بعید میدانم در هیچ کجای دنیا یا حتی هیچ کجای تاریخ، قبح پورنوگرافی و فحشا اینچنین برای ملتی ریخته باشد و مرزهای عرفی و اخلاقی و دینی و قانونی چنان بیاعتبار شود که عامهپسندترین موسیقی شبه فولکلوریک ملتی که در هر کوی و برزن و ماشین و کافه و آرایشگاه و تالار و جشن تولد و حتی مدرسهای بهانه شادیبخش مردمان است، رسما از محتوای پورن برخوردار باشد.
سونامی سمیه یک جنبش پورنوگرافیک است. امروز قطعا رکورد جدیدی در تاریخ ثبت خواهیم کرد و از همه جالبتر اینکه این رکورد در قبحزدایی و عادیسازی پورنوگرافی و استقبال عمومی در آن در سرمشق تام و تمام دولت اسلامی نه در جهان معاصر بلکه به ادعای مبلغان آن از صدر اسلام تا امروز در حال رخ دادن است. اینک تمام جهانیان در حال دیدن این صحنه کمیک هستند که در کشوری که آخرین دغدغه مقامات رسمی، سیاستگذاران و مبلغان آن اینست که بیحجابی مادر خانهدار داخل انیمیشن و دوچرخهسواری دختران و به اسم صدازدن همسران در خانه تحت تأثیر فرهنگ غرب، عرش الهی را به لرزه درآورده، چگونه جامعه قدمبهقدم با تتلو و ساسی مانکن واکنش سراسر وارونه خود را به حاکمان و همه جهان اعلام میکند.
سادهلوحانی که تصور میکنند در هشدارهای اساسی دلسوزان در چند سال اخیر بحث درباره یک دادسرا یا یک قانون یا یک قوه قضاییه یا یک شورای نگهبان، یا یک انتخابات مجلس یا چند دولت پیاپی یا نابودی اقتصادی یا حتی مشروعیت نظام سیاسی است سخت در اشتباهند. مساله امروز ایران موتور مخربی از سیاستهای نادرست است که اینک نه تنها کل سازمان رسمی و نه تنها اساس دینداری، بلکه کل نظام اجتماعی و تاریخی و اخلاقی ما را دچار بحران کرده است.
سونامی سمیه نشانه آشکار شکست مطلق سیاستهای فرهنگی در چهل سال اخیر است که پیامدهای مخرب آن بنیانهای فرهنگی حیات ایرانی را چنان متزلزل کرده که معلوم نیست تا سالها و دهههای آینده چگونه امکان ترمیم آن وجود داشته باشد. قشریگری امنیتی و انضباط خشن پدرسالارانه و مردسالارانه در انقیاد زنان و سازماندهی تمامیتخواهانه روابط جنسی در ایران که با بحران در خانواده پدرسالار و ممتنع شدن اقتصادی ازدواج همراه شده، انفجاری اجتماعی و فرهنگی در ایران را طراحی کرده که سونامی سمیه تنها طلیعه آن باید به حساب آید.
در چنین شرایطی با توجه به پنبههای سربی مقدس و کرکنندهای که در گوش حضرات است، مخاطب این نوشته تنها خود ما پدران و مادرانیم که به چشم خود میبینیم سونامی عظیمی را که در حال بلعیدن آینده فرزندان ماست و در این وادی بلازده تا فرسنگها نه کشتی نجات که حتی تختهپارهای فرهنگی، الهیاتی و اخلاقی نیست که با چنگ زدن به آن نه خودمان که فرزندانمان را نجات دهیم.