نمیکند و رقم مطالباتش را تا ۱۰ سال آینده به حدود هزار هزار میلیارد تومان تومان میرساند؛ البته دولت ملزم است که ۸۹ هزار میلیارد تومان دیگر از مطالبات سازمان را بر اساس بودجه ۱۴۰۰ بپردازد اما آنچه سازمان را نجات میدهد پیشبینی طلب گذشته گذشتهی آن، در بودجه ۱۴۰۱ علاوه بر بدهی جاری سازمان است.طبیعی است که بودجه ۱۴۰۱ اولین پیام دولت به سازمان تامین اجتماعی تلقی شود و هرگونه پیشبینی غیراثربخش سهم سازمان، ضمن آسیب به بازنشستگان، بیمهشدگان را در معرض مخاطره قرار میدهد؛ به نحوی که تعهدات سازمان، با کاهش و کوچک شدنِ اندازه مواجه میشود.
افزایش سهم جاری در بدهی دولت
بدین ترتیب، بودجه ۱۴۰۱ اگر راهی به سوی بدهیهای دولت پیدا نکند، تا اندازهی زیادی، تامین اجتماعی را به افق شکست و تشدید کهولت نزدیک میکند. باید در نظر داشت که طلب جاری سازمان از دولت در سال آینده به رقمی در حدود ۶۶ هزار میلیارد تومان میرسد این در حالی است که در سال جاری این رقم چیزی در حدود ۵۵ تا ۶۰ هزار میلیارد تومان بود. این رقم، معادلِ ۶۲ تا ۶۸ درصد بودجهی پیشبینی شده برای سازمان در سال ۱۴۰۰است. در نتیجه رقمی بین ۶۲ تا ۶۸ درصد از این ۸۹ هزار میلیارد تومان، مربوط به بدهی جاری است و سهم بدهی سالهای گذشته در حدود ۳۲ تا ۳۸ درصد است.در واقع طلب تجمیعی سالهای گذشته، سهم تقلیل یافتهای را دارست. حالا چنانچه در بودجه سال آینده کشور، رقمی در حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان را از باب رد دیون دولت در نظر گرفته شود، رقمی معادل ۳۴ درصد طلب تجمیعی سالهای گذشته، به دست سازمان میرسد. در نتیجه سازمان همچنان در دسترسی به حقِ خود همچنان مهجور و ضعیف باقی میماند؛ البته با توجه به سختگیریهای دولت در زمینهی پرداخت بدهیهایش، شاید این محاسبات خیلی برای سازمان مهم نباشد. حسابرسیِ سازمان، عادت کرده که بدهی جاری دولت را در ردیف بدهیهای گذشته قرار دهد!
افزایش هزار میلیاردی بدهی جاری دولت ۱۴۰۱
با این همه، این نگرانی وجود دارد که دولت به سبب تشدید مشکلات ساختاری اقتصاد، اُفت قیمت نفت و ناروشن بودن اُفق رفع تحریمها، در بودجهی سال آینده توجه لازم را به طلب سازمان معطوف ندارد. «علی دهقان کیا» رئیس کانون بازنشستگان تامین اجتماعی شهرستان تهران، در این مورد میگوید: «شنیدهها حاکی از نادیده گرفتن سازمان در لایحه بودجه سال ۱۴۰۱ است. این در حالی است که رقم بدهی جاری دولت در سال آینده بین ۵۰۰ تا هزار میلیارد تومان دیگر افزایش مییابد و از ۴۵۰۰ تا ۵ هزار میلیارد تومان به ۵ هزار و ۵۰۰ تا ۶ هزار میلیارد تومان افزایش مییابد؛ البته میدانیم که دولت در مسیر اصلاح ساختار بودجه، بودجه مشکلاتی را دارد و نمیتواند بدهیهایش را به صورت کامل و یکجا پرداخت کند.»
وی افزود: «با این حال، لازم است که در بودجه سال ۱۴۰۱، سهم طلب جاری سازمان تامین اجتماعی دیده و ردیفی برای آن، در نظر گرفته شود؛ چراکه پرداخت مربوط به جاری به سازمان قدرت میدهد که تعهدات جاریاش را تقویت کند. در سالهای گذشته به طلب جاری سازمان، توجهی نشد و رقم آن هر سال در مطالبات سالهای گذشته قرار گرفت. سازمان به همین دلیل آسیب زیادی دید؛ حتی رقم بدهی دولت به سازمان هم که امروز در حدود ۴۰۰ هزار میلیارد تومان برآورد میشود، آنچنان به سرمایهای که میتوانست از ناحیه قرار گرفتن آن در جاری شکل گیرد، نزدیک نیست؛ چراکه اگر سازمان مطالبات جاریاش را سال به سال دریافت و سرمایهگذاری میکرد، امروز رقمی در حدود ۹۰۰ هزار میلیارد تومان تا بیش از هزار هزار میلیارد تومان، دارایی داشت؛ یعنی رقمی به اندازهی یک سال منابع بودجهای کشور.»
صندوقها ابزار ایجاد بدهی برای دولت
دهقانکیا با بیان اینکه در نتیجه ارزش داراییهای سازمان قربانی بدهی دولت شد، گفت: «اگر دولتهای گذشته و به خصوص دولتهای یازدهم و دوازدهم، رویکردهای خطایی را در پیش نمیگرفتند، امروز سازمان تامین اجتماعی توانمندتر بود. سازمان این ظرفیت را داشت که به یک قدرت اقتصادی در کنار دولت تبدیل شود؛ چنانکه در کشورهای توسعه یافته، سازمانهای بیمه اجتماعی، رقیب دولتها در سرمایهگذاریهای برون مرزی محسوب میشوند. در واقع هرجا که دولتها پا نگذارند، صندوقهای بیمهای و بازنشستگی حضور دارند و سرمایهگذاری میکنند. اینگونه هم این صندوقهای بین النسلی به یک اقتصاد پیشرو تبدیل میشوند و هم اینکه بار حمایتهای اجتماعی را از روی دوش دولت برمیدارند. این در حالی است که در ایران، صندوقها را به ابزار ایجاد بدهی برای دولت تبدیل کردهاند و کارکردهای اجتماعی و رفاهی آنها از بین بردهاند.»
رئیس کانون بازنشستگان کارگری تهران، با بیان اینکه به دلیل همین رویکردهاست که سازمان، نمیتواند برای ارتقای معیشت و درمان بازنشستگانش از سطح حداقلها فراتر برود، گفت: «انتظار داریم که سازمان در مرکز توجه دولت قرار گیرد. تعهدات بیمهای دولت به کارفرمایان کارگاههای کوچک نباید به نگاه به لاغر کردن تامین اجتماعی تنظیم شوند. باید یک ساختار بودجهای مبتنی بر عملکرد برای نظام بیمهای کشور تعریف شود. کارگاهی که سهمی در اقتصاد و اشتغال ندارند، نباید با مشوقهای بیمهای دولت هدفگیری شوند؛ آنهم در شرایطی که بار مالی آن معطوف به حبس منابع سازمان تامین اجتماعی است.»
دهقانکیا، افزود: «شاید این موضوع به چشم نیاید، اما سازمان به دلیل انباشت بدهی دولت، تنها به بانک رفاه امیدوار است. در این شرایط، سازمان با بهره ۳۵ درصد از بانک رفاه وام دریافت میکند؛ به نحوی که امروز نزدیک به ۶۰ هزار میلیارد تومان به این بانک بدهکار است و در عضو بدهیهای گذشته خود مجبور شد شرکتهای با ارزشش مانند پالایشگاه نفت لاوان و بندرعباس را واگذار کند.»
چالشهای گستردهای برای نظام اجتماعی
نمونههایی از تبعاتِ کوچک شدن توان مالی سازمان نشان میدهد که بیماریهای اقتصادی به سلولهای بنیادی سازمان تامین اجتماعی رسیده است. این سازمان نزدیک به ۴۴ میلیون نفر از جمعیت کشور را دربردارد. در نتیجه بیماری به تکتک آنها سرایت میکند. فقر و کاهش سطح رفاه، آخرین تبعات زوال و کهولت سازمان نیست و در آینده چالشهای گستردهای برای نظام اجتماعی کشور ایجاد میشود؛ چالشهایی که دولت توان مدیریت آن را نخواهد داشت.